مجموعه کتاب قصههای شیرین مغزدار، «خرس دانا چرا به این روز افتاد؟» داستان خرس نادانی است که آبروی همه خرسها را برده است به همین خاطر خرس دانا قصد دارد تا آبروی خرسها را برگرداند.
داستان کتاب درباره خرس دانایی است که برای قدم زدن به بیرون از خانهاش میرود؛ اما بیرون از خانه با قوچ، شتر و بقیه حیوانات روبهرو میشود و آنها فکر میکنند که خرس دانا برای خوردن و نوشجان کردن آنها آمده است به همین خاطر تا میتوانند او را کتک میزنند و در پایان داستان خرس دانا قصد دارد آبروی رفته شده از خرسها را بازگرداند؛ چراکه خرس نادان آبرویی برای خرسها نگذاشته است.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
«اگر کسی حرس نادان را با این شکل و قیافه میدید، تعجب نمیکرد، فکر میکرد باز هم همان قصهی قدیمی تکرار شده است: خرس نادان رفته است بزغاله بخورد، بزغاله اجازه خواسته آواز بخواند.
بعد هم صدای آوازش به گوش چوپان رسیده و چوپان و سگش به جان خرس نادان افتادهاند.
یا رفته است آن دوتا قوچ را بخورد، آنها هم گولش زدهاند و با شاخهای تیزشان کوبیدهاند به پهلوی او.
یا رفته است شتر را بخورد، شتر گولش زده و با لگد کوبیده به دهانش و دندانهایش ریخته توی دهانش.
خرس اگر نادان باشد، دیدنش با این شکل و قیافه تعجبی ندارد، اما دیدن خرس دانا با این وضعیت، هم تعجب دارد، هم خجالت.»
چاپ اول این کتاب در 28 صفحه مصور رنگی، شمارگان 2000 نسخه و با قیمت 45 هزار تومان از سوی نشر افق راهی بازار کتاب شد.
نظر شما