کتاب «آساره صبح» داستان دختری بختیاری را روایت میکند که به تازگی منتشر شده است.
شخص مرموزی در زندگی آساره وجود دارد که او را از اتفاقی که در گذشتهاش افتاده میترساند. مهر عشقی را به پیشانی آساره زدهاند که برایش بدنامی به بار آورده است.
برای کار به منزل دکتر نبوی میرود که او هم درگیر گذشتهای مرموز با ماهپری خانوم است، دختر آقامحمدخان دردانهی تاجرفرشی از محلهی امیرقیز در تبریز. محلهای با قدمت زیاد و کاملا حفظ کردهی رسم و رسوماتی دیرینه از زمان ستارخان و باقرخان.
اتفاقی ساده بین این دو فاجعهای میشود که آساره را بار دیگر سر زبانها میاندازد. تماسهای شخص مرموزی در طی داستان فضای نسبتا وهمآلود را به داستان وارد کرده این تماسها در طی داستان دوباره شروع شده است. آساره دختر یکی از بزرگان بختیاری در اندیکا است و از ترس آبرو و نام پدر مجبور است سکوت کند.
لیلا عبدی تحصیلکردهی رشتهی مدیریت و اقتصاد است و از سالهای اول نوجوانی نویسندگی و شعر را به صورت حرفهای دنبال میکند؛ وی دو مجموعهشعر هم در کارنامهی خود به جا گذاشته است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«این روزها یکرنگ که باشی چشمشان را میزنی، نه دلشان را میزنی. خسته میشوند از رنگ تکراریت، این روزها دوره دورهی رنگینکمان است..!
آدم بعضی وقتها آنقدر دلتنگ کسی میشود که اگر خود او بداند خجالتزدهی نبودنش میشود. تا میآمد بگوید تمام شد شرش کم، ماجرای جدید درد جدیدی را به وجود میآورد. باورکن بعضی وقتها آدم به چشم میبیند دارد بیشتر از خودش عمر میکند بس که بد روزگار بدترش کرده..
هی روزگار..
ماهپری میگفت اگر کسی تو را بخواهد حتما جایی برایت باز میکند، خودت را مجبور نکن که به زور جایی برای خودت باز کنی. شنیدی گفت حالم خوب نیست؟
هیچوقت کسی رو که بهت گفته حالم خوب نیست به حال خودش رها نکن، آدم به هر کسی نمیگه حالم خوب نیست.»
کتاب «آساره صبح» در 490 صفحه و با قیمت 139 هزار تومان وارد بازار کتاب شده است. این کتاب در کمتر از 24 ساعت به چاپ دوم رسید.
نظر شما