آیین رونمایی از کتاب «شناخت و علاقههای انسانی» برگزار شد
کاظمی: هابرماس در پی احیای پروژه روشنگری است/ تقویان: هابرماس خودش را بازاندیشی میکند
کاظمی گفت: در این کتاب هابرماس سعی میکند نیچه، فروید و مارکس را با نگاهی رادیکالتر از نیچه و نگاهی جامعهشناسانهتر از فروید معرفی کند. او تلاش میکند نظریه انتقادی را بازسازی کند تا پروسه روشنگری را برگرداند.
کاظمی در ابتدای سخنان خود درباره این کتاب بیان کرد: این کتاب بحث را راجع به اینکه مکتب انتقادی دچار چه سرنوشتی شد برای ما خوب باز میکند. نیچه، فروید و مارکس زیر بناهای مکتب انتقادی هستند و بنیانگذاران و صاحبنظران اصلی مکتب فرانکفورت از طریق تناسب رابطهشان با این سه متفکر توانستهاند نظریهشان را ابداع کنند. برای مکتب فرانکفورت نیچه موضوعیت دارد اما درجاتش به تناسب اینکه چه کسی موضوع را مطرح کرده فرق دارد.
او ادامه داد: اگر من بخواهم خوانش خودم را از این کتاب داشته باشم، باید بگویم که هابرماس در این کتاب از سنت مکتب فرانکفورت، نیچهزدایی کرد و سعی میکند آن سویه نظریه انتقادی را که پروژه روشنگری را حذف میکند و به حاشیه میراند، از بین ببرد. این اقدام او برای این است که پروژه روشنگری را به کانون بحث برگرداند، و امکان رهایی بخشی را در پروژه روشنگری دوباره زنده کند.
عضو هیئت علمی موسسه اظهار کرد: بهعنوان مقدمه اول لازم است به این موضوع اشاره کنم که درکی که نیچه از عقل داشت به مثابه ابزار و چنگال بود و معتقد بود سلطهگریای که عقل بر طبیعت ایجاد می کند کمتر بعد روشناییبخش دارد. این نگاه نیچه به عقل وارد دیالکتیک روشنگری شد و هابرماس سعی کرد این نظر را منتفی کند و به نیچه انتقاد میکند به این امید که بتواند قدرت عقل را به پروژه روشنگری برگرداند. به این دلیل که هابرماس یک فیلسوف دموکراسی است و مساله اصلی برای او دموکراسی است. او معتقد است گفتگو، روشنگری، حوزه عمومی و... خیلی خوب است اما همه اینها در حول پروسه دموکراسی معنا پیدا میکند.
او با بیان اینکه در این کتاب هابرماس سعی میکند نیچه، فروید و مارکس را با نگاهی رادیکالتر از نیچه و نگاهی جامعهشناسانهتر از فروید معرفی کند افزود: یعنی از طریق فروید، مارکس را و از طریق مارکس، فروید را تشریح میکند که در این کتاب خیلی شفاف همه اینها توضیح داده میشود و نظریه انتقادی را بازسازی میکند تا پروسه روشنگری را برگرداند. هابرماس همچنین در این کتاب سعی کرده به ما نشان دهد که ضمن اینکه دانش و معرفت با علاقمندیهای ما گره خورده، معنایش آن نیست که ما نمیتوانیم فراتر از اینها برویم و بازاندیشی نداشته باشیم. بلکه علم و پوزیتیویسیم و انتقاد آمده است تا جامعه را دستکاری کند و بر آن سوار شود.
به گفته کاظمی، منطق نظریه پوزیتیویسم از اینجا شروع میشود که پوزیتیویسم آمده است که جامعه را دستکاری کند و مدیریت کند و برای سلطه بیشتر بر جامعه بشری آمده است. هابرماس میگوید علاقهمندیهای دیگری هم وجود دارد که به ما کمک میکند. علاقهمندی به فهمیدن یا تفهم، علاقهمندی به رهاییبخشی، که علاقهمندیای است که در نهاد بشر وجود دارد برای اینکه زیر سلطه و نظامهای اجتماعی نباشد.
عضو هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی عنوان کرد: همانطور که روانکاوی میآید بیمار را از طریق گفتوگو از بیماری رها میکند، وظیفه جامعهشناس و فیلسوف و عالم هم این است که از طریق گفتوگو کردن و نقدکردن جامعه بشری را رها کند که این مفهوم را در سراسر این کتاب هابرماس مطرح میکند. هابرماس در این کتاب تلاش میکند که پروژه بازاندیشی را زنده نگه دارد و اگر بخواهیم به زبان ساده آن را بیان کنیم این تلقی درست است که پروژه انتقادی به تک تک انسانهایی که در ایران زندگی میکنند کمک میکند در بسیاری از کنشها و رفتارهای روزمره بازاندیشی کنند. پروژه انتقادی به ما میگوید وقتی از قدرت و سلطه و ایدئولوژی حرف میزنیم از یک موضوع موهوم صحبت نمیکنیم، بلکه مجموعه کنشهای رفتاری ای که از زبان ما و فکر ما برمیآید این است که ما درگیر قدرت و سلطه هستیم و قدرت جزئی از زندگی روزمره ما شده است و ما فکر میکنیم یک منجی باید بیاید و جامعه را نجات دهد.
تقویان مترجم این کتاب در ادامه این مراسم اظهار کرد: درباره نسبت من با کتاب و با هابرماس و همچنین درباره بحث ترجمه این کتاب باید بگویم که ترجمههای متعددی درباره هابرماس و آثارش در ایران شده است اما من شخصا از آن ترجمهها بهره نبردم و هرچقدر بیشتر کتابهای هابرماس که در ایران ترجمه شده بود را میخواندم بیشتر ناامید میشدم و این سبب شد پروژهای برای خود تعریف کنم که نسخه انگلیسی کتابهای هابرماس را مطالعه کنم و این مسیر نهایتاً منجر به ترجمه این کتاب شد. اینکه بگویم هابرماس کیست؟ چه اندیشهای دارد؟ چه جایگاهی در اندیشه غربی دارد؟ با چه کسی دعوا میکند و مسئله اصلیاش چیست.
مترجم کتاب در ادامه بیان کرد: جایگاه این کتاب در مجموعه کارهای هابرماس جایگاه بالایی دارد و این کتاب جزو اولین کتابهای هابرماس است. مسیری که هابرماس طی کرد را میشود با خواندن این کتاب ترسیم کرد. هابرماس کسی است که مدام خودش را و فکرش را بازسازی کرده است.
تقویان درباره فن ترجمه و بویژه ترجمه بهکار رفته در این کتاب توضیح داد: در مورد ترجمه هم میتوانیم دو نوع ترجمه را از هم متمایز کنیم. یکی ترجمهای که اسمش را ترجمه واژهنامهای میگذاریم و دوم ترجمه ای که با عنوان ترجمه زیستجهانی میشناسیم. من همیشه سعی میکردم ترجمه زیستجهانی انجام دهم و درواقع بین دو جهان، یعنی جهانی که من مترجم در آن زندگی میکنم و جهانی که مولف در زمان نگارش کتاب در آن زیست کرده است ارتباط برقرار کنم. اما بعدها خود مفهوم ترجمه زیستجهانی بیشتر برای من جنبه تئوریک پیدا کرد، به این معنا که من رفتهرفته بیشتر از خودم این پرسش را مطرح میکردم که این متنی که میخواهم ترجمه کنم اساسا به چهکار ما میآید؟ وقتی مدام این پرسش را پیش روی خود داشته باشم، میتوانم به مفهوم ترجمه زیستجهانی نزدیک شوم و این کاملاً با آنچه که ما اسمش را ترجمه واژه نامهای گذاشتهایم متفاوت است.
عضو هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی ادامه داد: بنابراین من در ترجمه این کتاب این پرسش را ازخود میکردم و این پرسش در جای جای جملهها، مفاهیم و مضامین فصلهای کتاب وجود دارد و من مدام از خود میپرسیدم این مفاهیم و مضامین به چه کار ما میآید؟ و من چطور میتوانم این مفهوم را بارور کنم و مسئلهای که خودم در فردیترین حالت خود و اجتماعیترین حالت با آن مواجه هستم حل کنم؟ و این پرسش را در جایجای مراحل ترجمه، مدام به اشتراک میگذاشتم و سعی میکردم تلاش خودم را برای پاسخ به این ترجمه، صیقل دهم.
مترجم کتاب در آخر صحبتهای خود عنوان کرد: اگر شما به عنوان مخاطب کتاب سعی کنید این کتاب را بخوانید و آن را خوانش کنید، نه اینکه آن را تلاوت کنید، میتواند برای شما بارآور باشد و این بارآوری میتواند در یک عرصه فراتر خودش را بروز دهد و آشکار کند.
نظر شما