کتاب حاضر به ما میگوید عمر ما محدود است، ولی زندگی نامحدود و ما بازیکنان محدودی در بازی نامحدود زندگی هستیم. بازی زندگی با بازیهای دیگر فرق دارد. در این بازی، فقط یک حق انتخاب داریم. اینکه میخواهیم با طرز فکر محدود زندگی کنیم یا نامحدود؟
برای نمونه، اگر فضاپیمایی پس از پرتاب سقوط میکرد، اشکال کار را پیدا و بارها و بارها تلاش میکردیم و حتی پس از پرتاب موفق، باز هم به بهبود کار ادامه میدادیم. این کارها را به خاطر وعده پاداش آخر سال انجام نمیدادیم، بلکه احساس میکردیم جزئی از هدفی والاتر و فراتر از خودمان هستیم، چیز ارزشمندی که پس از مرگمان هم باقی میماند. با وجود این کار کردن با دید نامحدود و بلندمدت از هر کسی ساخته نیست و به همت زیادی نیاز دارد. ذات بشر به گونهای است که به دنبال راهکارهای آنی برای مشکلات ناخوشایند میگردد و برای پیشبرد بلند پروازیهایمان، اولویتمان با پیروزیهای فوری است.
چرایی مولف برای نوشتن کتاب حاضر این نبود که نظر طرفداران وضع موجود را تغییر دهد، بلکه میخواهد کسانی را گرد هم جمع کند که آمادگی به چالش کشیدن وضعیت موجود و جایگزینی آن را با واقعیتی دارند که با نیاز عمیق بشریمان به احساس امنیت بیشتر جور در میآید، تا برای هدفی والاتر از خودمان ایفای نقش کرده و بستری برای تأمین منافع خودمان و خانوادههایمان فراهم کنیم. واقعیتی که بهترین منافع فردی، شرکتی، جوامع و نوع بشر را تأمین میکند.
این کتاب یازده فصل دارد که عناوین فصلهای آن به ترتیب عبارتند از: بازیهای محدود و نامحدود، هدف والا، هدف چه هست و چه نیست، هدفبان، تعریف جدید از مسئولیت کسبوکار، اراده و منابع، تیمهایی که اعتماد بر آنها حاکم است، زوال اخلاقی، حریف شایسته، انعطافپذیری وجودی و شهامت رهبری کردن.
اگر به بسیاری از رهبرانمان گوش کنیم، انگار نمیدانند وارد چه بازیای شدهاند. پیوسته درباره پیروزی داد سخن سر میدهند. تمام فکر و ذکرشان شکست رقباست. با چشماندازی که دارند، قرار است به نفر اول تبدیل شوند. فقط اینکه نمیدانند در بازیهایی بدون خط پایان، تمام این چیزها نشدنی است.
در فصل اول این کتاب میخوانیم: «هرجا که دست کم دو بازیکن داشته باشیم، بازی هم به راه میافتد. دو گونه بازی داریم: بازیهای محدود و بازیهای نامحدود. ویژگیهای بازیهای محدود از این قرارند: بازیکنان آن معلوماند؛ قواعد ثابتی وجود دارند؛ هدفی وجود دارد که هر دو طرف بازی بر سر آن توافق دارند و وقتی آن هدف محقق شود، بازی به پایان میرسد. برای نمونه، فوتبال جزء بازیهای محدود است. بازیکنان هر تیم لباس یکدست دارند و به راحتی میتوان آنها را در زمین بازی تشخیص داد. قواعدی بر بازی حاکم است و داوران مسئول اجرای آن قواعد هستند. تمام بازیکنان پذیرفتهاند که براساس آن قواعد بازی کنند و در صورت قانون شکنی، جریمه شوند. همه میدانند که هر تیمی در پایان بازی تعداد گل بیشتری زده باشد پیروز میدان خواهد بود، بازی به پایان میرسد و همه به خانههایشان میروند. در بازیهای محدود، همیشه آغاز، میانه و پایانی وجود دارد. ولی در بازیهای نامحدود بازیکنان معلوم و نامعلومی وجود دارند. هیچ قاعده مشخص یا توافق شدهای وجود ندارد. شاید آداب یا مقرراتی ناظر بر رفتار بازیکنان وجود داشته باشد اما مرزهای این مقررات به اندازهای گسترده است که هربازیکن هرگونه که دلش بخواهد میتواند عمل کند و اگر بخواهد این آداب را زیرپا بگذارد چیزی جلودارش نیست.»
در سخن پایانی این کتاب نیز آمده است: «عمر ما محدود است، ولی زندگی نامحدود. بازیکنان محدودی در بازی نامحدود زندگی هستیم. میآییم و میرویم، به دنیا میآییم و میمیریم و زندگی با یا بدون ما هم ادامه دارد. بازیکنان دیگری هم هستند، برخی از آنها حریفان ما هستند، از پیروزی لذت میبریم و از باخت ناراحت میشویم، ولی فردایی هم هست و میتوانیم به بازی ادامه دهیم تا اینکه تواناییمان برای ماندن در بازی تمام شود. اهمیتی ندارد چقدر پول در میآوریم، اهمیتی ندارد چقدر قدرت به دست میآوریم، اهمیتی ندارد چقدر ترفيع میگیریم، هیچ کدام ما را پیروز بازی زندگی نمینامند. در هر بازی دیگری به جز بازی زندگی، دو حق انتخاب داریم. درست است که امکان انتخاب قوانین بازی را نداریم، ولی میتوانیم انتخاب کنیم که میخواهیم بازی کنیم یانه و میتوانیم نحوه بازی کردن را هم انتخاب کنیم. بازی زندگی کمی فرق دارد. در این بازی، فقط یک حق انتخاب داریم. اینکه میخواهیم با طرز فکر محدود زندگی کنیم یا نامحدود؟»
کتاب «بازی نامحدود» اثر «سایمون سینک» و ترجمه عیرضا خاکساران، با قیمت 56000 تومان در 224صفحه از سوی نشر اموخته روانه بازار نشر شده است.
نظر شما