آنی مورفیپل نویسنده کتاب «ذهن گسترده (قدرت اندیشیدن خارج از ذهن)» به مسائل مختلف ذهن میپردازد و باور دارد انسان میتواند به هوشی دست یابد که فراتر از مغز ماست. کتاب، درباره تحقیقاتی صحبت میکند که پیرامون این توانایی انسان انجام شده است و به بررسی عصبشناسان، دانشمندان علومشناختی و روانشناسان در این باره میپردازد.
از دید مورفیپل، مسئله فیزیک مغز در همه یکسان است و موضوع تفاوتهای شخصی در زمینه هوش، مطرح نیست. از همین رو نیز اندیشیدن خارج از مغز را معرفی میکند. او میگوید: «درمانها و فناوریهایی که شاید روزی بتوانند واقعا هوش را افزایش دهند و بهبود ببخشند همچنان در مراحل اولیه آزمونهای آزمایشگاهی هستند. بهترین راهحل که میتواند باعث شود باهوشتر شویم این است که توانایی اندیشیدن خارج از مغز را بهتر کنیم.» این ایده تفکر خارج از ذهن، توسط اندی کلارک در سال 1997 مطرح میَشود.
کلارک در یک اتفاق ساده، لپتاپش را در قطاری جا میگذارد و آنقدر دگرگون میشود که خودش از لفظ سکته کردن استفاده میکند. او متوجه میشود که رایانهاش تبدیل به بخشی از ذهن او و فرآیندهای فکری اش شده است. کلارک دو سال پس از این واقعه، همراه با همکارش دیوید چالمرز، مقالهای تحت عنوان «ذهن گسترشیافته» مینویسد.
در این مقاله، یک پرسش اساسی مطرح میشود: پایان ذهن و آغاز جهان، کجاست؟ آنها در پاسخ میگویند: «فعالیت مغز پشت دیوارهای استاندارد پوست و جمجمه پایان نمییابد، بلکه بهتر است آن را به عنوان یک سیستم گسترده ببینیم، سیستمی که در آن ساختارهای زیستشناختی در کنار منابع بیرونی قرار میگیرد.»
در یکی از بخشهای کتاب، به موضوع فکر کردن با بدنمان اشاره میشود و آزمایشها و تحقیقات فراوانی که از سوی روانشناسان برجسته در این خصوص صورت گرفته است. اسمیت به این موضوع اشاره میکند که فعالیتهایی که بر پایه بدن انجام میشوند هم درک دانشآموزان را بیشتر میکنند و هم به حافظه آنها یاری میرسانند. تحقیقات اسمیت و دیگران نشان میدهد که وقتی کنترلگرهایی که دانشآموزان از آنها استفاده میکنند بدن خودشان باشد، بهتر و بیشتر یاد میگیرند.
سیان بیلاک نیز در این باره اینطور توضیح میدهد: «حرکت دادن بدن میتواند با قرار دادن ناخودآگاه ایدهها در سرمان قبل از اینکه بتوانیم به طور آگاهانه تصورشان کنیم، ذهن را تغییر دهد. از شخص بخواهیم میزانها و معیارهای خود را کاهش دهد تا بتواند افکاری را تجربه کند که نقاط اشتراکی با حرکت دارند.»
موضوع دیگری که مورفیپل در کتاب به آن میپردازد، اهمیت پیرامون در شکلگیری دیدگاههای ذهنی ماست. او به داستان جک پولاک و افسردگیاش اشاره میکند. پولاک به واسطه ارتباط با طبیعت، و زندگی در یک مزرعه، میتواند بر افسردگی و احساسات مخرب خود غلبه کند. پولاک آثاری را در این برهه منتشر میکند و منتقدان هنری این بخش از زندگی او را اوج زندگی هنری او میدانند. در همین سالها او آثاری همچون «ماده درخشان» و «ریتم پاییز» را خلق میکند. مورفیپل از همین داستان به این نتیجهگیری میرسد که ذهن همه ما میتواند تحت شرایط پیرامون، شکل بگیرد. این نویسنده در فصل «فکر کردن با پیرامونمان» مفصل به این موضوع میپردازد.
مورفیپل در فصل دیگری از کتاب، به موضوع تفکر با متخصصان میپردازد. او به سیستمهای کارآموزی آلمان اشاره میکند که دانشجویان بلافاصله پس از شروع تحصیلات، در شرکتهای بزرگ مشغول کارآموزی میشوند. این کار، به دانشجویان کمک میکند با دیدگاههای اصلی کار آشنا شوند و همین موضوع نیز در شکلگیری بهتر ذهنشان و شیوه تفکرشان کمک میکند. مورفیپل دلیل شکوفایی بخش تولیدی و صنعتی آلمان را همین مسئله کارآموزی معرفی میکند.
کتاب «ذهن گسترده» در سال 2021 از دید واشنگتنپست به عنوان بهترین کتاب غیرتخیلی معرفی میشود. این کتاب به روشهای افراد آموزشدهنده، مدیران و رهبرانی میپردازد که هماکنون دارند از مزایای اندیشیدن بیرون از ذهن استفاده میکنند. کتاب به این مسئله میپردازد که چطور هنرمندان، دانشمندان و نویسندهها از گسترش ذهنی استفاده کردهاند. این کتاب دید تازهای به شیوه کارکرد ذهن ما ارائه میکند.
کتاب «ذهن گسترده(قدرت اندیشیدن خارج از ذهن)» نوشته آنی مورفیپل؛ توسط مهدی آقاجانی و امین استوار ترجمه شده و انتشارات دیموند بلورین این کتاب را در 528 صفحه روانه بازار نشر کرده است.
نظر شما