رمان «دکتر جکیل و آقای هاید» نوشته رابرت لوئیس استیونسون، کشمکش درونی بد و خوب هر انسان را به تصویر میکشد.
در این رمان، دکتر جکیل مردی 50 ساله با بعضی از خصوصیات موذیانه و شیطنتآمیز است که گاهی اوقات او را در جدال میان خوب و بد قرار میدهد، و او را به سمت چالش میان شخصیتهای دوگانه خود یعنی هنری جکیل و ادوارد هاید میکشاند. وی بخش بزرگی از زندگیاش را در تلاش برای سرکوب کردن شیطان درونش صرف میکند و جکیل در طول داستان به مردی ستمگر، شیطانی و قدرتمندتر از خودش به نام آقای هاید، تبدیل میشود. دکتر جکیل در وصیتنامهای اموالش را به هاید میبخشد. دوست جکیل یعنی وکیل اترسون میفهمد که هاید مرتکب جرمی شده و چک بیمحلی با امضای دکتر جکیل کشیده است و مطمئن میشود که هاید برای تصرف اموال دکتر جکیل وی را خواهد کشت.
رابرت لوئیس استیونسون، نویسنده این اثر، شاعر و نویسنده اسکاتلندی بود که «جزیره گنج» وی شهرت جهانی دارد.
در بخشی از کتاب دکتر جکیل و آقای هاید میخوانید:
«از تختم بیرون پریدم و به سوى آینه رفتم. با دیدن آن شکل و شمایل خون در رگهایم منجمد شد. وقتی به رختخواب رفتم هنرى جکیل بودم ولى به شکل ادوارد هاید از خواب بیدار شده بودم! میبایست فکرى به حال خودم میکردم. صبح شده بود. خدمتکارها بیدار شده بودند. تمام داروها در آزمایشگاه بودند. و برای رسیدن به آزمایشگاه باید از دو ردیف پلکان پایین مىرفتم و از راهروِ پشتى وارد حیاط مىشدم. شاید مىتوانستم صورتم را بپوشانم ولى در مورد اندامم چه میکردم؟ اما بلافاصله خیالم راحت شد، چون یادم آمد که خدمتکارها به رفتوآمد هاید عادت کردهاند. لباسهایى را که به اندازه ادوارد هاید نزدیک بود تنم کردم و در خانه به راه افتادم. یکی از خدمتکاران با دیدن آقاى هاید در آن ساعت صبح و با آن لباسها چشمهایش گرد شده بود. ده دقیقه بعد دکتر جکیل سر میز غذاخوری نشسته بود و وانمود مىکرد که با اشتها در حال خوردن صبحانه است! باید اعتراف کنم که این واقعه مرا خیلی ترساند و باعث شد که جدىتر به عواقب، مشکلات و نتایج احتمالى وجود دوگانهام فکر کنم.در چند ماه گذشته نیمه پنهان شخصیتم را که قدرت ظاهر کردنش را داشتم بسیار مورد استفاده قرار داده بودم. اکنون به نظرم مىرسید که قامت ادواد هاید رشد کرده و قوىتر شده است. در آن زمان بود که خطر را احساس کردم: اگر ادوارد هاید را بیش از حد آزاد مىگذاشتم تعادل شخصیتم برهم مىخورد و او به شخصیت غالب تبدیل مىشد. دارو همیشه یکسان نبود. یک بار دارو کاملا بىتاثیر بود. از آن زمان به بعد مجبور شده بودم مقدار آن را دو برابر کنم و چندین بار، با پذیرفتن خطر مرگ، میزان آن را سه برابر کردم.»
کتاب «دکتر جکیل و آقای هاید» نوشته رابرت لوئیس استیونسون با ترجمه مهرداد وثوقی اخیرا در 228 صفحه و بهای 95 هزار تومان از سوی انتشارات ققنوس عرضه شده است.
نظر شما