شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ - ۱۶:۱۰
شعر دهه‌ هفتاد بیراهه‌ بود/ شعر کریمی شعر گره‌هاست

قدرت‌الله طاهری در نشست نقد و بررسی مجموعه‌شعرهای فرزاد کریمی، شعر دهه‌ هفتاد را بیراهه‌ای توصیف کرد که درگیر در بازی‌های بی‌حاصل فرمی و زبانی باقی ماند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست نقد و بررسی مجموعه‌شعرهای «باعاطفه‌های قرن مفرغ» و «فروتن، به‌وقتِ اسطوره‌شدن»، سروده‌ فرزاد کریمی در سالن کنفرانس کاخ‌ ـ موزه‌ ظروف سلطنتی از مجموعه‌‌ تاریخی ـ فرهنگی سعدآباد و با حضور جمع زیادی از علاقه‌مندان به شعر و ادب فارسی برگزار شد.

بهمن نامور مطلق، رئیس فرهنگستان هنر ایران، نخستین سخنران این نشست بود که بحث خود را به مرکزیت مکانی و انسانی در شعرهای دفتر «فروتن، به‌وقتِ اسطوره‌شدن» اختصاص داد. نامور مطلق نقد نام‌شناسانه را به سطح زایشی شعر دربرابر سطح پدیدارشناسی شعر متعلق دانست که کریستوا آن را امر نشانه‌ای نام داده است. با بررسی نام‌شناسانه‌ی متن، با تحلیل کمی و کیفی نام‌هایی که در شعرهای این مجموعه وجود دارد و تحلیل اجزای وابسته‌ی این نام‌ها، «تهران» را دال مرکزی در سپهر نام‌های مکانی و «اقلیما» را دال مرکزی در سپهر نام‌های انسانی این مجموعه دانست. وی تهران را نمادی برای دیستوپیا و اقلیما را نمادی برای جمع‌شدن همه‌ی روابط خانوادگی در چنین ویران‌شهری تعبیر کرد. در یک نگاه کلی، اقلیما وظیفه‌ی دمیدن روح در تهران را برعهده دارد.

سخنران بعدی، مهدی محبتی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زنجان بود. محبتی دو مثلث بنیادین را در نقد ادبی دارای نقش بنیادین دانست: مثلث نویسنده، متن، خواننده و مثلث محتوا، صورت و زبان.

وی کیفیت متن را مبتنی بر هماهنگی سه‌ رکن هر مثلث در جایگاه خود بیان کرد. وی همچنین شعر را نیازمند ایده‌ مرکزی دانست و شعر فرزاد کریمی را فاقد چنین مرکزیتی دانست. وی ضلع محتوا را در شعرهای این دو مجموعه قوی‌تر از دیگر اضلاع توصیف کرد و با مقایسه‌ی این شعرها با شعر احمد شاملو، کریمی را شاعری دانست که صادق است، مخاطب را به بازی نمی‌گیرد، آینه‌ی تمام‌نمای زندگی شاعر است و فاجعه را چنان که هست، برای او به تصویر می‌کشد.

سخنران بعدی قدرت‌الله طاهری، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی بود. طاهری شعر امروز را بار سنگینی دانست که نیما بر دوش گرفت و شاملو آن را بر زمین گذاشت. او در ادامه گفت: فرزاد کریمی از نسل شاعرانی است که بار دیگر این بار را بر دوش گرفته‌اند تا آن را در مسیر اصلی خود، که مسیر زندگی است، قرار دهند.

طاهری شعر دهه‌ هفتاد را بیراهه‌ای توصیف کرد که درگیر در بازی‌های بی‌حاصل فرمی و زبانی باقی ماند. وی گفت: در شعر کریمی فرهنگ شرق را به‌خوبی می‌توان دید. بدین ترتیب، مرکزیت شعرهای این دو مجموعه‌شعر نه تهران، که ایران است. کریمی در این مرکزیت مرگ، شکست و ویرانی‌های گذشته را به حوضچه‌ اکنون ‌آورده است تا وضعیت کنونی این سرزمین را فریاد بزند.

وی گذشته‌ ایران را تاریخی پربار دانست که شاعر موظف است در هر گوشه و کنار آن کند و کاو کند تا بتواند آن نخ نامرئی که این گذشته‌ تاریخی را به زمان حال می‌آورد، پیدا کند و کریمی توانسته با نگاهی تیزبینانه این خط را پیدا کند.

وی همچنین تجربه‌ زیسته‌ای گسترده را برای ورود به دنیای هنر ضروری قلمداد کرد، البته تجربه‌ زیسته‌ فردی قابل تعمیم به کلیت افراد جامعه. ‌

طاهری مولوی را از ادبیات کلاسیک و نیما و فروغ و شاملو را از شعر معاصر مثال زد و شعر کریمی را مبتنی بر تجربه‌ زیسته‌ی شاعر در دنیای کنونی دانست و کریمی را تصویرگر ویرانی از آدم تا اسفندیار تا... توصیف کرد؛ ویرانی‌ای که پایان‌ناپذیر است.

وی گفت تاریخ و فرهنگ و هنر مجموعه‌ای از بیان درباره‌ شکست است و نه آنچه پیروزمندان در تریبون‌هایشان فریاد می‌زنند. وی عشقی که کریمی در شعرهایش تصویر می‌کند را رونوشت از عشق شاملو دانست که هنوز تا رسیدن به پختگی عشق در شعر شاملو فاصله دارد.

حمیدرضا شعیری، نظریه‌پرداز درحوزه نشانه‌معناشناسی و استاد ادبیات فرانسه دانشگاه تربیت مدرس دیگرسخنران نشست، گفتمان شعری فرزاد کریمی را در مجموعه‌ صوتی «اقلیما» و دو اثر متأخرش دارای تنی دانست که سنگ شده و شاعر هرچه تلاش می‌کند نمی‌تواند این سنگ‌شدگی را از بین ببرد.

وی اقلیما را دختر، زن، زمین، سرزمین، وطن، گایا و درنتیجه منشأ آفرینش و خود آفرینش دانست و این نشان‌دهنده‌ تلخی عشق برای شاعر است. ‌وی شعر کریمی را دارای ویژگی بازگردندگی به فاجعه، فروپاشی و بی‌پایانی تفسیر کرد با واژه‌هایی با خصلت‌های ماتریالیستی؛ شعری پدیدارشناسانه چنان‌که هوسرل می‌گوید و چنان که سهراب سپهری می‌گوید: «واژه باید خود باران باشد» و این یعنی حضور بی‌واسطه  تجربه‌ زیسته‌ شاعر در شعرش و شعر کریمی چنین است.

وی گفت موسیقی شعر کریمی در جاهایی نزدیک به موسیقی شعر نیما، در جاهایی نزدیک به موسیقی شعر شاملو، در جاهایی به موسیقی شعر اخوان ثالث و در نهایت موسیقی ویژه‌ خودش را داراست که موسیقی کوبه‌ای است.

شعیری پرسش‌هایی را مطرح کرد که چرا تاریخ برای شاعر خالی است و مشکلی را حل نمی‌کند؟ شعر کریمی شعر گره‌هاست.

وی همچنین دو امکان نگاه به عشق، اقلیما و زندگی را مطرح کرد. یکی نگاه خوش‌بینانه و یکی نگاه بدبینانه و وزن نگاه بدبینانه را در شعر کریمی بسیار سنگین‌تر از نوع اول دانست.

محمود جعفری دهقی، استاد فرهنگ و زبان‌های باستانی دانشگاه تهران نیز درباره‌ی ابزارهای شعری فرزاد کریمی سخن گفت. وی این ابزارها را دانش اسطوره‌‌ای، موسیقی شعر و نیز استفاده از تناقض‌ها بیان کرد.

وی همچنین جامعه و زیست امروزی انسان را دارای گره‌ها و ناکامی‌های بسیار دانست که لاجرم در شعر نمود خواهد داشت.  جعفری دهقی درنهایت شعر کریمی را در استفاده از این ابزارها موفق ارزیابی کرد.

سخنران پایانی نشست فرزاد کریمی، شاعر دو مجموعه بود. وی دو امکان را برای زندگی و عشق برشمرد: پیروزی و وصال یا شکست و فراق. به عقیده‌ی کریمی این مشکل شاعر نیست و مشکل شعر است که ناگزیر باید سراغ شکست برود. وی گفت: در پیروزی عمق شاعرانه وجود ندارد و در نهایت می‌توان شعاری از سر سرخوشی سر داد. این شکست است که انسان را در خود عمیق می‌کند و می‌تواند شعرآفرین باشد.

کریمی در پاسخ به پرسش‌های شعیری، به اسطوره‌هایی چون افراسیاب و رستم و تهمینه اشاره کرد که صرفا پوشش‌ها و نمادهایی هستند برای آنچه شاعر در زندگی از سر گذرانده است. وی گفت: وقتی سیاوش از آتش عبور می‌کند، قطعا این اتفاق برای شاعر به نحوی روی داده است یا دمیده‌شدن روح در مجسمه‌ای که پیگمالیون از محبوب ایده‌آل خود ساخته، قطعا برای شاعر رخ داده است و این رخداد الزاما نباید عینیت‌یافته باشد. این رخ‌داد در انتزاع لحظه‌ای شاعرانه کافی است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها