«همزمان با سیوسومین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، سلسله نشستهای «مساله خواندن در ایران» در کافه کتاب فرهنگسرای کتاب برگزار شد که گزارش آنها در خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) منتشر شده است.
هرکدام از سخنرانان محترمی که در این نشستها حضور داشتند، از منظر خود به واکاوی مسئله مطالعه پرداختند که همگی مفید و کارگشاست؛ البته در صورتی که به دیدگاه عملیاتی تبدیل و به دست سیاستگزاران فرهنگی، اجرایی شوند.
اما فراتر از دیدگاههای مذکور، طرح یک فرضیه روانشناختی، جامعه شناختی و اقتصادی درباره مشکل مطالعه کم در ایران نیز، خالی از فایده نخواهد بود؛ فرضیهای که با استناد به فروش بالای کتابهای «کمک درسی» و «انگیزشی-موفقیت» در ایران مطرح میشود و نیازمند بازخورد کارشناسان و اهالی فرهنگ و کتاب است.
البته برخی معتقدند ایرانیها به محصولات فرهنگی بیتوجهاند و تئاتر و سینما و موزه و گالری و کتاب، در سبد محصولات خانواده جایگاهی ندارد؛ در این باره نیز آمار بالای فروش برخی فیلمها و نمایشها یا کتابهای مذهبی (همچون کتاب «ارتباط با خدا»، مفاتیح الجنان و...) و نیز کتابهای کمکدرسی و کتابهای انگیرشی و موفقیت، بطلان چنین نظری را ثابت میکند؛ بهویژه که هیچ پژوهش مستندی وجود ندارد که نشان دهد کتابهای سهگانه مذکور را، فقط کسانی میخرند که وضعیت اقتصادی و معیشتی بهتری دارند.
پس موضوع چیست و علت تناقض میان سرانه پایین مطالعه در ایران و فروش حیرتآور کتابهای کمکدرسی و موفقیت را چگونه میتوان توضیح داد؟
الف-نظریه سلسله مراتبی نیاز انسان
در میان روانشناسان و حتی جامعهشناسان و اقتصاددانان، نظریه معروف «ابراهام مزلو» Abraham (Harold) Maslow)) روانشناس معروف، شهرت بسیاری دارد که به «هرم مازلو» یا «هرم سلسله مراتب نیازهای انسان» معروف است.
در این نظریه، نیازهای آدمی در 5 طبقه قرار داده شدهاند که به ترتیب عبارتند از: 1-نیازهای زیستی (خوراک، پوشاک و مسکن و خواب و...)؛ 2- نیازهای امنیتی (حفاظت از جان و...)؛ 3-نیازهای اجتماعی یا احساس تعلق و محبت؛ 4-نیاز به احترام؛ و 5-نیاز به خودشکوفایی و خودانگیزشی (شکوفا کردن تمامی استعدادهای پنهان آدمی» (شکل زیر).
نکته اساسی نظریه مزلو این است که «تا زمانی که نیازهای اساسی برای فعالیتهای بدن به حد کافی ارضاء نشدهاند، عمده فعالیتهای شخص احتمالاً در این سطح بوده و بقیه نیازها، انگیزش کمی ایجاد خواهند کرد؛ به عبارت دیگر نیازهای اولیه 1 و 2 اولویت دارند و در مراحل بعدی، نیازهای 3 تا 5 در نظر گرفته میشوند.
از هرم مزلو چنین برمیآید که کتابخواندن و مطالعه، در ردیف نیازهای 3 به بعد (احساس تعلق، احترام و خودشکوفایی) قرار دارد و به همین دلیل است که مطالعه کتابهای ادبی و هنری و فلسفی بهطور متوسط (و نه مطلقا)، در میان اقشار طبقه متوسط به بالا بیشتر رواج دارد.
حال مسئله این است که اگر بتوان شمارگان پایین کتاب در ایران و سرانه کم مطالعه را مرتبط با مشکلات معیشتی مردم بهویژه در یک دهه اخیر دانست، پس چرا آمار فروش کتابهای کمکدرسی و انگیزشی-موفقیت، همچنان بالاست؟!
پاسخ این است که این دو دسته کتاب، اتفاقا برای برآوردن نیازهای اولیه است که خریده و خوانده میشوند؛ در واقع خانوادهای که با سطح درآمد پایین برای فرزندش کتابهای گرانقیمت کمکدرسی را میخرد، امید دارد که با ادامه تحصیل و کسب مدارج بالا (مثلا در دانشگاه)، فرزندش بتواند در آینده از نظر مالی تامین شود (همان نیاز شماره یک و دو هرم مزلو)؛ همینطور است دلیل فروش بالای کتابهای بهاصطلاح موفقیت و انگیزشی. اغلب افرادی که این نوع کتابها را میخرند به امید کسب موفقیت، درآمد بالا، ایجاد شغل، ارتقای شغلی یا به سرعت پولدارشدن، هستند. راز فروش کتابهای مضر و مطلقا بیپایهای چون «راز»، «قانون جذب»، «چهار اثر از اسکاول شین» یا کتابهایی که درباره موفقیت، چگونگی پولدار شدن، مدیر موفق و... در همین است.
ب-ساختار دولتی اقتصاد ایران
موضوع مطالعه کم و سرانه پایین کتاب در ایران، وجه مهم دیگری هم دارد که مرتبط با ساختار اقتصادی دولتی است؛ موضوعی که مکررا از سوی رهبر معظم انقلاب در ابلاغ سیاستهای کلی اصل 44 و تاکید رئیس جمهوری برای مردمیسازی و خصوصیسازی «واقعی» مطرح است.
روشن است که در ساختار اقتصاد دولتی، داشتن دانش و مطالعه، عامل اصلی ارتقای شغلی و درآمدی نیست و اساسا اقتصاد دولتی نیازی به تامین سود و پیشرفت ندارد؛ سهل است از دل آن مفاسد بزرگ و تخلفات متعدد رخ میدهد.
در شرایطی که طبق برآوردها، بیش از 80 درصد اقتصاد کشور دولتی (به معنای حاکمیتی و نه فقط قوه مجریه) است، کارکنان و کارمندان، اساسا نیازی به رشد فردی، کسب دانش و تخصص در حرفه خود ندارند که مجبور به مطالعه و شرکت در کلاسهای تخصصی باشند. دقیقا به همین دلیل است که کشورهای دارای سرانه مطالعه بالا، یا اقتصادشان اکثرا غیردولتی یا درحال غیردولتیشدن است و هر نیروی کاری میداند برای ماندن در موقعیت فعلی یا ارتقای شغل یا یافتن شغل بهتر، نیاز دارد که مرتبا مطالعه کند؛ آموزش ببیند؛ دورههای تخصصی را بگذراند و در یک کلمه «کتاب بخواند». این خواندن ممکن است البته از طریق اینترنت (کتاب الکترونیک) یا دیدن فیلمها و برنامههای علمی، آموزشی و تخصصی باشد.
آخرین آمار جهانی ساعات مطالعه در کشورهای جهان قبل از کرونا (2018) نیز به طور نسبی موید ارتباط وضعیت اقتصادی کشورها و سرانه مطالعه است که در مطلبی مجزا به آن خواهیم پرداخت.
درواقع با نظرداشت دو محور کلی بالا (هرم مزلو و اقتصاد دولتی)، بهطور خلاصه میتوان گفت در شرایط اقتصادی ناگواری که محصول یک دهه تحریمهای ظالمانه غرب و بعضا بیتدبیری مسئولان گذشته است، آمار پایین مطالعه کتاب منطقی است؛ چرا که بسیاری از مردم ترجیح میدهند بهجای صرف پول خود برای کتاب، نیازهای اولیه خوراکی، مسکن، دارویی و تحصیل را تامین کنند تا در مرحله بعد، به نیازهای فرهنگی و مطالعات مورد علاقه خود بپردازند. اما در همین شرایط معیشتی دشوار، بسیاریشان حاضرند برای فرزند خود نیز چند کتاب کمکدرسی بخرند تا حداقل، تحصیلات را تا پایان متوسطه تمام کنند و اگر موفق شوند، در دانشگاه دولتی یا با شهریه کم، قبول شوند و در آینده شغل و موقعیت اجتماعی بهتری داشته باشند؛ موقعیتی که مانند والدین خود، گرفتار قیمت مسکن و مرغ و حبوبات و میوه نباشند. همچنین بیکاران و کمدرآمدهای تحصیلکرده به سمت کتابهای انگیزشی و موفقیت هجوم میبرند تا شاید از آن طریق، به موفقیت خاصی برسند؛ کتابهایی که متاسفانه اغلبشان بیمحتوا، آسیبرسان و کمفایده و محصول ترجمه از فرهنگهای دیگر هستند.
به این ترتیب به نظر میرسد اگر برخی از معدود کتابهای خاص (مانند ملت عشق) یا تعدادی رمان را مستثنی کنیم، مسئله مطالعه در ایران ریشه روانشناختی-جامعهشناختی-اقتصادی دارد و در صورتی که «نیاز» مردم حکم کند و مطالعه باعث ارتقای سطح معیشت و درآمد شود، به هر زحمتی، به آن خواهند پرداخت و هزینهاش را تامین میکنند.
نظر شما