صفربیگی از شاعران توانمند و جریانساز شعر فارسی معاصر است که در اشعارش به مضامین ناب و خلاق و نو میپردازد و كشفهاي ناب و زيبا در شعرهای عاشقانه و اجتماعیاش موجب التذاذ ادبی در میان مخاطبان شده است. صفربیگی، اشعار مذهبی بسیار دلنشین و متفاوتی هم دارد که بسیار خواندنی است.
وی متولد ۱۳۵۳در ایلام و دانشآموخته کارشناسی ریاضی و دبیر آموزش و پرورش استان ایلام است و از چهرههای مطرح کشور در عرصههای فرهنگی، هنری و ادبی به شمار میرود. از او بیش از 30 عنوان کتاب در زمینه های تالیف، ترجمه و گردآوری منتشرشده است.مسئولیت و مدیریت بسیاری از جشنوارهها و سوگوارهها، برنامههای فرهنگی، مراکز آموزشی، آموزش و پرورش شهرستانها، تجلیلها، پژوهشها، معاونت فرهنگی اداره کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان ایلام، همکاری با حوزه هنری، تدریس و حضور در نشستهای تخصصی، برگزیده شدن در جشنوارههای بینالمللی، ملی و استانی از فعالیتها و کارنامههای فرهنگی و ادبی او در این سالها بوده است.
آثار منتشرشده جلیل صفربیگی
از سال1382 تاکنون: 4(گزیدهیرباعی کارگاهتخصصی)،۱۲۰×۷۰×۱۸۰، اپرای گوسفندی، اقیانوش(گزیدهی رباعی) الیمایس(دفترشعر)، اونویسی، بلوطهای جوان (شعرجوان ایلام) بودای کُرد/حسینشکربیگی؛ مترجمجلیل صفر بیگی. بیتنها، توکنار آتشی، من برف پارو میکنم.
فرهاد شاهمرادیان؛ (ترجمه)، جیبم پر از ردپاست. عکس یادگاری با مرگ، سامان بختیاری(ترجمه)، چرا پرنده نباشم(مجموعه شعر) چهار-سه (گزیده رباعی کارگاه تخصصی رباعی) دمعشقیات(مجموعهرباعی)، ربایی (مجموعه رباعی)، زمان به نام شهیدان سرود میخواند.
(گزیده شعر مقاومت استان ایلام)، سونات بلوط، شترها از فینیقیه شیشه آوردهاند. شکلکی برای مرگ، شیر و خورشید، شین(مجموعه شعر مذهبی)، عاشقانههای یک زنبور کارگر، عرش شعر (داستانهایی از عنایات اهل بیت به شعرا) کش دادن مرگ، کمکم کلمه میشوم، گاو صندوق برپشت مورچه کارگر، مترسنگ(گزیده شعرهمراه با تازهترین سرودهها) نتهای تنهایی، و (مجموعه رباعی)، واران(گزیده اشعار) هزج مثمن اخرب مکفوف مجبوب(گزیده رباعی)، هشت چارانه، هیچ، عاشقانههای جلیل، دبستان ترانه(مجموعه شعر نوجوانان) و...
شعری از مجموعه تازه منتشر شده «عالیجناب عقرب»:
کاش بارانی ببارد قلبها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما صدا را تر کند
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظهها
رشته رشته مویرگهای هوا را تر کند
بشکند درهم طلسم کهنه این باغ را
شاخههای خشک وبیبار دعا را ترکند
مثلطوفان بزرگ نوح درصبحی شگفت
سرزمین سینهها تا ناکجا را تر کند
چترهاتان راببندیدای بهساحل ماندهها
شاید این باران که میبارد شماراتر کند
نظر شما