کتاب «مرگیاری» نوشته تکتم توسلی روایت یک مرگ به ظاهر ساده که پرده از رازها برمیدارد و تماشاگرانش است.
درونمایه این رمان قضاوت آدمها نسبت به یکدیگر و تاثیرشان روی هم است. گاهی خود ما آدمها از تاثیراتی که روی دیگران میگذارند غافلند، درحالی که میتواند زندگی یک نفر را تغییر دهد.
در این رمان راویهای مختلف هرکدام جداگانه درباره نوع زندگی خود صحبت میکنند و در خلال این موضوع از شخصیتی به نام پدرام صحبت میکنند که به تازگی فوت کرده است. تا پایان داستان اتفاقاتی رخ میدهد و در نهایت دوست پدرام در فصل آخر درباره فوت او صحبت میکند و گرههای فصلهای قبل باز میشود.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«توی سرم شبحی میسازم از پدرام، از آخرین بار که دیدمش. آن وقت که با من حرف میزده به چه فکر میکرده؟ دلم میخواهد بدانم از کی فکر مردن به سرش زده؟ اصلا راست است که خودش را کشته یا واقعا توی خواب سکته کرده؟ مگر میشود همچین جوانی توی خواب بمیرد! اگر مردن این قدر راحت است چرا بابا این قدر جان سخت شده؟ مرگ هیچ قاعدهای برنمیدارد. وقتی منتظرش هستی برایت ناز میکند و وقتی انتظارش را نمیکشی هوار میشود روی سرت.»
«مرگ یاری» اخیرا در 207 صفحه و بهای 75 هزار تومان از سوی نشر هیلا عرضه شده است.
نظر شما