با این حال، از نظر فیلسوفان رواقی، غرق شدن در واکنشهای منفی به شما کمک نمیکند مشکلاتتان را حل کنید یا آرامش پیدا کنید. مطمئناً بسیاری از اتفاقات زندگی خارج از کنترل ما است. اما ما کنترل میکنیم که چگونه به ناراحتیها و تراژدیهایی که سرنوشت سر راه ما قرار میدهد واکنش نشان دهیم.
سنکا، فیلسوف رواقی قرن اول و سیاستمدار رومی، استدلال کرد که یکی از بهترین راهها برای واکنش به مشکلات، خندیدن به مشکلات است: «ما باید نگاهی آسانگیرانهتر به چیزها داشته باشیم و آنها را با روحیهای آسان تحمل کنیم، زیرا خندیدن به زندگی بیشتر انسانی است تا افسوس خوردن... یکی به آن چشمانداز عادلانه امید میدهد، در حالی که دیگری بهشکلی احمقانه برای چیزهایی که نمیتواند داشته باشد ناله میکند.»
برای تصویر کردن نظر او، خود را در حال داشتن یک روز وحشتناک در محل کار تصور کنید. شما تلاش میکنید، تمام تلاش خود را میکنید، اما به نظر میرسد هیچ چیز به نفع شما نیست. ساعت به ساعت احساس خستگی و ناامیدی بیشتری میکنید و نمیتوانید صبر کنید تا روز تمام شود. سپس، همانطور که با عصبانیت به خانه میروید، یک پرنده تصادفی از کنار شما پرواز می کند و از هیچ جایی، مدفوعش را روی سر شما میپاشد. این رویداد آنقدر غیرمنتظره است که در ابتدا شوکه میشوید. اما بعد، در کمال ناباوری شروع به قهقهه زدن میکنی. نمیتوانید از خنده برآمده از شکست خودداری کنید: «خنده ملایمترین احساسات ما را بیان میکند و تعیین میکند که هیچ چیز حتی نکبت و مصیبتهای زندگی ما آنقدر که به نظر میرسد بزرگ نیست.»
خندیدن - به خودتان یا موقعیتتان - یک درک ناگهانی و درونی را نشان میدهد. بالاخره، وقتی بدنتان از خنده به لرزه میافتد، متوجه میشوید که هیچ چیز نمیتواند مانع این اتفاق شود. با این حال شما هنوز خوب هستید و انفجار خنده واقعی شما تنشی را آزاد میکند که به آرامی در طول روز ایجاد میشد: درگیری شما با سرنوشت و پذیرش آن.
آرامش در برابر عدم قطعیت
مقالهای از سنکا با عنوان «درباره آرامش ذهن» چنین آغاز میشود: «آنچه شما آرزویش را دارید بزرگ و عالی و تقریباً الهی است و نباید متزلزل شود.» سنکا خاطرنشان می کند که یافتن آرامش درونی یک هدف ذاتی انسان است، هدفی که بر تاریخ ها، فرهنگ ها و طبقات اجتماعی فراتر میرود.
سنکا معتقد بود که افراد کمی در مسیر صلح و شادی قرار دارند. به نظر او، بیشتر مردم مشغول تعقیب لذتهای پوچ هستند، با امیال بیقرار دچار مشکل میشوند، یا نگران داراییهای خود هستند. چرا؟
یکی از دلایل این مسئله عدم پذیرش یک اصل مهم مکتب فلسفی رواقی است: آگاهی از این که بیشتر زندگی توسط سرنوشت و احتمالات اداره میشود. رواقیون معتقد بودند که ما باید یاد بگیریم که این واقعیت را بپذیریم و به جای تلاش برای مبارزه با چیزی که قابل تغییر نیست، بر آنچه در ید کنترل ماست متمرکز شویم. هر کس، فارغ از ثروت، شهرت یا تواناییهای خود، بازیچه دست سرنوشت است. و این عدم اطمینان در مورد مرگ و زندگی، یا شانس و بدبختی، در قلب بشریت قرار دارد.
با این حال، بیشتر مردم زمانی که همه چیز آنطور که آنها میخواهند پیش نمیرود، تقلا میکنند. آنها ناامید، سرخورده و عصبانی هستند زیرا نمیتوانند قدرت شانس را بپذیرند، چیزی که به وضوح کنترلی روی آن ندارند. و مبارزه با امر غیرقابل تغییر -مانند گذشته، یک بیماری سخت، خراب شدن آب و هوا یا تصمیمات دیگران - نه تنها بیهوده بلکه خستهکننده است.
این استدلال از اعماق تجربه شخصی سنکا سرچشمه میگیرد. به عنوان یک وکیل جوان که برای زندگی عمومی در روم آماده میشد، برنامه زندگی او برای یک دهه به دلیل یک بیماری از مسیر خارج شد. بعدها، پس از جمعآوری ثروت و نفوذ در امپراتوری، بازیهای قدرت متوجه او شد: او دو بار پیش از اینکه شاگرد خودش، امپراتور بدنام روم، نرون، او را مورد آزار و اذیت قرار داد و به او دستور داد که خودکشی کند، تبعید شد.
علیرغم بدبختیاش، به نظر میرسید که سنکا فضای زیادی برای مانور در چارچوب قدرت سرنوشتسازش پیدا کرده است. او فیلسوفی زیرک و با محتوا بود، اما در عین حال یک چهره عمومی فعال در سیاست بود. او از بلاتکلیفی زندگی خود حمایت کرد و آرامش را در همان جایی یافت که ادعا میکرد هر کسی میتواند به آن دست یابد: در درون خودمان. او گفت که برای شاد بودن، باید فقط بر آنچه در اختیار ماست تمرکز کنیم: اینکه چگونه جهان را درک و انتخاب میکنیم که عمل کنیم. خلاصه اینکه باید یاد بگیریم در مواجهه با بدبختی چطور بخندیم.
این مقاله ترجمه خلاصهای است از منبع زیر:
https://bigthink.com/thinking/laugh-at-yourself-philosophy-seneca-nietzsche/
نظر شما