«سالهای یاس و امید»؛ نکاتی از مناسبات پیچیده میان عثمانی و روسیه در ایران/ علاقه قفقازیها به اشعار شاعران ایرانی
خاطرات اردوبادی و نفوذ فرهنگ ایران در روستاهای قفقاز/ نکاتی از مناسبات پیچیده میان عثمانی و روسیه در ایران
فرهاد دشتکینیا درباره اهمیت خاطرات اردوبادی در نفوذ فرهنگ ایران در منطقه قفقاز بیان کرد: در این خاطرات نفوذ فرهنگ ایران را حتی در روستاهای منطقه قفقاز میبینم که گاهی در میان خانوادههای متوسط گاه در میان طبقات فرودست و حتی میان کارگزاران روسیه و دولت شوروی هم دیده میشود.
او افزود: اردوبادی یکی از چهرههای شاخص انقلاب مشروطه بود و در جریان انقلاب مشروطه در تبریز حضور داشت و در وقایع تبریز به عنوان روزنامهنگار ایفای نقش کرد و گزارشهایش در روزنامههای منطقه قفقاز چاپ میشد. به همین دلیل گزارش دسته اولی در این زمینه ارائه میدهد. همچنین بخشی از اطلاعاتش جزئیاتی است که در روستاهای و شهرهای مرزی ایران و قفقاز اتفاق میافتد که من تا به حال جایی ندیدم.
استاد تاریخ دانشگاه باهنر کرمان درباره مطالب مربوط به قفقاز در خاطرات اردوبادی عنوان کرد: بخش مهمی از خاطرات که اطلاعات خوبی درباره قفقاز در اختیار مخاطب میگذارد، درباره شهرهای اردوباد و جلفای منطقه قفقاز است به ویژه زندانهای این منطقه در دوره تزاری به ویژه در دوره پایانی آنهاست. چون اردوبادی بازداشت و به شمال قفقاز تبعید شده بود، تصور میکنم اردوبادی نخستین بار گزارش دست اولی از وضعیت زندانهای قفقاز؛ از نخجوان، ایروان، تفلیس، رستوف، باکو و ... داریم، چون او در زندانهای شهرهای مختلف میچرخد و ما نکات جالبی از وضعیت آنها در خاطرات اردوبادی داریم.
دشتکینیا درباره نفوذ آداب و فرهنگ ایران در قفقاز گفت: نکته دیگر قابل توجه در خاطرات اردوبادی که اهمیت دارد، نکات جزئی درباره تاریخ اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جنوب قفقاز است که درباره قشرهای اجتماعی مانند زنان و کودکان و نفوذی که فرهنگ ایران در منطقه جنوب قفقاز به ما میدهد؛ این نفوذ را هم از طریق نشریات خودش و هم رسوخ افکار انقلابی صورت میپذیرد.
او ادامه داد: آنچه برایم جالب است که در خاطراتش یک نوع آشنازدایی درباره منطقه قفقاز انجام میدهد به این شکل که معمولا در بحث قفقاز به ویژه در بحث انقلاب مشروطه ایران گفته میشود در واقع اندیشمندان، روشنفکران و نوگرایان قفقاز عثمانی بودند که بر تفکرات و اندیشه روشنفکران و نوگرایان ایران تاثیرات گذاشتند. نمونههای زیادی به آن اشاره شده است، اما من در جایی ندیدم به معکوس آن کسی در کتاب یا نشریهای اشاره کند که انقلاب مشروطه ایران چه تاثیری بر انقلاب کشورهای همسایه گذاشته است اما اردوبادی با جزئیات به آن اشاره میکند که انقلاب مشروطه ایران حتی در مدارش منطقه قفقاز نفوذ کرده بود.
این مترجم و پژوهشگر تاریخ اظهار کرد: او در خاطراتش اشاره میکند که حال و هوای مدرسه ما روح فرهنگی داشت؛ یعنی هم از نظر فرهنگی هم سیاسی و تفکرات انقلاب خودش را گذاشته بود. بخش دیگری از خاطراتش درباره انقلاب 1917 است؛ زمانی که اردوبادی در شمال منطقه قفقاز در تبعید بود؛ نفوذ روسیه در آن منطقه و در نهایت پیوستن اردوبادی به جریان انقلاب است که بعد هم به عنوان یکی از کارگزاران دولت شوروی مشغول به کار شد.
دشتکینیا درباره اهمیت خاطرات اردوبادی در نفوذ فرهنگ ایران در قفقاز بیان کرد: در این خاطرات نفوذ فرهنگ ایران را حتی در روستاهای منطقه قفقاز میبینم که گاهی در میان خانوادههای متوسط گاه در میان طبقات فرودست و حتی میان کارگزاران روسیه و دولت شوروی هم دیده میشود. زمانی که اردوبادی در زندان است، برخی از زندانیان درخواست میکنند او برایشان اشعار شاعران ایرانی را بخواند. ضمن اینکه در برخی خانوادهها آثار فارسی را نگه داشته بودند و شیفتگی عجیب و غریبی نسبت به صنایع نساجی ایران نشان میدهند و حتی پارچههای لباسهایی که اردوبادی پوشیده بود، متوجه میشدند که از ایران میآید و به او میگویند که این پارچههای ایرانی است. منظورم از بیان چنین جزئیاتی این است که بگویم نفوذ فرهنگ ایران بسیار گسترده بود.
او درباره نکته تازه خاطرات اردوبادی افزود: معمولا درباره ایرانیان منطقه قفقاز در دوره قاجار و پهلوی اول که صحبت میشود، راجع ایرانیان کارگری که به منطقه قفقاز مهاجرت کرده بودند، سخن گفته میشود که به دلیل بیکاری به این منطقه برای کار مهاجرت کردند، اما در خاطرات اردوبادی بیشتر از ایرانیان مهاجری حرف میزند که از طبقه متوسط هستند یعنی نه روشنفکر ایرانی مثل طالبوف هستند نه کارگران ایرانی که برای کار به معادن نفت باکو رفته بودند؛ بلکه خانوادههای متوسط ایرانی مانند پیشهوران که در شهرهای مختلف منطقه قفقاز پراکنده شده بودند که برخی اسامی خود را تغییر داده بودند حتی دین و مذهب را. برخی هم بر عکس همه هویت ایرانی خودشان را حفظ کرده بودند. این طیف معمولا در صحبت از مهاجران ایرانی در قفقاز غایب هستند اما در خاطرات اردوبادی خیلی خوب به آنها پرداخته است.
فرهاد دشتکینیا
استاد تاریخ دانشگاه باهنر کرمان در پایان با اشاره به «سفرنامه خوی» گفت: نکته پایانی سفر اردوبادی به ایران و نوشتن سفرنامه خوی است که به ویژه درباره کردها در غرب و شمال غرب ایران ساکن هستند و در رقابتهای سیاسی که میان روسیه و عثمانی وجود داشت، در حوالی سالهای 1906 تا 1915 دو جریان سیاسی در میان کردها شکل گرفته بود که هم روسیه و عثمانی میخواستند از این دو جریان به نفع خودشان استفاده کنند و در شمال غرب ایران که کردها پراکنده شدند، یکی از مناطق نزاع این دو قدرت بود، برای همین سعی میکردند نیروهای خودشان را در اطراف خوی، ارومیه و شهرهای نزدیک به آن ساماندهی کنند.
دشتکینیا عنوان کرد: یکی از ماموران روس ماموریت پیدا میکند که به داخل این جریان نفوذ کند، برای همین اردوبادی که میخواهد از ماموریت این فرد سر دربیاورد به صورت ناشناس با این فرد همراه و وارد ایران میشود و داخل خوی میشوند و مشاهده میکنند که زمینههای جنگ جهانی نخست در حال فراهم شدن است و کردها را در آنجا سازماندهی میکنند که به نظرم این بخش بسیار مهم است. چون در حال پیاده کردن مناسبات بسیار پیچیده در بین روسیه، عثمانی، کردها، ایران و منطقه قفقاز است که اردوبادی جزئیات آن را در منطقهای از ایران برای ما تشریح میکند.
محمد سعید اردوبادی (Məmməd Səid Ordubadi) فرزند حاجیآقا (۱۸ مه/۲۴ مارس ۱۸۷۲، اردوباد - ۱ مه ۱۹۵۰، باکو) نویسنده، شاعر، روزنامهنگار و نمایشنامهنویس اهل جمهوری آذربایجان بود. پدر وی حاجیآقا متخلص به فقیر نخستین آموزگار و الهامبخش اشعار محمد سعید بودهاست. او همراه با پدرش در مجالسهای شعر و ادبیات ترکی شرکت میکرد و از همان دوران کودکی علاقهٔ بسیاری به ادبیات ترکی نشان داده و تمامی اشعار خواندهشده در مجالس شعر را حفظ میکرد. نخستین شعر وی در ۱۳ ژوئن سال ۱۹۰۳ میلادی در ستون ادبیات روزنامه «روس شرق» چاپ شد. پس از سه سال تلاش در سال ۱۹۰۶ میلادی نخستین کتاب شعر وی با عنوان «غفلت» و یک سال بعد دومین کتابش با عنوان «وطن و حریت» در تفلیس چاپشد. وی در این کتابها بر عوامل اجتماعی عقبماندگی و جهل مردم اشاره میکند.
اردوبادی از نخستین روزهای تأسیس روزنامه ملانصرالدین با آن نشریه همکاری میکرد. او همچنین با نشریات طنز دیگر نیز با تخلص «هردم خیال» همکاری داشت. وی اولین رمان خود را با نام «بدبخت میلیونچو، یاخود رضاقولوخان فرنگیمآب» در سالهای ۱۹۰۷-۱۹۰۹ نوشت که در سال ۱۹۱۴ منتشر شد. او در این کتاب زندگی مردم را در تبریز و مناظر طبیعی شهر را بهطور گستردهای به تصویر میکشد. وی در دوران جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی، در تأسیس مطبوعات، رادیو و تئاتر همکاری داشت.
نظر شما