یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۱ - ۱۰:۲۰
فرهنگ بومی رمضان در سرزمین خشت‌های خام/ از کلوخ اندازان تا کمچلی ‎زنی

مردم یزد در ماه مبارک رمضان در کنار بجا آوردن فرامین الهی، در هر شهر و دیاری با توجه به فرهنگ بومی و جغرافیای طبیعی و انسانی، برای هرچه باشکوه‌تر برپا داشتن آداب و مراسم این ماه، سنت‌هایی انجام می‌‌دهند که مجموعه‌ آنها به گلستانی با هزاران گونه گل رنگارنگ و با رایحه‌ای خوش می‌ماند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، مردم گوشه گوشه‌ ایران در مناسبت‌های دینی مختلف از جمله ماه مبارک رمضان، آداب و رسوم خاصی را به جای می‌آورند که برخی از آنها اکنون به فراموشی سپرده شده ولی در حین حال آشنایی با این رسوم خالی از لطف نیست. 

مردم یزد در ماه مبارک رمضان در کنار بجا آوردن فرامین الهی، در هر شهر و دیاری با توجه به فرهنگ بومی و جغرافیای طبیعی و انسانی، برای هرچه باشکوه‌تر برپا داشتن آداب و مراسم این ماه، سنت‌هایی انجام می‌‌دهند که مجموعه‌ آنها به گلستانی با هزاران گونه گل رنگارنگ و با رایحه‌ای خوش می‌ماند.

معمولا از چند روز مانده به ماه مبارک رمضان، جنب و جوشی در مردم دیده می‌شود به طوری که همه خود را برای این ماه مبارک آماده می‌کنند تا طی این ماه از هر کاری که سبب کوتاهی در عبادت و بجا آوردن آداب روزه‌داری شود، بپرهیزند. این آداب و سنن مرتبط با ماه مبارک رمضان در استان یزد و به ویژه شهرستان میبد و آبادی‌های آن کمی خاص‌تر و باشکوه‌تر برگزار می‌شود که در ادامه به برخی از این آداب در میبد می‌‌پردازیم.

در میبد مرسوم بوده مردم در روز آخر ماه شعبان برای دیدن ماه شب اول رمضان بر بلندترین بام خانه می‌رفتند تا از آغاز این ماه مبارک مطلع شوند.

کلوخ‌اندازان مراسمی است که با خواندن اشعاری همراه بود در سحرهای ماه مبارک انجام می‌شد به این نحو که همسایه‌‏ها با یکدیگر قرار می‏گذاشتند تا هر کدام برای سحر زودتر بیدار شد، دیگری را از خواب بیدار کند و معمولاً در زمستان که همه در اتاق می‌خوابیدند و ممکن بود از صدای کوبیدن در بیدار نشوند، کلوخی را به روی پشت بام می‏‌انداختند و همین باعث نام‌گذاری آن به ‌کلوخ‌اندازان شده بود.

البته برخی به‌جای کلوخ انداختن، پون می‌زدند یعنی از داخل کوچه با لگد به ‌پشت دیوار اتاقی که خوابیده بودند، می‌‏زدند. در محله یخدان میبد نیز برای اطلاع‌رسانی شب‌های رمضان، طبل و شیپور می‌زدند و کسانی که صدای خوبی داشتند به‌ پشت‌بام خانه خود می‏‌رفتند و مناجات می‌‌خواندند.

در شهر ندوشن نیز در سحر برای بیدارکردن مردم برای مناجات و وقت اذان صبح، تیراندازی می‌کردند که مردم با شنیدن صدای شلیک تیر، می‌گفتند: گُلّه(گلوله) در کردند، نمشه چیز بخوری.

مناجات‌خوانی نیز یکی از رسومی بوده که به عنوان پیامی از آغاز ماه مبارک رمضان در میبد مرسوم بوده است.

شب خیز که عاشقان به‌شب راز کنند / گرد در و بام دوست، پرواز کنند
هرجا که بود دری به شب بر بندند / الا در دوست که به شب باز کنند

روزه‌داران این ماه در میبد نیز همانند دیگر نقاط کشورمان معمولاً بعد از نماز مغرب گردهم در مسجد یا خانه‌ یکی اهالی می‌نشستند و فردی یک ‎ جزء از قرآن را می‌خواند و بدین ترتیب تا پایان ماه رمضان، قران را به طور کامل یک دور می‌خواندند.

اقشار مرفه در گذشته، پالوده، فرنی و حلیم می‏خوردند یا مغز گندم، شیر و گوشت برای افطاری می‏پ‌ختند ولی مردم عادی خوراک ویژه‌ای نداشتند. شله زرد یکی از خوراکی‌های این ماه بوده که با شکر، نرمه‏ برنج و روغن گوسفند و زعفران برای افطاری می‌پختند و در گویش محلی به‌ آن حلوای برنج می‌گویند. بعضی‌ها نیز نذر می‌کردند که در شب‌های قدر (19 و 21 و23 ماه رمضان) شله‌زرد طبخ کرده و بین فامیل و نیازمندان توزیع می‌کردند.

باورهای شب احیاء(نخ الغوث): زنان حاجتمند در شب احیاء که مردم در مسجد دعای جوشن کبیر می‌خوانند، نخی را برداشته هر بار که به کلمه‌ الغوث (سبحانک یا لا اله الا انت، ا‌لغوث، ا‌لغوث خلصنا من ‌النار یا رب) می‌رسیدند، یک‌ گره به ‌نخ می‌زندند و بعد نخ ا‌لغوث را در چاهی که در مسجد به خصوص مسجد جامع قرار داشت می‌انداختند تا حاجتشان برآورده شود.

در بیده صبح روز بیست و یکم در مسجد برای شهادت امیرالمومنین(ع)، روضه می‌خوانند و بعد از تمام شدن روضه، هم مردها با تشکیل دو دسته، سینه زنی و نوحه خوانی می‌کردند به این ترتیب که دسته‌ی اول می‌خواند: «کشتند امیرالمؤمنین، آه و واویلا ... آن مشهد روح الامین، آه و واویلا» و دسته‌ی دوم نیز جواب می‌دهند: «آه و واویلا که داماد پیغمبر کشته شد ..... آن چراغ منبر و سالار و سرور کشته شد»

سپس جمعیت در حال سینه‌زدن و نوحه‌خواندن از مسجد بیرون می‌آیند و دور حسینیه می‏چرخند و بعد به «پیر چراغ» که مدفن یکی از مردان خداست، می‏روند. در راه «پیرچراغ» هم دسته اول این نوحه‌ را می‌خوانند: «شیعیان مولای ما آقای قنبر کشته شد ... رونق هر مسجد و محراب و منبر کشته شد» و دسته‌ دوم می‌گفت: «آه از آن وقتی که در محراب غلتید به ‌خون ... از جفای ابن ملجم آن سگ مردود دون».

ساعتی در «پیرچراغ» سینه می‌زنند و نوحه می‌خوانند و سپس هر کسی که به ‌تازگی عزیزی را از دست داده بود به ‌فاتحه‌ خاک او می‌رفت و روی قبر او آب می‌پاشید و بعد از ظهر روز همان روز نیز تعزیه‌ی شهادت حضرت علی(ع) خوانده می‌شد. البته در فیروزآباد میبد، پیش از تعزیه دسته سینه زنی راه می‏‌افتاد که نوحه زیر را می‌خواندند؛ «شد بیست و یکم قتل علی حیدر صفدر ... داماد نبی، شیر خدا، ساقی کوثر»

در مهرجرد نیز در این روز دو دسته سینه‌زنی می‌کردند و نوحه خوانی که دسته اول می‌گفت: «آه واویلا که داماد پیمبر کشته ‎ شد ... جانشین مصطفی آقای قنبر کشته ‎ شد» و دسته دوم نیز می‌خواند: «پیشوای مؤمنین و آفتاب روز حشر ... این چراغ مسجد و محراب و منبر کشته شد»

در محله محمودآباد هم صبح روز 21 ماه رمضان در مسجد و بعد از نماز، روحانی به ‌منبر می ‎ رفت و شال عزا می‌انداخت و «علی ‎ علی، داماد پیغمبر علی» می‌خواند. بعد از طلوع آفتاب نیز نمازگزاران از مسجد بیرون آمده و در دو دسته می‌خواندند؛ «شافع روز جزا کیست ... علی‌ است علی» و زنان نیز پشت سر دسته حرکت می‌کنند.

یکی از برنامه‌های شب بیست و هفتم «تا سگ‌ زنی» است که زن‏‌ها و حتی پسران جوان، چادری به‌سر می‏‌انداختند و به ‌درِ خانه‏‌ها می‌رفتند و  با زدن ضربه به ‌تاس مسی که همراه داشتند، از صاحب‌خانه تقاضای چیزی می‌کردند و مردم نیز در اکثر موارد مراد آن‌ها را می‌دادند ولی برخی نیز از بالای پشت بام کاسه‌ آبی به‌سر آن‌ها می‌ریختند.

در محله شورک به «‏کمچلی ‎زنی» می‌رفتند و می‌گفتند: «آی کمچلی‌زن کمچلی‌زن» و مردم هم به ‏فراخور حال و روز خود به  آن‌ها هدیه‏‌ای می ‎ دادند.

البته در این روز باورهایی برای برآورده شدن حاجات وجود داشت که در گذشته به آنها عمل می‌کردند ولی اکنون به فراموشی سپرده شده است مثلاً در این شب از هفت زن به نام فاطمه آرد می‌گرفتند و برای تبرک نان پخته و نگهداری می‌کردند یا در ندوشن پارچه ‎ ای به‌ خیاط می ‎ دادند که باید در برش آن را بین دو نماز انجام می‌داد.

در گذشته با این اعتقاد که فطریه برای اولاد نابالغ واجب نیست، پدران از فرزندان نابالغ خود می‏‌خواستند که دست در گندمی که برای فطریه در نظر گرفته شده بود، بمالند تا آن‏ها هم شریک باشند. مردم بر این باورند که اگر در شب آخر ماه رمضان قبل از افطار مهمان برسد، فطریه‏‌ او نیز به ‏گردن میزبان می‏‌افتد و به ‌این سبب در این شب پیش از افطار به‌خانه‌ی کسی نمی‌رفتند.

در محله  بیده روز عید فطر «صلات» می‏‌کشند. طریق «صلات» کشیدن به این ترتیب است که سه‌ نفر از اهالی(سه ذاکر یا قاری) که قرآن خوب می‏‌خوانند، اول صبح عید فطر به بالای گلدسته‌ی مسجد آبادی می‏‌روند و با صدای بلند به ‌تلاوت قرآن می‏‌پردازند. ساعتی پس از خواندن قرآن هر سه نفر با صدای بلند هفت مرتبه می‏‌گویند «الصلات، الصلات علی‌ العید الفطر» و با شنیدن صدای صلات مردم به سمت مسجد برای اقامه نماز عید می‌روند.

وقتی همه در مسجد حاضر شدند به هماره یکدیگر با پای برهنه به «پیر چراغ» می‏‌روند. زن‏‌ها و بچه‏‌ها هم به ‏دنبال آن‏ها راه می‏‌افتند تا به ‌پیر چراغ می‌‏رسند. در بین راه مردها دو دسته می‏‌شوند و دعای مخصوص عید فطر را می‏‌خوانند:

دسته‌ اول:«الله اکبر الله اکبرلااله الاالله والله اکبر، الله اکبر ولله الحمد» بعد از کمی مکث «الله اکبرعلی ماهدینا» و دسته‏ دوم جواب می‌دهد: «الله اکبر الله اکبر، لااله الاالله والله اکبر، الله اکبر و لله الحمد» و بعد ازکمی مکث «الله اکبرعلی مااولینا» و به این ترتیب وارد صحن پیرچراغ می‌شوند و نماز عید فطر را در صحن پیر چراغ برپا می‌دارند، پس از خواندن نماز نیز خادم پیرچراغ از درآمد زمینی که وقف پیر چراغ است، مقداری نقل و نبات میان نمازگزاران توزیع می‌کند.

در فیروزآباد روز عید فطر پس از صلات کشیدن، مرد و زن الله اکبرگویان به ‌قبرستان می‏روند و نماز عید فطر را بر روی مزار مردگان می‏‌خوانند. هنگام رفتن به‏ سوی قبرستان هر کسی سعی می‏‌کند جلوی جمعیت قرار گیرد چون عقیده دارند کسی که در صف اول باشد گناهانش می‌ریزد و چه بسا به ‏گردن آنان که از عقب می‌آیند، می‌افتد به همین دلیل نیز جمعیت به ‌حالت دویدن و در حالی که از یکدیگر سبقت می‌گیرند به ‏سوی قبرستان می‏‌روند. پس از خواندن نماز عید نیز هر کسی به سر قبر عزیزانش می‏رود و فاتحه می‌خواند و کسانی هم که نذر دارند نقل و خرما بین نمازگزاران تقسیم می‌کنند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها