مریم مقانی، برگزیده نخستین دوره جایزه جهانی فلسطین تاکید دارد که متاسفانه نویسندگان کشور ما آن اندازه که باید به مسئله فلسطین و جنایتهای رژیم غاصب صهیونیستی حساسیت ندارند.
ماجرای رمان با یک قرار ملاقات در آوریل 2035 در پاریس آغاز میشود. این قرار بین سفیر اسرائیل در فرانسه با تاجر یهودی سرشناسی به نام آدریل عُوادیا اتفاق میافتد. موشه شالو قصد دارد تاجر یهودی را در جریان نقشه نابودی مسجدالاقصی بهوسیله ماهواره نظامی در جشن سال نو یهودیان قرار دهد؛ اما سفیر نمیداند آدریل عوادیا، همان بنجامین راحیل افسانهای و فرمانده بخش سایبری جنبش آزادی بخش قدس است؛ مردی که از بیست سال پیش توسط مهمترین سرویسهای امنیتی جهان تحت تعقیب قرار دارد و آنها را به ستوه آورده است. وی برای نابودی این عملیات وارد فلسطین میشود.
در ادامه گفتوگوی ما را با مریم مقانی به مناسبت روز جهانی قدس میخوانید:
چه شد که درباره فلسطین دست به قلم شدید؟
نوشتن درباره فلسطین بیشتر به دغدغه شخصیام برمیگردد. همیشه برایم سوال بود که چطور در روز روشن و جلوی چشم کشورهای مدعی دفاع از حقوق بشر، صهیونیستها بهراحتی کشور فلسطین را غصب کردند و هیچکس از حق آنها دفاع نکرد. وقتی تاریخ میخواندم و واکنش نه چندان محکم مسلمانان را دربرابر این ظلم میدیدم با خودم روزی را تصور میکردم که اسرائیل قدرتش را از دست داده و نمیتواند دیگر در فلسطین بماند.
منابع مطالعاتی شما چه بوده است؟
سال ۸۷ شروع به نوشتن داستانی به نام عشق آبی کردم که توسط انجمن قلم منتشر شد. این داستان سال ۸۹ در جشنواره ادبی پروین اعتصامی به عنوان رمان بزرگسال شایسته تقدیر شد. موضوع آن کتاب درباره یک افسر اطلاعاتی امریکایی به نام سارا بود که قرار بود بنجامین راحیل را در ایتالیا شکار کند و به امریکا ببرد. او فهمین بنجامین، یکی از افسران ارشد جنبش آزادی بخش قدس است. «چشمهایم در اورشلیم» ادامه همان داستان است و برای نگارش این کتاب بیشتر درباره تاریخ رژیم غاصب اسرائیل مطالعه کردم و شخصیتهایم را به تلآویو و بعد اورشلیم بردم تا خواننده از نزدیک مردم اسرائیل را ببیند و وضعیتشان را درک کند. منابعم کتابهایی بود که در ده سال اخیر درباره صهیونیست در ایران ترجمه و چاپ شده است.
پیام اصلی شما به مخاطب کتابتان چیست؟
همان طور که گفتم این اثر و کتاب قبلی درباره آرزوی من بود و روزی را تصور کردم که دیگر اسرائیل وجود ندارد. این آرزو هر چند برای ما ایرانیها چندان دور از دسترس به نظر نمیرسد اما در کشورهای اسلامی منطقه مردم مثل ما امیدوار نیستند. آبان سال گذشته کتاب «چشمهایم در اورشلیم» در جایزه جهانی فلسطین در بخش رمان برگزیده شد. وقتی برای مراسم اختتامیه به بیروت رفتم با نویسندگان مطرح جهان عرب آشنا شدم و فعالان ضد جنگی که حتی از امریکا و استرالیا آمده بودند را ملاقات کردم. احساس کردم چشم امید همه آنها به ایران به عنوان ام القرای جهان اسلام است. یکی از شرکتکنندگان در این جشنواره به مدت 20 سال در زندان اسرائیل بود و مادرش وقتی فهمید من از ایران آمدهام و آزادی فلسطین از دغدغههایم است خیلی خوشحال شد. من نیز از اینکه توانسته بودم کتابی بنویسم که پیام آن حتی در خارج از مرزهای کشور هم دریافت شده بود احساس غرور کردم.
چرا در حوزه فلسطین رمان فارسی کم داریم؟
نویسندگانی که روی این موضوع حساسیت داشته باشند متاسفانه کم هستند. همچنین حمایتی از طرف مراجع و مراکز فرهنگی کشور اتفاق نمیافتد. اگر متولیان فرهنگی در زمینه مسئله فلسطین جریانسازی کنند خودبهخود نویسندگان به این سمت کشیده خواهند شد. مشکل دیگری که وجود دارد این است که نویسندگان ایرانی فکر میکنند باید خودشان را جای یک فلسطینی بگذارند و درباره فلسطین بنویسند. دو سال پیش با یک فلسطینی ساکن غزه ملاقاتی داشتم. خاطرم هست که در آن جلسه میگفت چقدر خوب بود که نویسندگان دیگر کشورها با نگاه خودشان و به عنوان یک نویسنده مسلمان بیرون از فلسطین در باره این مسئله قلم بزنند؛ چراکه بازخورد جهانی آن بیشتر خواهد شد.
آیا تصمیم دارید رمان دیگری نیز درباره فلسطین بنویسید؟
داستان چشمهایم در اورشلیم در واقع مجلد دوم از یک سهگانه است. کتاب اول که متاسفانه فرصت نکردم برای تجدید چاپ آن اقدام کنم در سال ۲۰۳۱ اتفاق میافتاد. داستان دوم در زمان تاریخی ۲۰۳۵ و مصادف با جشن سال نوی یهودیان با نام روشهاشانا روایت میشود. در نظر دارم جلد سوم را هم با همین مظمون آیندهنگرانه و آخرالزمانی بنویسم. همچنین اکنون مشغول نوشتن فیلمنامه یک مجموعه انیمیشنی هستم که موضوع آن فلسطین است و امیدوارم بهزودی در حوزه داستان و فیلمنامه نویسندگان بیشتری به مسئله فلسطین بپردازند.
نظر شما