کتاب «قصص الخاقانی» نقد و بررسی شد
ماندگاری سلسله صفویه از روی سلطه نبود/ قصصالخاقانی اثری دووجهی است
عطاءالله حسنی گفت: آنگونه که هخامنشیان اعاده حیات کردند و در حیات ما مجددا حیات خودشان را آغاز کردند، وضعیت به این گونه رقم نمیخورد. اما صفویه از جمله حکومتهایی است که اصلا نرفتند تا دوباره احیاء شوند. ماندگاری این سلسله از روی سلطه نبود. اما چه عناصری سبب این ماندگاری شد؟
عطاءالله حسنی، عضو هيئت علمی و دانشيار گروه تاريخ، دانشكده ادبيات و علوم انسانی دانشگاه شهيد بهشتی گفت: آنچه که باعث قومیت ملی در هر سرزمینی میشود، ادبیات، تاریخ و زبان آن سرزمین است. ادبیات، تاریخ و زبان این مزیت را دارند که در داخل ایران و از سوی مردم ایران و صرفا برای مصرف در داخل ایران تولید میشوند. پایداری ایران در تثبیت هویتش در تاریخ، ادبیات و زبان است. علوم دیگر قرضی هستند و هویت ما را نمیسازند چون باید یک قدم بیشتر از آنچه قرض کردیم، برداریم. اما آنچه که زبان، ادبیات و تاریخ برای ماندگاری لازم دارد، نوشتنشان است و این میراث را ادیب و شاعر و زبانشناس برای نسلهای آینده باقی میگذارد.
این مدرس تاریخ بیان کرد: اینکه در چه فضایی و با چه هدفی قلم یک نویسنده میچرخد دورههای تاریخی را از هم متمایز میکند. دورههای تاریخی برای خودشان فضاسازی میکنند، جهت میدهند و هویت میآفرینند.
حسنی در ادامه گفت: گاهی برخی از سلسلههای تاریخی پایان دارند و گاهی پایان ندارند، گاهی از روی جبر اتفاق میافتد، گاهی زمانه محکوم میکند که در یک وضعیت نامشخص باقی بمانند. اگر اکتشافات زمینشناختی، باستانشناسی و تاریخی نداشتیم و متخصصان اروپایی کمک نمیکردند شاید آنگونه که هخامنشیان اعاده حیات کردند و در حیات ما مجددا حیات خودشان را آغاز کردند، وضعیت به این گونه رقم نمیخورد. اما صفویه از جمله حکومتهایی است که اصلا نرفتند تا دوباره احیاء شوند. ماندگاری این سلسله از روی سلطه نبود. اما چه عناصری سبب این ماندگاری شد؟
وی افزود: قبل از جاگیر شدن این سلسله در قدرت نزدیک به 200 سال زمینههای فکری، فرهنگی و اندیشهای صفویه در حال تولید بود. شیخ صفیالدین اردبیلی پیروان بسیاری پیدا میکند و به دلیل نفوذی که داشت افراد بسیاری به او روی میآورند، او به تهذیب نفس میپرداخت، مسایل مادی در آن فضا اعتبار خود را از دست میدهد، مریدان از عارف و مولای خود انتظار کرامت دارند و حس اعتماد به نفسی که به آنها میدهد و امیدی که ایجاد میکند، ترس را از دلهایشان بیرون میبرد. در دوره صدرالدین فرزندش چند دهه در مدیریت خانقاه قرار میگیرد و روز به روز بر تعداد طرفدارانشان افزوده میشود. بعد از فوت شیخ صفیالدین، صدرالدین به کسی به اسم ابن بزاز از دراویش خانقاه دستور داد تا شرح حال و کرامات شیخ صفیالدین را بنویسد، این اتفاق افتاد و این شرح حال در برخی از حکومتها کتاب مقدس پنهان و سری شد. تا دهه 1940 یک محقق در نواحی شمال عراق با مرشد آنها ارتباط برقرار میکند و او کتابی را به عنوان کتاب مقدسشان به محقق نشان میدهد و محقق میبیند که آن کتاب مکتوباتی است از کرامات شیخ صفیالدین اردبیلی و هیچکس هم از آنها نپرسید که ادعاهای شما گزافه است.
حسنی بیان کرد: آنها عارف و صوفی بودند و نسب و حسبشان از قدرت معنوی و قدرت سیاسی ارتزاق میکرد. در ادامه شاهاسماعیل نوه شیخ صفیالدین اردبیلی هوس سلطنت برای حمایت به سرش زد، چون برادر بزرگش توسط دائیزادههای او کشته شده بود. این خونخواهی را نمیتوانست فراموش کند و زمینه سلطنت داشت فراهم میشد. او که یک کودک زندان کشیده بود اردبیل را ترک کرد و به گیلان رفت. دوباره به اردبیل برگشت اما طرفداری نداشت، ناچار اردبیل را ترک کرد و در راه 100 یا 200 نفر تا مرز ارزنجان به او پیوستند. عدهای از آنها را به خدمت گرفت، عدهای هم از مریدان جد بزرگ شیخ صفیالدین به او پیوستند. او با 5 هزار نفر تقاص خون پدر را گرفت و تلاش او 42 سال به صورت ظاهری و چند صد سال تفکر باطنی صفویه را ساخت که هنوز هم تداوم دارد.
وی در ادامه گفت: مملکت ایران از همان ابتدا یک کشور مهاجرپذیر بوده است، البته کشور مهاجمان هم هست. در تمام دوران هر آمدن و رفتن چیزی را در این سرزمین باقی گذاشت که اگر کسی مایل به برگشت بود، ممکن بود چیزی را با خودش ببرد. عربها، ترکها و مغولها. ما تکثر قومی و تکثر فرهنگی به شدت پیدا کردیم و مدیریت فرهنگی و تاریخی ما حسب تجربه نسلها این امکان را فراهم کرد که در این جامعه متکثر به تدریج با هم کنار بیایند و سعی کنند تا جامعهپذیر بشوند، بعضا سالها طول کشید تا اینها فکر کنند نسبت به هم جامعهپذیری داشته باشند.
این مدرس تاریخ افزود: ادیب و شاعری که باید جامعه را بسازند در زمان صفویه به یک قوم خاص و زبان فارسی اختصاص ندارد، از آقا و خانمی که به یکدیگر خطاب میکنیم تا اصطلاحات مغولی سیر و فرآیند آدابته شدن است. ما فرهنگ دهخدا را داریم و به آن مراجعه میکنیم و به طور مشترک از آن استفاده میکنیم. ما بیشترین تنوع جایگاه قومیتی را در دوره صفویه داریم.
حسنی در ادامه گفت: صفویه اهل تزکیه است، صفویه شیعه را مذهب رسمی اعلام کرد. اگر قبلا ساختار حکومتی در دست علمای اهل سنت بود، حالا به دست علمای اهل شیعه است. نیروهای نظامی از اقوام مختلف بودند. پیش از صفویه این التقاط را تجربه کردند. در دوره صفویه نیروهای جدید اضافه شدند. یک خطای محاسباتی که ما بعضا مرتکب میشویم این است که میگوییم در دوره صفویه تمام نیروهایی که با آنها کار میکردند، شیفته آنها بودند، در حالیکه چنین نبوده است. در جنگ چالدران عملا شاه اسماعیل سعی کرده بود، دامنه نفوذ ترکان را کاهش بدهد و شاه اسماعیل به سمت فعالیتهای فرهنگی بیشتر رفت تا دورههای سیاسی و دوره بعد است که نهاد کمککننده به او بیشتر عشایر هستند.
وی افزود: از این دوره قدرت دوسویه است و برای این مطالبه قدرت نظامی پشت سرشان است. یک پدیده جدید اینکه عشایر به حکومتها سرباز میدادند و در مقابل ییلاق و قشلاق میگرفتند تا بتوانند احشام را تامین کنند. به نظامیانی که از ایلات در اختیار حکومت بودند بعدها نام قزلباش داده شد. اوایل صفویه «قزلباش» فحش بود. در زمان شاه اسماعیل هرگز از لفظ قزلباش استفاده نشد. به تدریج لفظ قزلباشی را که دشمن به آنها داده بود، خودشان به خودشان اطلاق کردند. در صفویه نهاد نظمبخش و نظم شکن داریم و همین تناقض زمینه ضعف صفویه را تعیین کرد.
این مدرس دانشگاه در ادامه گفت: تصحیح درست متون تاریخی نیازمند دانستن زبانها و لهجههای درون ایران است وگرنه به درک درست متون آسیب میزند و ما نیازمند این هستیم که این کار با دقت بیشتری انجام گیرد. آسیب دیگر را از ترجمه میخوریم، باید مصححان و محققان ما در تصحیح و ترجمه دقت کنند و ما را از این آسیبها در امان بدارند و ما را در شناخت گذشته یاری بدهند.
در این نشست مقصودعلی صادقی، استاد دانشگاه تربیت مدرس گفت: قصصالخاقانی یک اثر دووجهی است که بخش مهمی از تاریخ ایران را دربرمیگیرد و در تاریخ ایران سلسلهای به تاثیرگذاری صفویه نداریم. امروز هم صفویه بحث مهم ماست. اگر میان ادبیات داعش جستجو کنید، به جای اینکه ایرانیان را شیعه یاد کنند، صفویه یاد میکنند. هنوز هم با صفویه کار دارند و به همین خاطر باید در جهان امروز دو بحث صفویهگرایی و صفویهستیزی را پیگیری کنیم.
صادقی بیان کرد: صفویه این تفاوت را با اغلب سلسلههای بعد از اسلام دارد، در اروپا هم بیشتر به صفویه پرداخته میشود، چون بخش مهمی از اتفاقات تاریخی ایران محصول دوران صفویه است. قصصالخاقانی محصول اواخر دوره صفویه است و برای اینکه این کتاب را بهتر بشناسیم باید بدانیم که در چه حوزه زمانی در دوره صفویه قرار میگیرد. دوران صفویه دورانی بسیار غنی است و هیچ دورانی را به غنای تاریخ نگاری دوران صفویه نداریم. هم از نظر تعداد و در برخی موارد از نظر محتوا.
این مدرس دانشگاه افزود: به یک شکل ساده تاریخنگاری دوره صفویه شامل سه دوره است؛ دوره شاه اسماعیل که دوره تثبیت است تا آغاز دوران شاه عباس، دوره شاه عباس به تنهایی یک دوران مهم تاریخنگاری است و مهمترین تاریخها هم در این دوره نوشته شدهاند ولی متاسفانه بعد از درگذشت شاهعباس تاریخنگاری رو به افول میرود و در دوره شاه صفی خیلی غنی نیستند. استثنای این دوران دوره شاه عباس دوم است. تاریخنگاری این دوره از نظر تفصیل و تنوع متفاوت است. ما دو متن تاریخنگاری داریم که از دل جهانآرای عباسی و خلد برین بسیار به هم شبیه هستند اما یک اثر منحصر به فرد داریم که اگر این شباهتها را کنار هم بگذاریم به روایت دیگری از دوره شاه عباس میرسیم و آن قصصالخاقانی است.
صادقی با بیان اینکه کاری که دکتر میرمحمدصادق انجام داد، کار بسیار ارزشمندی است، گفت: نکته جالب توجه این است که نویسنده کتاب یک شاملو است، شاملوها از ترکمانان هستند، اهل شمشیرند و از یاران نخستین شاه اسماعیل صفوی هستند. خیلی وارد دیوانسالاری نمیشدند ولی دوران ثبات صفویه تاثیر خودش را گذاشته و مجذوب فرهنگ ایرانی و زبان فارسی شدند و ردپای اینها را در شعر و تذکره و... میبینیم. از وضعیت شمشیر به اهل قلم جهش میکنند و یادگاری همچون قصصالخاقانی را برایمان به یادگار میگذارند.
وی افزود: نکته جالب توجه دیگر این است که ولیقلیخان شاملو در صفحات نخست کتاب از خود یک اتوبیوگرافی خیلی خوبی به یادگار گذاشت که در مبحث تاریخنگاری برای ما بسیار جالب است. او از خوانندگان کتابش میخواهد اگر جایی در کتابش خطایی دیدند اصلاح کنند که این نیز بسیار جالب توجه و به ادبیات امروزی نزدیک است.
صادقی بیان کرد: کتاب سه تذکره دارد یکی برای علما، دیگری برای شعرا و همچنین برای اهل تصوف و دراویش. ضمن اینکه روایت متفاوتی است که میتواند برای اهل تحقیق مفید باشد. البته اشکالاتی نیز دارد؛ برای اهل قدرت مینویسد، چه برای خواندن دربار صفوی و چه برای حکام سیستان نوشته باشد. نسبتا دارای تصنع و تکلف است البته نه دست و پاگیر. رویدادهای قبل از شاه عباس کمی مختصر است که این اختصار از ارزش کار کم نمیکند.
نظر شما