در آیین رونمایی از کتاب «از هریرود تا زایندهرود» مطرح شد؛
«از هریرود تا زایندهرود» یک ایرانشناسی فرهنگی است
علیرضا قیامتی، استاد دانشگاه فرهنگیان در آیین رونمایی از کتاب «از هریرود تا زایندهرود» گفت: این کتاب یک ایرانشناسی فرهنگی است و میتواند مقدمهای برای «دانشنامه پیوندهای مشترک» ایران و افغانستان باشد.
در ابتدای این نشست که به همت انجمن پایندان برگزار شد محمدجعفر یاحقی، استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد بیان کرد: سفرنامهنویسی یکی از رشتههای دلپذیر زبانفارسی است. جاهای نادیده و دیدنی برای یک سیاح و جهانگرد بسیار زیباست شاید اگر خود ما ساکن آن منطقه باشیم جاهایی که بارها دیدهایم برایمان تازگی نداشته باشد اما یک سیاحِ اهل قلم، با نگاهی خاص و زاویه دید جدیدی به همه چیز مینگرد و این زاویه دید، دریافت تازهای از هر مکان به ما خواهد داد. یک سفرنامهنویس همواره به نکاتی اشاره میکند که هرکسی نمیتواند آن را ببیند.
عضو پیوسته شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی اظهار کرد: جاهای دیدنی یک کشور دیگر، برای کسانی که آن مکانها را ندیدهاند نیز یک سلوک است؛ چراکه بدون رفتن به آن مکان، از طریق خواندن یک سفرنامه، دریافتهای خود را از آن مکان را خواهند داشت. بارها سفرنامهای خواندهام و آرزو کردهام آن منطقه را ببنیم و وقتی آن مکان را دیدهام از اینکه با مطالعه یک کتاب با آن فضا مواجه شدهام بسیار خرسند شدم.
محمدجعفر یاحقی با بیان اینکه درگذشته سفرنامهنویسی بارها نگاه جهان را متوجه ایران کرده بود، بیان کرد: بعد از مغول، فضای فرهنگی محدود شد اما به مرور پای سیاحان غربی به ایران باز شد و این سیاحان در ایران چیزهایی یافتند که چشم غربیها را به این سرزمین خیره کرد.
این پژوهشگر اظهار کرد: در برخی سفرنامهها گاهی از آداب و رسوم و خرافات هم یاد شده و تصاویر منفی هم از ایران داده شده، اما آنقدر مقدار آن زیاد نبوده که فرهنگ، آداب و رسوم و محیطزیست خارقالعاده ایران را بپوشاند؛ بنابراین تاثیر سفرنامه در افق شناسایی کشورها زیاد است و از این طریق، افراد زیادی به ایران سفر کردند و خواهند کرد.
وی افزود: امیدوارم تصاویری که نویسنده کتاب «از هریرود تا زایندهرود» از این منطقه به جهان نشان داده در یکپارچگی فرهنگی ایرانیها موثر باشد. در انجمن «پایندان» طی سالهای گذشته بارها و بارها به موضوع همدلی بین ایران و افغانستان پرداختیم و مصداق بارز این نام، همین جلسه است که یک مهمان دانشمند افغانستانی به سرزمین خودشان ایران، توجه نشان دادند و این ارتباط فرهنگی را برقرار کردند که امیدوارم این ارتباط روزبهروز بیشتر شود.
در ادامه این نشست ناصر رهیاب، استاد ادبیات فارسی دری دانشگاه هرات بیان کرد: این سفرنامه از آغاز تا پایان با جاذبهها و کششهای فراوان به راحتی خوانده میشود. در طول تاریخ سفرنامههای زیادی نوشته شده است نظیر سفرنامه اقبال لاهوری. اما مدتها قبل در افغانستان سیاحتنامهنویسی آغاز شد و آنقدر رواج پیدا کرد که به زودی علاقهمندان خود را شناخت؛ چراکه نویسنده مکانهای مختلف را در این کتابها معرفی میکرد.
معاون علمی دانشگاه هرات بیان کرد: سفرنامههایی که غربیها از ایران مینویسند به اندازه سفرنامههایی که سفرنامهنویسان ایرانی مینویسند برای من جذاب نیست؛ چراکه یک سیاح که اهل همین سرزمین است نگاه ویژهتری به شهر دارد.
ناصر رهیاب ادامه داد: نکته بسیار خوب کتاب این است که نویسنده این کتاب به خراسان بزرگ و ایران قدیم فکر میکند و نگاه او نگاهِ یک بیگانه به این سرزمین نیست چراکه او تمام این منطقه را سرزمین خود میداند.
استاد ادبيات فارسي دری دانشگاه هرات با اشاره به وجود دو امر متضاد در این کتاب گفت: در این کتاب به برخی ایرانیها که نگاهی منفی به افغانستان دارند هم پرداخته شده اما در کنار آن به برخی دیگر از ایرانیها که نگاهی صمیمانه به مردم افغانستان دارند نیز نگاه شده است.
رهیاب ادامه داد: دو مشکل داریم یک اینکه صدا و سیما و رسانههای ایران تنها به چهره سیاه و در بهدریهای افغانستان میپردازند. دوم اینکه مردم افغانستان هم آنچنان که باید و شاید نتوانستند خود را معرفی کنند. اما داوود عرفان به هردو سوی این مسئله توجه کرده و نگاههای صمیمانه را در کنار نگاههای حقارتبار گذاشته است.
وی افزود: احساسات، عواطف و تخیل این نویسنده همه جای کتاب جریان دارد و چون خودش طعم تلخ مهاجرت را چشیده، مهاجرت هرگز رهایش نمیکند. هرکجا رفته و هرچیز خوبی که دیده هرات به یادش آمده و افسوس خورده است؛ همچنین اینکه شخصیتهای مهم تاریخ را در این کتاب معرفی کرده است متعاقبا اگر داوود عرفان سفرنامهای از هرات و کابل بنویسد نیز هیچوقت نیشابور و یزد و .. رهایش نمیکند.
در ادامه این نشست فرهنگی دکتر علیرضا قیامتی، استاد دانشگاه فرهنگیان بیان کرد: این کتاب هم یک آسیبشناسی و هم دارای پیوندهای مشترک میان ایران و افغانستان است؛ همچنین اینکه یک ایرانشناسی فرهنگی است و میتواند مقدمهای برای «دانشنامه پیوندهای مشترک» ایران و افغانستان باشد اما باید بدانیم ایران و افغانستان در کجاها از هم جدا شدهاند؛ چراکه هیچ جایی برای این جداییها وجود ندارد.
این شاهنامهپژوه عنوان کرد: شاید نگاه عوام در ایران، سالها به مردم افغانستان صمیمانه نبود اما در سالهای اخیر نگاه عوام بسیار عوض شده است، شاید بعد از آمدن طالبان به افغانستان، عوام مردم ایران غم و اندوهی کمتر از مردم افغانستان نداشتند. وقتی فهیم دشتی مُرد، وقتی کابل سقوط کرد، مردم ایران همه پر از غم و اندوه شدند.
علیرضا قیامتی اظهار کرد: متاسفانه در رسانهها، هیچگاه چهره واقعی افغانستان درست نمایش داده نشد و همیشه با محرومیت و تنگدستی به افغانستان نگریسته شده است. اما نخبگان نباید وارد نگاه عوامپسند شوند بلکه باید برای بهبود این نگاه تلاش کنند. باید مرزهای خود را بشناسیم و باید نخبگانی بنگریم.
وی افزود: ششمین آفریده اهورامزدا در اوستان هرات است. اگر میخواهیم جغرافیای ایران و خراسان را بشناسیم، باید به شاهنامه برگردیم و شاهنامه وقتی از مرز شرقی ایران نام میبرد میگوید:
دگر طالقان شهر تا فاریاب .. همیدون در بلخ تا اندرآب ..
دگر پنجشیر و در بامیان ..سر مرز ایران و جای کیان
دگر گوزگانان فرخنده جای نهادست نامش جهان کدخدای ..
دگر مولیان تا در بدخشان .. همین است از این پادشاهی نشان
فروتر دگر دشت آموی و زم .. که با شهر ختلان برآید برم
چو شگنان و ترمذ و ویسه گرد .. بخارا و شهری که هستش به گرد
وی افزود: این ابیات، مرز شهرهای ایران را مشخص کرده است، نام کابل 120 بار در شاهنامه آمده، مقدسترین مکان در شاهنامه بلخ است. هیچگاه نمیتوانیم بگوییم که فقط شیرازیها صاحب حافظ و سعدی هستند و ناصر خسرو تنها متعلق به قبادیان است و سنایی تنها متعلق به مردم غزنه است. این مفاخر متعلق به همه ما هستند. هیچ نقطه دیگری در جهان با این دایره مشترک فرهنگ مداری وجود ندارد.
استاد دانشگاه فرهنگیان اظهار کرد: ابنبطوطه که بزرگترین جهانگرد و سفرنامهنویس ایرانی است به هرشهری که میرسید و نمیتوانست با آنها حرف بزند از قسطنطنیه و مرز و تایلند و ... هرجا میرفت به زبان فارسی سخن میگفت. حتی ملوانان چینی هم شعر سعدی را زمزمه میکردند. این امر مبین گستره نفوذ زبان فارسی در جهان بوده است. سنگ قبر کتبیههای مردم اندونزی با زبان فارسی است و این مسئله قداست زبان فارسی در تاریخ را مشخص میکند.
علیرضا قیامتی با اشاره ایجاد سهگانهگی زبان پارسی گفت: از زمانی که این سهگانهگی را مطرح کردند متاسفانه ما گرفتار مفاهیم و مبانی تاریخی شدیم و هیچگاه تاریخنویسان ما نتوانستند این پیوندها را از نگاه تاریخ بنویسند. تنها عشق و علاقهای که در مردمان این پهنه وجود دارد این پیوندها را زنده نگه میدارد. مردم کابل و بلخ و هرات از دل و جان این یگانگی را فریاد میکنند.
ابوطالب مظفری، شاعر و نویسنده اهل افغانستان نیز نیز در ادامه این محفل ادبی ضمن تبریک به مناسبت چاپ این کتاب ارزشمند گفت: باید از تمام محتوای تولید شده ادبی خصوصا در حوزه نثر با محتوای ایران و افغانستان حمایت کنیم. ژانر سفرنامهنویسی هم ژانری است که کمتر به آن پرداخته شده است. در افغانستان ندیدهام که یک افغانستانی با زاویه دید و نگرش خود به ایران نگاه کند. ما در این سه قرن اخیر دورانی را پشتسر گذراندهایم که مجال این کارها را نداشتهایم لذا نوشتن این کتاب جرات میخواهد.
این منتقد ادبی افزود: در برخی ژانرها اینکه نویسنده ادبی چه کسی است اهمیت دارد اما در برخی ژانرها خود متن مهم است. در سفرنامه هم اینکه چه کسی این سفرنامه را نوشته اهمیت بسزایی دارد چراکه ما میخواهیم بدانیم آن شخص چه نگاهی به طبیعت و مردم و آثار باستانی و فرهنگ و رسوم یک منطقه دارد.
سید ابوطالب مظفری با اشاره به اهمیت پرداختن به جزئیات در سفرنامه گفت: این موضوع باید خیلی در سفرنامه برجسته باشد. همچنین اینکه خاطرهنویسی، نوعی شخصینویسی است، باید بدانیم راوی خودِ فرهنگی و ملیاش را چقدر در ذیل متن مطرح کرده است.
وی افزود: هرچند که در کتاب «از هریرود تا زایندهرود» با اغلب شهرهای مهم ایران آشنا میشویم اما متاسفانه این سفرنامه، مردمشناسانه و سیاسی نیست و تنها به معرفی ایران فرهنگی پرداخته است که مبین دلبستگی نویسنده به ایران فرهنگی است. در این سفرنامه ایران و افغانستان با یکدیگر مقایسته شده اند اما شاید برای تمام خوانندگان نکته جالب توجهی نداشته باشد، دوست داشتم نویسنده وارد حوزه مردم شناسی، مهاجران افغانستان در شهرهای مختلف ایران هم میشد و در نحوه زیست آنان و مکانهای مهاجر نشین هم میپرداخت.
مظفری متن روایی را داری سه بخش دانست و تشریح کرد: جزئیات، تلخیض و توصیف باید در متن روایی باشد. در این کتاب بین این سه ابزار، جزئیات خیلی پر رنگ تر از دیگر بخشها بود و توصیف و تلخیص در متن کمتر به چشم میخورد.
وی در انتها افزود: تطابق صحنه به صحنه اتفاقات در ایران و برگشت به هرات مرا کمی اذیت کرد، احساس کردم لازم نبود هرچیزی نویسنده را به یادِ هرات بیندازد. اگر خواننده خیلی با یک پدیده مواجه شود، آن اتفاق برایش خستهکننده میشود و متن برایش دچار ملال میشود.
در انتهای این نشست داوود عرفان، نویسنده کتاب «از هریرود تا زایندهزود» گفت: در برخی شهرها مهاجران افغان برای نگارش کتاب با من همکاری نمیکردند، بهعنوان نمونه در یزد خیلی با این مشکل مواجه شدم اما برخی مجامع فرهنگی هم همکاری بسیار با من داشتند.
این نویسنده بیان کرد: در این سفرنامه دغدغهام این بود که خیلی مسائل را نبینم، دغدغهام فرهنگی بود. من نخواستم حتی یک کلمه سیاسی را وارد کتاب کنم، علتش این است که میخواستم پیوندی مثبت بین دو کشور برقرار شود و از سوء تفاهمهای بین دو مرز کم شود.
داوود عرفان گفت: برای افغانستانیهایی که در ایران زندگی کردهاند این کتاب احتمالا جذاب نیست اما برای مردمی که به این مناطق سفر نکردهاند شاید خوانش این کتاب جذاب باشد.
نظر شما