دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۱ - ۱۲:۳۳
اگر کسی به سلامت نص یا الهی بودن قرآن اعتقاد ندارد، نمی‌تواند وارد فهم کتاب شود

اگر کسی به سلامت نص یا الهی بودن قرآن اعتقاد نداشته باشد، نمی‌تواند وارد فهم کتاب شود و اگر این مبنا را نداشته باشد، روش و دیدگاهش تغییر می‌کند. مفسران این مبانی را قبول دارند. البته برخی از اخباری‌ها اعتقاد دارند که قرآن تحریف شده است که دلایل متقنی ندارند و وقتی وارد تفسیر شدند از قرآن کمک نگرفتند؛ چون می‌گویند قرآن تحریف شده و بر همین اساس به سراغ روایات رفتند، اما روایات را نیز به خوبی تبیین نکردند و اعتقاد داشتند که توضیح ائمه(ع) را باید بشنویم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) نخستین جلسه از دوره تفسیرپژوهی به همت آکادمی بین‌المللی حکمت شب گذشته، ۱۴ فروردین، با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین سیدرضا مؤدب، عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم، برگزار شد.

او در ابتدای این نشست با طرح این سوال که با چه روش‌هایی می‌توان قرآن را فهمید گفت: همه مفسران مانند علامه طباطبایی در تفسیر المیزان یکسری مبانی  و اصولی دارند به طور مثال علامه از روش قرآن به قرآن استفاده کرده و اساسا این روش مبتنی بر یکسری مبانی است و باورها و اصولی موجب شده تا علامه این روش را قبول کند. بنابراین مبانی هر مفسری پیش از روش‌های اوست و روش او نیز قبل از تفسیر اوست و ما می‌توانیم از تفسیر به روش و از روش به مبانی مفسر برسیم.

او در توضیح مبانی افزود: برخی می‌گویند مراد از مبانی باورها و اصول پذیرفته‌شده و مسلمی است که مفسران دارند. البته اصولی که پذیرش یا نفی آنها سبب یک تغییر روشی در تفسیر آنها می‌شود و معمولاً مبانی را به عنوان پیش‌فرض در نظر می‌گیرند. مثلاً علامه می‌گوید که سوره‌های قرآن پیوستگی معنایی دارند و این اعتقاد موجب می‌شود که به روش قرآن به قرآن روی آورند یا ایشان به سیاق اعتقاد دارند که می‌تواند مبنا یا قاعده باشد؛ یعنی برای فهم، الزامی را به همراه دارد و در تفسیر راهگشاست.

به گفته این محقق قرآنی، مبانی تفسیر در ۵۰ سال اخیر رایج شده است و پیشتر از اصول تفسیر استفاده می‌شده است. البته در دوره معاصر کتاب‌هایی برای مبانی تفسیر نوشته شده است؛ مانند کتاب آیت الله عمید زنجانی. همچنین شناخت مبانی مفسر از آن حیث اهمیت دارد که اگر مبانی مفسر را بفهمیم، می‌توانیم بیشتر به خروجی تفسیر مفسر اشراف پیدا کنیم و بهره‌مند شویم. 

او با اشاره به مهم‌ترین مبانی تفسیر عنوان کرد: قدسی بودن قرآن، نص و قرائت قرآن، امکان و جواز تفسیر، حجیت ظاهر قرآن، نیاز مخاطبان قرآن به تفسیر، ساختار چندمعنایی قرآن، زبان قرآن، منابع تفسیر، انسجام و پیوستگی آیات و جامعیت قرآن از جمله این مبانی هستند که هریک می‌تواند زیرمجموعه‌هایی داشته باشد و ممکن است بیش از این موارد باشد.

مودب به باب نخستین مبنا اشاره کرد و افزود: این بدین معنی است که قرآن کلام بشر نیست، بلکه از ناحیه خدا آمده و قدسی بودن را با سه زیرمجموعه مطرح می‌کنیم. وقتی قرآن را باز می‌کنیم، نخستین مبنا این است که کلامی الهی است. دوم، این کلام از تغییر و تحریف سالم مانده و سوم اینکه این کلمات حکیمانه است. در مورد الهی بودن قرآن می‌توان از خود قرآن استناددهی کرد و در قرآن به هویت این کتاب اشاره شده است. 

او گفت: قرآن از زمان نزول تاکنون از تحریف مصون مانده و نص سالمی است و قرآن نیز در این باره مطالبی دارد. در مورد دوری قرآن از تحریف، کتاب‌های فراوانی نوشته شده است. البته شبهه‌ تحریف قرآن به ذهن برخی از اخباری‌ها رسیده است و دلایل متقنی ندارند و براساس دیدگاه مفسران، قرآن دچار تحریف نشده است. از سوی دیگر بحث حکیمانه بودن نص است. خدا این موضوع را طرح کرده و فرموده که این آیات حکیمانه است. بر اساس دیدگاه مفسران، کلام خدا حکیمانه است. بنابراین ویژگی قدسی بودن قرآن؛ این زیرمجموعه‌ها را دارد که کلام خداست، سالم به دست ما رسیده و حکیمانه است. البته برخی از بزرگان اینها را سه مبنا در نظر گرفته‌اند، اما به نظر ما به عنوان مبنای نخست مطرح هستند.

به گفته مودب، اگر کسی به سلامت نص یا الهی بودن قرآن اعتقاد نداشته باشد، نمی‌تواند وارد فهم کتاب شود و اگر این مبنا را نداشته باشد، روش و دیدگاهش تغییر می‌کند. مفسران این مبانی را قبول دارند. البته برخی از اخباری‌ها اعتقاد دارند که قرآن تحریف شده است که دلایل متقنی ندارند و وقتی وارد تفسیر شدند از قرآن کمک نگرفتند؛ چون می‌گویند قرآن تحریف شده و بر همین اساس به سراغ روایات رفتند، اما روایات را نیز به خوبی تبیین نکردند و اعتقاد داشتند که توضیح ائمه(ع) را باید بشنویم.

او با بیان اینکه مبنای دیگر نص و قرائت واحد قرآن است توضیح داد: پس از اینکه دانستیم قرآن کلام الهی است، در متن موجود وارد گفت‌وگو می‌شویم. ما بر این اعتقاد هستیم که قرآن یک قرائت دارد و روایاتی که می‌گویند قرآن بر هفت حرف نازل شده است، در مصادر ما نیست و در مصادر اهل سنت نیز به صورت خبر واحد است. از آغاز تا پایان نزول همه کلمات بر یک قرائت خوانده شده است. اگر امروزه می‌بینید معجم‌هایی نوشته شده که اختلاف قرائات را بیان کرده باید توجه کنید که خیلی اوقات بحث لهجه‌ها است و باید قرائت اصلی را ملاک فهم و تفسیر بدانیم و در تفسیر نیز باید به سراغ قرائت اصلی برویم. 

مودب ادامه داد: مبنای سوم، بحث امکان و جواز است؛ یعنی وقتی قرائت را تثبیت کردیم، می‌خواهیم ببینیم امکان فهم دارد یا خیر؟ آیا فهم آن جایز است یا خیر؟ چه اینکه ممکن است کسی بگوید فهم ممکن است، اما برای ما جایز نیست و فهم برای اهلش که اهل بیت(ع) باشند امکان دارد؛ چون آنها با قرآن سنخیت دارند، اما این دیدگاه صحیح نیست و قرآن به همه خطاب کرده است و همه می‌توانیم آن را بفهمیم، لکن مراتبی از فهم، که شامل مراتب نهایی و تفسیر باطنی می‌شود، برای معصومین(ع) است.

به گفته این محقق علوم قرآنی، مبنای دیگر در باب حجیت ظواهر آیات است. در باب ظاهر و نص باید بگویم که نص متنی است که بیشتر از یک دلالت در آن نیست و اگر هر کسی این متن را ببیند، به یک برداشت می‌رسد. بنابراین نص دلالت‌های قطعی است، اما ظاهر این‌طور نیست و چند احتمال وجود دارد و یکی از آنها ترجیح دارد و بحث کرده‌ایم که ظاهر دلالت‌های ظنی غیرقطعی است و مفسران می‌گویند که ظاهر آیه این است، اما بخش زیادی از آیات ظاهر هستند و ظاهرشان حجت است و مستندات زیادی وجود دارد.

او در پایان با اشاره به نیاز مخاطبان به تفسیر و طرح این سوال که آیا قرآن به تفسیر نیاز دارد یا ما به فهم قرآن؟ یادآور شد: اگر ما نیازمندیم، چرا نیاز به فهم قرآن داریم یا اگر قرآن نیازمند است، یک متن کهن و تاریخی است؟ اینها پرسش‌های مهمی است و مخاطبان قرآن نیاز به فهم دارند و قرآن صریح است و معصومین(ع) نیاز به تفسیر ندارند، اما برای غیرمعصومین نیاز به تفسیر وجود دارد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها