هزارجریبی گفت: کشورهای غربی دانش بومی را از جایی اخذ نکردهاند بلکه خودشان به دست آوردهاند اما ما مسیر را به درستی طی نکرده و گذشته علمی خود را رها کردیم.
او با بیان اینکه دانش بومی اهمیت بسیاری دارد و در این باره کارهای کمی در کشور ما انجام شده گفت: دانش بومی هیچ منافاتی با دانش جدید ندارد چراکه ممکن است عدهای تصور کنند دانش بومی، دانشی سنتی و در تناقض با دانشهای جدید است؛ در حالی که اینها مکمل یکدیگر هستند و کشورهای اروپایی نیز بر اساس دانش بومیِ خودشان جلو میروند و هرگز سنتهای خود را کنار نگذاشتهاند.
او ادامه داد: از سوی دیگر غربیها در نیمه دوم قرن بیستم و موقعی الگوهای توسعه را به سایر کشورها ارائه میدهند که برای خودشان همه موفقیتها را کسب کردهاند که اولین الگوی آنها نوسازی است و در نهایت به دهکده جهانی رسیدند اما در این دهکده برخی کشورها درجه اول و برخی درجه سوم و چهارم هستند لذا دانش بومی میتواند به میزان زیادی به ما کمک کند همانگونه که از دهه ۱۹۶۰ به بعد، به چینیها کمک کرد چراکه آنها در کنار اینکه مراودات خود را با جهان قطع نکردند اما تمرکزشان بر دانش بومی بود.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه دانشجویان ما مخصوصاً دانشجویان دکترا اکثر تئوریهای توسعه غربی را بلد هستند اما برای پیشرفت خودمان راهکاری نداریم افزود: از زمان پهلوی اول، الگوی نوسازی خود را نشان داد و عناصری از آن اجرایی شد اما چرا تا الان که حدود یک قرن از این کار میگذرد نتوانستهایم به توسعه برسیم؟ پاسخ به میزان توجه ما به علوم انسانی بومی برمیگردد.
به گفته هزارجریبی، تعاریف متعددی از دانش بومی میتوان ارائه داد که یکی از آنها تعریفی است که در ابعاد مختلف، در کشورها مورد توجه قرار گرفته و منظور تولید دانشی است که در یک منطقه یا محل اتفاق میافتد و در روند زندگی مردم اثرگذار است. دانش بومی از خصوصیاتی برخوردار است که مربوط به یک نسل یا گروه نیست بلکه در دوران مختلف در یک فرهنگ شکل گرفته و خود را در همه ابعاد نشان داده است.
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه ما گذشته و تاریخ خود را زود فراموش میکنیم و فرهنگ و تمدن خودمان را زیر پا میگذاریم یادآور شد: این خطای بزرگی است که الگوهای خود را فراموش کنیم و به الگوهای دیگران روی بیاوریم چراکه مقهور شدن به دیگران، باعث میشود در زمین بازیِ توسعه غربیها فعالیت کنیم؛ این همان روندی است که در هشتاد نود سال پیش با آن مواجه بودهایم در حالی که علوم انسانی خودمان میتوانست ما را به پیشرفتهای بزرگی برساند.
او تاکید کرد: وقتی گذشته را نادیده بگیریم خودمان را در فضای دیگران احساس میکنیم و دیگر خودمان نیستیم بلکه هرچه دیگرانی همانند شرقشناسان بگویند همان را میپذیریم لذا شکلگیری دانش بومی نیازمند آن است که به گذشته خود و نیاکان باور داشته باشیم و سنگ بنایی که آنها گذاشتهاند را مورد توجه قرار دهیم. بخش مهمی از دانش بومی ما مربوط به کشاورزی و دامداری است که در گذشته بر اساس نیاز بومی طراحی شده اما امروزه بخش زیادی از کشاورزی را تعطیل کردهایم و مخصوصاً در دهه چهل با اصلاحات ارضی، بسیاری از روستاهای ما تعطیل شدند در حالی که در چین روستاها سر جایشان هستند. از سوی دیگر غربیها صنایعی را در اختیار ما قرار دادهاند که متعلق به خود ما نیستند و هر زمانی بخواهند به راحتی میتوانند آن را از ما بگیرند. در حالی که اگر دانش بومی را به کار میگرفتیم امروزه وضعیت بسیار بهتری داشتیم.
هزارجریبی با بیان اینکه برای عبور از نظریات غربی نیازمند تفکر در داخل کشور هستیم و از این منظر باید سراغ دانش بومی برویم توضیح داد: مهمترین ویژگی دانش بومی در دنیا این است که بر تجربه گذشته استوار است و در ایران هم باید همینگونه باشد تا بتوانیم از علوم گذشته خود استفاده کنیم که در طول سالیان سال آزموده شده و جنبه کاربردی داشته است. همچنین ویژگی دیگر دانش بومی این است که باید با فرهنگ و محیط سازگار باشد. در این شرایط مردم یک منطقه در صنعت، کشاورزی، حکمرانی و ... شرایط خاصی خواهند داشت که مطابق با نیازهای بومی است. از سوی دیگر دانش بومی لزوما به معنای بومیسازی نیست بلکه در بومیسازی میتوانیم نظریات دیگران را نیز با شیوههای جدید پردازش کنیم اما دانش بومی از اساس متعلق به خودمان است و از گذشتگان به ما رسیده است که کنار گذاشتن آن بیهویتی علمی و ملی در کشور ایجاد میکند.
او گفت: کشورهای غربی دانش بومی را از جایی اخذ نکردهاند بلکه خودشان به دست آوردهاند اما ما مسیر را به درستی طی نکرده و گذشته علمی خود را رها کردیم. همچنین ما دوران تاریکی در گذشته خود همانند قرون وسطی و دوران بردهداری نداشتیم و این نشانه روشنبینی و روشنفکری گذشتگان ما بوده است اما متأسفانه اعتنایی به این فرهنگ نمیکنیم که در آن انصاف و انسانیت به صورت توأمان وجود داشته است و حتی قوانین خود را به طور کامل از کشورهای غربی کپی کرده و برخی عناوین اسلامی را به آن چسباندهایم لذا چون این قوانین از جنس نیازهای ما نیستند بنابراین به آن بیاعتنایی میشود. این نشان میدهد در حدود هشتاد سال اخیر مسیر درستی را طی نکردهایم.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی در پایان گفت: امروزه بیشتر زمان ما، در داخل یک شهر شلوغ میگذرد که زندگی را بسیار سخت کرده و اساتید و دانشجویان نیز حوصله مطالعه و اندیشهورزی ندارند. این نشان میدهد در دانش شهرسازی به جای تکیه بر دانش پیشینیان، به سوی تئوریهای غربی رفتیم. درباره رابطه دانش بومی و توسعه پایدار باید گفت که اینها ارتباط دقیقی با هم دارند و دانش بومی موتور محرک برای توسعه بلندمدت یک جامعه است و مدل آن نیز کشورهایی همانند ژاپن، چین، اندونزی، مالزی و هند هستند که در آنها شاهد تلفیق دانش بومی و تخصصهای جدید هستیم. اما از دهه چهل به بعد در ایران حتی نتوانستیم شکم روستائیان را به خوبی سیر کنیم و اکنون حتی برنج از هند وارد میکنیم و در زمینه لبنیات و دامداری هم این مشکلات را داریم و همه اینها به دلیل بیتوجهی به دانش و علوم انسانی بومی است.
نظر شما