سه‌شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰ - ۱۱:۰۱
مسئله شر باید به یک مسئله فوری برای الهیدانان داخل کشور تبدیل شود

نمازی گفت: متاسفانه الهی‌دانان مسلمان در کشور ما، به طور خاص به بحث درباره بیماری‌های مختلف (ناظر به مسئله شر) وارد نشده و مبتنی بر رویکرد افزودنی، صرفاً پاسخ‌هایی کلّی ارائه داده‌اند. در مجموع به نظر می‌رسد رابطه پزشکی و مسئله شر باید به یک مسئله فوری برای الهیدانان داخل کشور تبدیل شود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) الهام عبادتی: پنجمین پیش نشست کنفرانس بین المللی الهیّات عملی با عنوان « زمینه‌های پژوهشی الهیات عملی در حوزه علوم انسانی سلامت» با سخنرانی حمید رضا نمازی عضو هیئت علمی‌دانشگاه علوم پزشکی تهران و مرکز تحقیقات تاریخ و اخلاق پزشکی برگزار شد.

نمازی در ابتدای بحث و به عنوان مقدمه، به تبیین مفهوم «رشتگی» و انواع مختلف آن پرداخت و گفت: امروزه در کنار تک رشتگی (mono-disciplinary) از چند رشتگی (multi-disciplinary)، میان رشتگی (inter-disciplinary)، بینا رشتگی (cross-disciplinary)، فرا رشتگی (trans-disciplinary)، همگرایی (convergence) و نارشتگی (non(hidden)-disciplinary) نیز سخن گفته می‌شود. در چند رشتگی، هر یک از رشته‌ها موضوع خاص خود را دنبال می‌کند و صرفاً گفت و گویی میان چند رشته مختلف در موضوعات مشترک برقرار می‌شود. اما در میان رشتگی اساساً چند رشته در یکدیگر ادغام شده و یک رشته واحد با موضوع واحدی را شکل می‌دهند. در بینا رشتگی، یک رشته با حفظ استقلال خود، منظر، نوع نگاه و ادبیات خاصی را از رشته دیگر به عاریت می‌گیرد. در فرارشتگی، یک رشته فراتر از سایر رشته‌ها و جامع میان آنها قرار می‌گیرد. همگرایی زمانی رخ می‌دهد که بخشی از علم متعارف و قراردادی عمومی‌ در رشته ای علمی‌ادغام شود و نهایتا نارشتگی حاکی از شرایطی است که ضابطه و قاعده خاصی بر یک حیطه علمی‌حاکم نباشد و مجموعه از رشته‌ها به صورت غیر نظام مند نوعی تعامل با یکدیگر داشته باشند.

او پس از این مقدمه، در تعریف علوم انسانی سلامت، آن را حاصل تلاقی علم پزشکی با علوم مختلف انسانی و نوعی فرارشتگی دانست و افزود: البته به طور خاص درباره رابطه هر یک از علوم انسانی با پزشکی نیز می‌توان نوع تعامل آنها را در یکی از دسته‌های ذکر شده در بالا قرار دارد. اما درباره الهیات عملی، از آنجا ناظر به موضوعات ملموس زندگی روزمره بشر است، به همگرایی بسیار نزدیک می‌شود، به نحوی که امروزه اصطلاحی با عنوان «الهیات عملی همگرا» ایجاد شده است.  

نمازی با اشاره به تاریخچه علوم انسانی سلامت و اینکه از حدود پنجاه سال پیش اولین تعاملات میان هنر و پزشکی و پس از آن هنر و آموزش شکل گرفت یادآور شد: علوم انسانی سلامت در فضای معاصر دو دهه اخیر بیشتر ناظر به ارتباط میان پزشکی با علوم انسانی مبنایی تر همچون فلسفه است و در این دوره‌ها دو سوال اساسی طرح شده است؛ پزشکی چیست؟ و سلامت چیست؟

در ادامه او با تمرکز بیشتر بر بحث سلامت و بیماری، به چهار پاسخی که در دوره معاصر به چیستی رابطه میان این دو مفهوم داده شده است پرداخت و گفت: طبق مدل پزشکی، بیماری فراتر از سلامت است، در مدل ایده آل، سلامت و بیماری رابطه تناقض دارند، در مدل انسان گرا، سلامت فراتر از بیماری است و در مدل انفصالی نیز اساساً این دو امر مجزای از یکدیگر از هستند و نسبتی میان آنها نمی‌توان برقرار کرد.

به گفته نمازی، بر اساس نوع موضع گیری درباره موضوع پزشکی (یا همان سلامت و بیماری)، می‌توان از امکان یا عدم امکان علوم انسانی سلامت سخن گفت. به عبارت دقیق تر، اگر پزشکی به زیست شناسی فروکاسته شود، یک ساینس مطلق خواهد بود و جایی برای ارتباط گیری با علوم انسانی باقی نمی‌ماند. اما اگر از منظر انسان‌گرایانه به پزشکی نگریست، آنگاه ارتباط گسترده ای میان پزشکی و علوم انسانی برقرار می‌شود و پزشکی نه یک علم مطلق بلکه یک هنر علمی‌خواهد بود و بحث عمومی‌سازی پزشکی اهمیت پیدا می‌کند.

نمازی سپس به بیان این نکته پرداخت که در میان افرادی که به علوم انسانی سلامت معتقد هستند، تلقّی واحدی از آن وجود ندارد، و به طور کلی می‌توان سه برداشت از علوم انسانی سلامت را بر شمرد: تلقّی رایج تر، علوم انسای سلامت را صرفاً فهرستی از رشته‌ها می‌داند. طبق برداشت دوم، علوم انسانی سلامت، برنامه ای برای توسعه اخلاقی در پزشکی است، و بر اساس برداشت سوم، علوم انسانی سلامت یک حمایتگر و مشاور برای پزشکی محسوب می‌شود.

او در ادامه سه دغدغه مهم و کلی در علوم انسانی سلامت را تبیین کرد و افزود: یکی نحوه تعامل میان این میان رشتگی‌ها چگونه است، دیگر آن که آیا می‌توان این میان رشتگی‌ها را در یکدیگر ادغام کرد، و نهایتاً چه تامّلات انتقادی میان این میان رشتگی‌ها نسبت به یکدیگر وجود دارد.

نمازی در جمع بندی این بخش از سخنانشان، بر این مطلب تاکید کرد که امروزه هیچ علم و ساینسی همچون پزشکی نتوانسته است این تعداد از علوم انسانی را گرد خود مجتمع کند.

او در بخش دوم سخنرانی خود و پس از تبیین دقیق علوم انسانی سلامت، به بحث از ارتباط الهیات و پزشکی به عنوان یکی از شاخه‌های آن پرداخت. از نظر نمازی، پیوند الهیات و پزشکی را نمی‌توان یک رشته دانست بلکه یک حوزه است، البته حوزه‌ای مسئله محور که رویکردی ادغامی‌ و نه افزودنی دارد (در رویکرد ادغامی‌ برخلاف رویکرد افزودنی چنین نیست که پاسخ‌های مشخص از پیش تعیین شده‌ای درباره مسائل جدید به کار گرفته شود، بلکه هر مسئله جدید به نحو علی حده مورد بررسی قرار می‌گیرد و پاسخ خاص خود را دارد). برخی از مهم ترین مباحث مشترک میان الهیات و پزشکی چنین است: رنج، مرگ، شروع زندگی، مسئله شر، رابطه پزشک و بیمار.

نمازی در ادامه به ارائه دو نمونه از میان رشتگی‌های علوم انسانی سلامت که می‌تواند با الهیات علمی‌مرتبط شود پرداخت و توضیح داد: یکی از آنها اخلاق زیستی است. رشد سریع اخلاق زیستی موجب شده تا تاملات فلسفی و عمیق الهیاتی درباره آن کم شود و نوع نگاه اصل گرایانه بر این حیطه غالب شود. بسیاری از مسائل مطرح در اخلاق زیستی می‌تواند از جنبه الهیاتی نیز مورد بررسی قرار گیرد، مانند: شخصانیّت، پایان حیات، به‌مرگی، تصمیم گیری جایگزین، گفتن خبر بد، استدلال‌های اخلاقی، عدالت، توان افزایی و همدلی. البته در این ارتباط باید دقت کرد که الهیات را نباید به به فقه و شریعت فروکاست.

به گفته او، نمونه دوم فلسفه پزشکی است که آن هم حیطه‌های مشترک بسیاری با الهیات عملی پیدا می‌کند، مثلا اینکه تعریف سلامت چیست، یا هستی شناسی سلامت چگونه است. در همین زمینه هستی شناسی سلامت، یک پدیده بسیار مهم، پزشکی شدن امور مختلف است که این امر در مواردی به معنویّت نیز سریان داده می‌شود. آیا از منظر الهیات می‌توان چنین هستی شناسی از معنویّت داشت؟ اما رابطه پزشک و بیمار نیز می‌تواند نقطه اشتراک فلسفه پزشکی و الهیات عملی باشد. امروزه در ضمن رابطه پزشک و بیمار، از هرمنوتیک پزشکی، پزشکی وجودی و پزشکی و ادبیات سخن گفته می‌شود. الهیات به چه نحو بدین موضوع ورود کرده و چه نسبتی با مباحث مطرح شده ذیل آن پیدا می‌کند؟

نمازی در پایان سخنرانی خود، گفت و گوی میان فلسفه پزشکی و فلسفه دین را اوّلین و چه بسا اساسی ترین راهکار برای رسیدن به الهیات علمی‌ در حوزه سلامت، دانست و همچنین تاکید کرد که به هیچ وجه نباید مباحث طبّ سنتی را –در عین اهمّیت و جایگاه خود- به عنوان بدیلی برای رابطه الهیات و پزشکی قلمداد کرد. به عنوان حسن ختام جلسه، او به ارائه برخی کتب ارزشمند در مطالعات میان الهیات و پزشکی پرداخت.

او در بخش پرسش و پاسخ نیز طی عنوان کرد: در مطالعات الهیات -پزشکی و به طور کلی در علوم انسانی سلامت، از روش علوم انسانی استفاده می‌شود و صرفاً موضوعات مطالعاتی از علم (ساینس) گرفته می‌شود. متاسفانه الهی‌دانان مسلمان در کشور ما، به طور خاص به بحث درباره بیماری‌های مختلف (ناظر به مسئله شر) وارد نشده و مبتنی بر رویکرد افزودنی، صرفاً پاسخ‌هایی کلّی ارائه داده‌اند. در مجموع به نظر می‌رسد رابطه پزشکی و مسئله شر باید به یک مسئله فوری برای الهیدانان داخل کشور تبدیل شود.

نمازی تاکید کرد: باید دقّت کرد که مباحث الهیات-پزشکی به اخلاق پزشکی فروکاسته نشود، چرا که اساساً الهیات حیطه‌های بسیار گسترده تری را شامل می‌شود. برای نمونه هنگام بحث از تغییرات ژنتیکی (توان افزایی) می‌توان فراتر از اخلاقی بودن یا نبودن، آن را از منظر مفهوم فطرت و طبیعت انسانی در الهیات مورد بررسی قرار داد. تا کنون در کشور هیچ نهادی به طور خاص به حیطه الهیات-پزشکی وارد نشده، بلکه تمرکز بیشتر بر اخلاق پزشکی بوده است. با این حال اساتید رشته فلسفه پزشکی می‌توانند بیشترین اطلاعات را در اختیار علاقه مندان به حیطه الهیات-پزشکی قرار دهند.

او در پایان گفت: تفاوت اصلی میان الهیات عملی و الهیات کاربردی در آن است که الهیات علمی‌ مسائل خود را از جامعه و علوم مختلف دریافت می‌کند، در حالیکه الهیات کاربردی، خود به تعریف مسئله می‌پردازد، و به عبارت دیگر به صورت اوّلیه به دنبال کاربردی سازی مفاهیم دینی است. البته برخی نیز معتقدند که الهیات کاربردی شاخه ای از الهیات عملی است. گفت و گوی فلسفه دین و فلسفه پزشکی از آن جهت به عنوان راه کار فوری و اوّلیه برای الهیات عملی در حوزه پزشکی مطرح شود که در جریان این گفت و گو، مسائل پخته تر شده و صورت بندی دقیق تری پیدا می‌کنند و سپس می‌توانند در اختیار الهیات عملی قرار گیرند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها