سه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۰ - ۰۸:۵۸
هم‌نشینی مضامین کهنه و نو در «جشن همگانی»

«الهام سیدحسینی» نویسنده کتاب‌های «دوست داشتن»، «جای خالی هیجان»، «زبان گنجشک»، «من سلاخ نیستم»، «داستان ضد»، «گیس‌بریده» و «زندانبان» در یادداشتی برای «ایبنا»، مجموعه داستان «جشن همگانی» نوشته «مجید قیصری» را مورد بررسی قرار داده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اردبیل - الهام سیدحسینی: «جشن همگانی»، اثر «مجید قیصری» که چاپ اول آن در سال 1395 در 150 صفحه از سوی نشر افق با تیراژ 1100 نسخه منتشر شد، مجموعه‌ای دلنشین از داستان‌های کوتاه و بسیار کوتاه با مضامینی گاه بسیار نو اما همچنان کهنه است که همزمان بوی اسطوره و نو بودن می‌دهند.
 
با پایان هر داستان، حس دلنشینی به جای می‌ماند که اگرچه گاهی به تلخی می‌زند اما در نهایت، شیرینی به بار می‌آورد. داستان‌ها یک نقطه ثقل دارند که وزن اثر را حفظ کرده و نوشته را ماندگار می‌کنند؛ از ناپدید شدن مهرگان در جشن همگانی گرفته تا قربانی گرفتن رود در سفرنامه عیلامی، پدیدار شدن دیوار خشتی جلوی چشمان ذوالفقار در قلعه گلی و حتی جابه‌جایی نرم و سه نقطه‌ای سلطان با شیطان در شر کامل. از شاخه نبات و دختر رز هیچ نگوییم بهتر است و از موسای دیگر.
 
در اغلب داستان‌ها با موردی شگفت روبه‌رو هستیم که آنچنان ماهرانه در دنیای مدرن و امروزی گنجانده شده که نه تنها در مقابل آن موضع نمی‌گیریم بلکه آن را می‌پذیریم و باور می‌کنیم.
 
داستان‌ها از جایی شروع می‌شوند و به چیزی ختم می‌شوند که مخاطب انتظارش را نداشته است و این پیچش‌های داستانی باعث به ماندگاری  آثار در یاد خواننده می‌شود.
 
سفرنامه عیلامی طولانی‌ترین داستان مجموعه است با پایانی واقعی. داستان‌های دیگر شاید رها شده به نظر برسند که نیستند؛ مخاطب آنها را در ذهنش ادامه می‌دهد ولی در سفرنامه عیلامی با پایانی مواجه هستیم که به جای خود نشسته و چیزی ناگفته نمانده است.
 
مهم‌ترین موضوعی که به نظر می‌رسد، اختصاصی بودن داستان‌هاست. داستان‌های این مجموعه، شبیه موردهای قبلی نیستند و می‌توان گفت شبیه داستان‌هایی که در آینده توسط نویسندگان دیگر نوشته خواهند شد هم نیستند. خاص نویسنده هستند. تلاش نمی‌کنند شبیه مدرن‌ها یا کلاسیک‌ها شوند؛ اگرچه از هر کدام نشانه‌هایی دارند.

دنیای نویسنده خاص باقی مانده است و اگر گوشه چشمی به اسطوره‌ای بوده، در همان حد گوشه چشم باقی مانده است. با ادا و اطوار بزرگ‌نمایی نشده است. نویسنده نخواسته نقش اسطوره را برجسته کند؛ مهم هم نبوده که مخاطب این تشابه یا گوشه چشم را در یافته یا نه. چه بسا، اینکه مخاطب نداند این تشابه اشاره به کدام ماجرای تاریخی یا اسطوره‌ای دارد، هدف هم بوده باشد.
 
زبان روایت و نثر، همان شیوایی و سهل‌خوانی را دارد که مخاطب امروز طلب می‌کند. حتی وقتی که می‌خواهد به نوشته‌های قدیمی ارجاع دهد، این نیاز مخاطب را بر آورده می‌کند.
 
در کنار این که داستان «موسای دیگر» و «رمیدن» تمرین‌های بسیار تأثیرگذاری بودند، یکی از بهترین شروع‌ها متعلق به داستان «آب مضاف، آب مطلق» است: «خانه باید اول مسلمان می‌شد، اسلام می‌آورد، بعد اسباب‌کشی می‌کردیم».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها