فارابی وظیفه کلام را منحصر به دفاع از عقاید دینی نمیداند/چرایی مغفول ماندن بحث کلام افعال در سنت اسلامی
جوادی گفت: فارابی بر خلاف دیدگاه مشهور، وظیفه کلام را منحصر به دفاع از عقاید دینی نمیداند، بلکه آن را به حیطه احکام شرعی نیز سریان داده است، و اساساً همین جاست که میتوان فارابی را مبدع مفهوم «کلام افعال» دانست.
جوادی در ابتدا هدف از برگزاری این جلسه را بررسی کلام افعال در اندیشه فارابی و نسبت آن با مفهوم جدید الهیات عملی دانست. او با بیان اینکه مهم ترین اثر فارابی که در آن به نظریه پردازی در حوزه کلام افعال پرداخته، کتاب موجز ولی بسیار تاثیرگذار إحصاء العلوم است افزود: فارابی در این اثر که هدف آن تقسیم بندی علوم است، همه علوم زمان خود را در پنج دسته قرار میدهد: 1.ادبی، 2.منطقی، 3.ریاضی (تعلیمی)، 4.طبیعی و الهیّاتی، 5.مدنی، فقهی و کلامی.
با توجه به موضوع جلسه، او بحث خود را به دسته پنجم معطوف کرده و به عنوان مقدمه در صدد پاسخ بدین سوال برآمد که چرا فارابی سه علم مدنی، فقه و کلام را در یک دسته قرار داده است. برای پاسخ بدین پرسش، جوادی لازم دید که در ابتدا مقصود فارابی از هر یک از این سه علم را مشخص سازد و افزود: آنچه فارابی علم مدنی مینامد را میتوان علم جامعی میان علم اخلاق و علم سیاست در سنّت مشّاء دانست که در آن پس از شناخت چیستی سعادت، راههای عملی محقّق کردن آن در جامعه مورد بررسی قرار میگیرد و هدف نهایی آن رسیدن به جامعه فاضله است. علم فقه در اندیشه فارابی معمولا اعم از فقه اکبر (یا همان بیان اعتقادات) و فقه اصغر (ناظر به افعال و شریعت) است و میتوان آن را به صورت کلّی «دین شناسی» دانست. علم کلام نیز متکفّل دفاع از مبانی و اصول دین و نصرت آن است.
پس از این توضیحات، جوادی به سراغ پاسخ پرسش مطرح شده رفت و توضیح داد: وجه مشترک هر سه علم تلاش آنها برای ارائه «ملّت» است. ملّت در فلسفه اجتماعی فارابی یک مفهوم کلیدی است و مقصود از آن مجموعه ای از آراء و افعال است که سعادت جامعه را تامین میکند. حصول سعادت نیز هم جنبه علمیدارد و هم عملی. فارابی جنبه علمی و شناختی آن را رسیدن به «جودة الفهم» میداند و جنبه عملی آن را در انجام «افعال جمیله» و دستیابی به «عوارض نفسانیه» (یا همان فضائل اخلاقی).
او ادامه داد: با در نظر گرفتن تعاریف از علم مدنی، و همچنین فقه و کلام مشخص میشود که هر سه علم مرتبط با ملّتی میشوند که قرار است با ارائه آراء و افعال صحیح، جامعه را به سعادت برساند؛ علم مدنی به روش عقلی و فقه و کلام با استفاده از وحیی که بر پیامبر نازل میشود. بر این اساس فارابی معتقد است که علم مدنی مقّدم بر ملّت است چرا که ملّت اگر بر بنیاد عقل محض باشد محصول علم مدنی است، اما فقه و کلام متاخّر از ملّت هستند، زیرا این دو علم برگرفته از ملّت شکل گرفته بر اسس وحی اند . (باید توجه داشت که اساساً از نظر فارابی دین نوعی ملّت است. به عبارت دیگر اگر مؤسس ملّت پیامبر متّصل به وحی باشد، بدان دین گفته میشود).
جوادی در ادامه به توضیح بیشتر علم فقه و علم کلام از دیدگاه فارابی پرداخت و یادآور شد: فقه صناعتی است که دارنده آن بر استنباط حدود و احکامیکه شارع بدان تصریح نکرده توانمندی پیدا میکند. البته این استنباط باید مبتنی بر مصرّحات شارع باشد و همچنین نباید از غرض او دور شود. بنابراین فقه علمیتفسیری و ضابطه مند است. از سوی دیگر، علم کلام صناعتی است که غرض از آن نصرت آراء و افعال دینی و ابطال آراء مخالف بر اساس سخن و استدلال است و البته صرفاً مصرّحات دینی را در بر میگیرد.
او بر اساس این تعریف از علم کلام، چنین نتیجه گرفت که فارابی بر خلاف دیدگاه مشهور، وظیفه کلام را منحصر به دفاع از عقاید دینی نمیداند، بلکه آن را به حیطه احکام شرعی نیز سریان داده است، و اساساً همین جاست که میتوان فارابی را مبدع مفهوم «کلام افعال» دانست.
به گفته این استاد دانشگاه، به نظر میرسد مغفول ماندن بحث کلام افعال در سنّت اسلامی حتی پس از فارابی میتواند ناشی از آن باشد که حوزه افعال تا پیش از دوران معاصر چندان چالش برانگیز و محل مناقشه نبوده است و عمدتاً بر مبنای فقه پذیرفته میشد. البته کلام افعال امروز نیز مخالفانی دارد. برخی معتقدند از آنجا که همه افعال دینی را نمیتوان به صورت مستقل مدلّل ساخت، لذا ورود به این پروژه مشکل ساز خواهد بود.
جوادی در این بخش از سخنانشان گریزی به تقسیم بندی سه گانه شلایرماخر به عنوان اولین کسی که از الهیات عملی سخن گفته زد و آن را با تقسیم بندی فارابی از فقه و کلام مقایسه کرد و گفت: شلایرماخر الهیات را به سه دسته تاریخی، فلسفی و عملی تقسیم میکند که این دسته بندی سه گانه را میتوان به ترتیب با فقه آراء، کلام آراء و کلام افعال در اندیشه فارابی متناظر دانست.
او در ادامه مجدّداً به بحث از فارابی بازگشت و روش شناسی علم کلام از منظر او را مورد بررسی قرار داد و توضیح داد: فارابی در احصاء العلوم به چهار روش مختلفِ قابل استفاده در علم کلام اشاره کرده است. طبق روش اول که نزدیک به رویکرد ایمان گرایانه است توجیه آراء و افعال دینی صرفاً بر اساس استناد آنها به وحی به عنوان معجزه الهی صورت میگیرد. افرادی که از این روش استفاده میکنند بر این باور هستند که قضایای دینی ورا و حتّی در مواردی ضد عقل هستند و در نتیجه نمیتوان با عقل بشری به اثبات آنها پرداخت. در روش دوم، در علم کلام ابتدا میباید همه آراء و افعال دینی با ضبط دقیق الفاظ آنها احصاء شود و سپس متکلّم با استفاده از محسوسات، مشهورات و معقولات به موجّه سازی آنها بپردازد. در مواردی که میان این سه دسته قضایا با آراء و افعال دینی تعارضی دیده میشود، ابتدا لازم است الفاظ دینی را در صورت امکان تأویل کرد. اگر تأویلِ مجاز مقدور نبود، قضایای محسوس، مشهور و معقول را باید مجدّداً مورد بررسی قرار داد، چه بسا خطایی در آنها صورت گرفته باشد. در نهایت، اگر این دسته قضایا نیز کاملاً درست بودند، چاره ای نمیماند جز اینکه قضایای دینی را بر اساس استناد آنها به وحی بپذیریم. در روش سوم، اثبات آراء و افعال به شیوه جدلی و با استناد به ملّت کسی که اشکال میکند صورت میگیرد. روش چهارم نیز کلّاً خارج از حیطه سخن و استدلال است و از شیوه اجبار و اکراه برای پذیرفتن قضایای دینی استفاده میکند. هرچند فارابی در احصاء العلوم موضع خود را نسبت به این چهار روش در علم کلام مشخّص نکرده، ولی با بررسی سایر آثار او به نظر میرسد دیدگاهش به روش دوم نزدیک تر است.
جوادی پس از تبیین دیدگاه فارابی در زمینه کلام افعال، بخش دوم سخنان خود را به مفهوم شناسی الهیات عملی و سپس نسبت آن با کلام افعال اختصاص داد و تاکید کرد: الهیات علمییک شاخه بسیار جدید از الهیات است و هنوز هم درباره چیستی دقیق آن اختلاف نظرهایی وجود دارد و به طور خاص در سنّت مسیحیّت کاتولیک چندان به رسمیّت شناخته نشده است، چرا که این گروه معتقدند الهیات عملی چیزی نیست جز همان بررسی اعمال و افعال از منظر مسیحیّت و در نتیجه چیزی فراتر از الهیّات اخلاقی یا همان اخلاق مسیحی نیست. طبق برداشت دیگری از الهیات عملی، این شاخه از الهیات معطوف به مدیریت کلیسا و امور تبلیغی آن است. اما تعریف رایج تر از الهیات عملی آن چیزی است که ریچارد اوسمر آن را به خوبی مطرح کرده است. الهیات عملی، افعال دینی در جامعه را از چهار جنبه مورد بررسی قرار میدهد: 1. توصیفی: یعنی بررسی دقیق و شناخت مختصّات وضعیّت موجود. این قسمت ارتباط گسترده ای با مباحث مردم شناسی و جامعه شناسی پیدا میکند، و در سنت اسلامیتقریباً همواره مغفول بوده است؛ 2.تفسیری: یعنی بررسی چرایی رویداد یک پدیده دینی-اجتماعی؛ 3.هنجاری: یعنی مشخّص کردن وضعیّت مطلوب بر اساس هنجارهای دینی؛ 4. عملیّاتی: یعنی برای رسیدن به وضع مطلوب به صورت گام به گام چه فعّالیتهایی در عرصه اجتماعی باید صورت بگیرد.
او در مقام نسبت سنجی کلام افعال با تعریف رایج الهیات عملی گفت: کلام افعال و همچنین فقه افعال، صرفاً در حیطه بخش هنجاری الهیات عملی جای میگیرد، و این در حالیست که سه بخش دیگر نیز برای وارد شدن دین به معضلات اجتماعی و ارائه راهکار برای حلّ آنها بسیار مهم است.
جوادی در بخش دیگری از سخنانش گفت: از دیدگاه فارابی تمایز اصلی علم الهیّات و علم مدنی ناظر به حیطه آراء، در آن باشد که الهیات صرفاً از جنبه نظری به بررسی مفاهیم اخلاقی-سیاسی چون سعادت و فضیلت میپردازد، در حالیکه علم مدنی هر چند مباحث نظری نیز دارد ولی دغدغه آن نسبت به چگونگی متحقّق ساختن این امور در جامعه است.
به گفته او، مدل ریچارد اوسمر از الهیات عملی بسیار شبیه به مدلهای مدیریتی است، و چه بسا این امر میتواند نشان دهنده لزوم استفاده از سایر دانشها در الهیات باشد. به علاوه، جنبه توصیفی و تبیینی الهیات عملی نیز فضا را برای ورود سایر علوم اجتماعی به الهیات باز میکند.
جوادی یادآور شد: با توجه به به گستردگی، پیچیدگی و چند بعدی شدن مسائل دینی-اجتماعی در جامعه بشری امروز، چاره ای جز استفاده سایر علوم و دانشها برای حلّ معضلات وجود ندارد. البته همچنان نیز برخی رویکردها در مسیحیّت مخالف چنین امری است و شأنی برای این علوم در حیطه مباحث الهیاتی قائل نمیشوند.
او گفت: به نظر میرسد نظریه کلام افعال در اندیشه فارابی را نباید مطلق و ناظر به توجیه تک تک افعال شریعت دانست، و اساساً بررسی آراء وی نیز نشان میدهد که افعالی همچون عبادات، مطمح نظر وی در کلام افعال نبوده است.
نظر شما