سه‌شنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۰ - ۰۹:۲۹
حداد عادل: علامه طباطبایی با نقد ماتریالسیم به مدافعان حکمت الهی قدرت بخشید/ تاکید اعرافی بر فربه‌کردن حوزه فلسفی و کلامی

حداد عادل گفت: علامه طباطبایی با نقد ماتریالسیم و مخصوصاً ماتریالیسم دیالکتیک به مدافعان حکمت الهی قدرت بخشیدند و ظهور و بروز آن در اصول فلسفه و روش رئالیسم است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست «هم‌اندیشی بزرگداشت علامه‌ طباطبایی» با موضوع «چگونگی تحول در علوم انسانی» روز گذشته ۲۴ آبان ماه از سوی دانشگاه علامه‌ طباطبایی برگزار شد.

غلامعلی حداد‌عادل، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در این مراسم با بیان اینکه اگر ادراک را به معنای شناخت بگیریم درک به معنای رسیدن است و انسان برای درک کسی باید به او برسد و رسیدن هم مستلزم نوعی برابری است که انسان به پایه کسی برسد تا بتواند او را درک کند گفت: حقیقتاً آنچه ما می‌گوییم درخور مقام علامه نیست اما بدین معنا نیست که برای شناخت این بزرگوار تلاش نکنیم. بنده سعی می‌کنم تصویری از علامه طباطبایی ارائه دهم. نخست لازم است اشاره کنم که علامه طباطبایی یک حکیم است و حکیم در معارف اسلامی، معنای ویژه‌ای دارد. با توجه به جایگاه حکمت در قرآن می‌توانیم بگوییم حکیم بلندترین قله در سلسله مراتب معارف اسلامی است و حکمت و معرفت، بالاترین مرحله علم و دانش محسوب می‌شود.

رئیس شورای تحول در علوم انسانی با بیان اینکه خیلی مهم است که ما تصویر روشنی از حکیم در فرهنگ و تمدن اسلامی داشته باشیم و بتوانیم مصادیق حکمت را در روزگار خودمان درک کنیم افزود: نکته مهم در باب علامه طباطبایی، زندگی علمی ایشان است که در واقع سراسر به علم گذشته است به غیر از مدتی که ایشان اجبار پیدا کرده در تبریز اشتغال به امور املاک موروثی خود داشته باشد و از آن دوره با تلخکامی یاد می‌کند اما آن زمان هم جدای از کار علمی نبوده است.

او ادامه داد: علامه طباطبایی در تبریز، نجف و قم، زندگی سراسر علمی داشته است. مدتی در باب انسان در اسلام کار می‌کردم و از شهید مطهری خواستم که اگر رساله‌ای در این زمینه دارید به بنده معرفی کنید که ایشان نسخه‌ای از رساله «الانسان قبل الدنیا، الانسان فی الدنیا، الانسان بعد الدنیا» را به بنده معرفی کردند که بعداً متوجه شدم آن را در قریه شادآباد تبریز نگاشته است. زندگی او سراسر تحقیق، تدریس و تألیف بوده است و زندگی ایشان را خالی از این سه جنبه نمی‌بینید.

حداد عادل یادآور شد: اساتید و دانشجویان ما باید به فکر تحول در ظرف‌های درس خواندن باشند و ما در زمینه تحول در علوم انسانی مقید بودیم هر تحولی را در ظرف‌های موجود ایجاد کنیم و وزارت علوم به ما اجازه نمی‌داده در درستی این دروس تردید کنیم اما درس خواندن امثال علامه مقید به این قیود نبوده است بلکه یک زندگی واقعاً عالمانه داشته‌اند. خصوصیت دیگر علامه طباطبایی زمان‌شناس بودن ایشان است. در همان زمان کسانی بودند که به اندازه ایشان درس خوانده بودند اما تفاوت این بود که علامه می‌دانست که این روزگار چه اقتضایی دارد.

او یک تفاوت مهم علامه طباطبایی با دیگران را توجه ایشان به علوم انسانی دانست و تاکید کرد: این نوع توجه در حوزه‌های علمیه مطرح نبود و حتی فاصله حوزه‌های علمیه از علوم انسانی از آغاز به اندازه‌ای بود که اساتید فلسفه هم ناچار بودند برای کار فلسفی از قم به تهران مهاجرت کنند یعنی حوزه علمیه حتی فلسفه با سابقه هزار ساله را هم نمی‌پذیرفت. حتی وقتی علامه طباطبایی شروع به ایجاد درس و بحث فلسفی جدی می‌کند یک کارت زرد هم گرفته که داستان آن در جای خود بیان شده است اما علامه بر کار خود مداومت کرده است. علامه طباطبایی به درس فلسفه رونق بخشیدند و اگر امروز با ابتکار و پشتیبانی رهبر انقلاب در قم، مجمع عالی حکمت اسلامی تشکیل می‌شود تصور نکنید که هفتاد سال پیش هم چنین چیزی میسر بوده است بلکه وضعیت امروز نتیجه تلاش‌های امثال علامه طباطبایی و به ویژه خود ایشان در آن سال‌ها بوده است. ایشان فلسفه را به مصاف یک جریان فکری درآورده که در آن زمان کیان دین و ایران را تهدید می‌کرد و آن هم مارکسیسم بود.

رئیس شورای تحول در علوم انسانی با بیان اینکه علامه طباطبایی با نقد ماتریالسیم و مخصوصاً ماتریالیسم دیالکتیک به مدافعان حکمت الهی قدرت بخشیدند و ظهور و بروز آن در اصول فلسفه و روش رئالیسم است توضیح داد: علامه طباطبایی را غیر از فلسفه باید در طرح سایر رشته‌های علوم انسانی در حوزه هم مؤثر دانست. ایشان علوم اجتماعی را مطرح کرده است. در المیزان می‌بینیم که چگونه به این مباحث می‌پردازند. همچنین علامه طباطبایی را باید در فلسفه تطبیقی پیشگام دانست. ایشان چند سال با هانری کربن مباحثه و گفت‌وگوهای زیادی داشتند و این گشودن باب گفت‌وگو بین یک فیلسوف مسلمان با فیلسوف اروپایی کار ساده و کم‌ اهمیتی نبوده است بلکه آثار برجای مانده، نشان دهنده جدی بودن این مباحث است و علامه را به همین دلیل باید پیشگام در وحدت حوزه و دانشگاه دانست.

او با تاکید بر اینکه تمرکز علامه بر قرآن به او تمایز خاصی بخشیده گفت: می‌‌توانیم بگوییم که تفسیر المیزان تا پیروزی انقلاب و شاید تا امروز مهم‌ترین دستاورد قرآنی شیعه در حوزه علمیه قم است و علامه با تأکید بر قرآن و صرف وقت برای تألیف المیزان سعی کرده تفاسیر قرآنی را در حوزه علمیه از حاشیه به متن بیاورد و امروزه مباحث و دروس قرآنی و تفسیر در حوزه در حال نزدیک شدن به جایگاه اصلی خود است.

حداد عادل یادآور شد: امروزه کمتر مفسری وجود دارد که دست به تفسیر قرآن ببرد و تحت تأثیر روش تفسیری علامه طباطبایی نبوده باشد، لذا می‌توانیم بگوییم که ایشان هم احیاگر بحث‌های قرآنی و هم مباحث فلسفی در حوزه علمیه است. نکته دیگر که در باب علامه طباطبایی بسیار مهم است داشتن مشرب عقلی در نگاه به دین است. البته ایشان راه حقیقت را تنها عقل نمی‌دانسته بلکه هنر وی به عنوان یک حکیم، جمعِ سازگار میان عقل، وحی، حکمت، شهود، قرآن و حدیث بوده است. وی معتقد بود که عقل و وحی با هم تعارضی ندارند بلکه هر دو از یک چشمه جوشیده‌اند تا انسان معقول بودن هستی را درک کند بنابراین چون عقل و وحی از یک نقطه آغاز می‌شوند پس هدف واحدی را هم دنبال می‌کنند اما نکته مهم این است که مرز بین اینها را هم رعایت می‌کرده است.

او گفت: علامه طباطبایی با این تلاش‌ها توانسته شاگردانی تربیت کند که هرکدام به نوبه خود چنین تفکراتی را بسط داده‌اند که از جمله آنها شهید مطهری، سیدجلال الدین آشتیانی، سیدمحمد بهشتی، محمد حسین حسینی‌تهرانی، حسن حسن‌زاده آملی، عبدالله جوادی آملی، ابراهیم امینی، غلامحسین ابراهیمی دینانی، محمدتقی مصباح یزدی، محمد واعظ‌زاده خراسانی، محمد محمدی گیلانی، عزالدین زنجانی، آیت‌الله سبحانی و افراد بسیار زیاد دیگری هستند که هرکدام مبدأ و منشأ تحولات بسیاری بوده‌اند.

حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی رستمی، مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها نیز در ادامه این نشست با بیان اینکه رهبر انقلاب نقدهای جدی بر علوم انسانی موجود دارند چراکه این علوم بر اساس مبانی فکری و معرفتی غرب بعد از رنسانس تحول پیدا کرده است گفت: جامعه غربی بعد از تحولات بنیادین در نگاه به کلیسا و اینکه دین را منبع معرفت ندانستند و جامعه علمی اروپا به دین پشت کرد به سمتی رفتند که عملاً مجبور به کشف و استخراج نیازهای مرتبط با علم از مجموعه حس یا عقل شدند.
 
او ادامه داد: دین در این عرصه جایگاه خود را از دست می‌دهد و بشر به خودبسندگی و توجه به دانش‌های غیر وحیانی روی می‌آورد. این دانش‌ها در فضای هر جامعه‌ای قرار بگیرد منجر به نگرانی می‌شود. در جواب این سؤال که چرا دنبال ایدئولوژیک کردن علم هستیم و آیا امکان تلفیق علوم انسانی با اسلام وجود دارد، باید گفت که وقتی به حوزه بررسی وارد می‌شویم به این نتیجه می‌‌رسیم که علم بدون پیوست فکری و ایدئولوژیک حرکت نمی‌کند و حتی با بررسی منطق موجود در علوم انسانی و منابعی که به صورت تألیفی یا ترجمه‌ای در علوم انسانی ما وجود دارد به این نتیجه می‌‌رسیم که علوم انسانی خارج از پیوست‌های فرهنگی و ایدئولوژیک نیستند.
 
رستمی با بیان اینکه در فضاهای دانشگاهی شاهد هستیم که نوعی جبر نسبت به توجه به جریانات علمی پدید آمده از سوی غربی‌ها وجود دارد یادآور شد: از سوی دیگر موضوع فقر در نظریه‌پردازی در علوم انسانی که جوامع شرقی با آن مواجه هستند به این علت است که ملزم به پذیرفتن ایدئولوژی‌‌ها و علوم پذیرفته شده در جوامع غربی ‌شده‌اند. 
 
او با اشاره به اینکه ما این باور که علم فقط آن چیزی است که در یک بستر فکری شکل می‌گیرد را قبول نداریم بلکه معتقد به تکثرِ تفکر هستیم گفت: وظیفه علم، کشف حقیقت و واقعیت است و این کشف حقیقت نباید به یک نوع نگرش خاص محدود شود. دین هرگز با تفکر و علم و دانش مخالف نیست بلکه مروج و تشویق‌گر نسبت به آن است. نوع نگاه انسان با علوم انسانی بدون در نظر گرفتن ایدئولوژی طبیعتاً همانند یک امر فیزیکی یا آزمایشگاهی خواهد بود و امری راهگشا و حلّال مشکلات انسان نیست و امکان تحلیل رخدادهای جدید را نیز نخواهد داشت. در جامعه‌ای که دین را افیون توده‌ها تلقی کنند طبیعتاً خروجی آن حتی بر سرنوشت انسان‌ها در دهه‌های مختلف تأثیر می‌‌‌گذارد و اگر هم دین را احیاگر توده‌ها بدانیم سرنوشت دیگری اتفاق می‌افتد که در انقلاب اسلامی ایران شاهد آن بودیم.
 
رستمی با تاکید بر اینکه چاره‌ای غیر از حرکت به سمت تحول در علوم انسانی نداریم عنوان کرد: آنچه امروزه از دانشگاه‌ها و آموزش عالی ما مطالبه شده همین است و باید به صورت جدی مورد پیگیری قرار گیرد. کارهای ارزشمندی نیز انجام شده و کارهای بر زمین مانده فراوانی هم وجود دارد که همت جدی و مضاعف و پیدا کردن راه‌های میان‌بُر را می‌طلبد. ما نباید ابایی از نقد سایر مکاتب داشته باشیم چراکه حوزه دانش، حوزه نقد و اثبات و ابطال نظریه‌هاست و هیچ ادعایی در ذهن دانشمندان مادی‌گرا نباید امر مسلم و قطعی برای ما تلقی شود بلکه جریان علوم انسانی فاخر در کشور که دانشمندان توانمندی نیز دارد باید به صورت شجاعانه و با داشتن روحیه اجتهادی و مواجهه، نقد جدی نسبت به مکاتب مختلف را در دانشگاه‌ها ترویج کند. از سوی دیگر باید بر منابع محکم و متقن تکیه کنیم چراکه بنیان گذاشتن فرضیه‌های نااستوار، خطر سقوط بیشتری دارد. همچنین باید به سمت سیاست‌گذاری هم حرکت کنیم یعنی علوم انسانی مبتنی بر تحول باید بتواند نیازهای جامعه را پاسخ دهد و به سمت مسئله محوری حرکت کند. قطعاً این ظرفیت وجود دارد. علوم انسانی غربی جامعه را دچار بحران‌هایی کرده لذا دائماً دنبال پیدا کردن راهکارهای جدیدی برای پاسخگویی به مشکلات جامعه انسانی هستند و از انسانِ دور از خدا با تعابیری همانند گمراه یاد می‌شود بنابراین برای پاسخگویی به سؤالات باید بر علوم انسانی بومی تکیه کنیم.

عبدالله معتمدی، سرپرست دانشگاه علامه طباطبایی در این نشست گفت: یک وجه از تحول در علوم انسانی که اسلامی سازی است بدون مشارکت فعالانه حوزه‌های علمیه محقق نمی‌‌شود و به همین جهت از اساتید حوزه برای این نشست دعوت کردیم و امیدواریم مقدمه‌ای برای فعالیت‌های مشترک باشد. تحول در علوم انسانی نیازمند سیاستگذاری و برنامه‌ریزی است البته اقداماتی انجام شده اما هنوز گام‌هایی باقی مانده که باید برداشته شود. در هیچ زمانی به اندازه کنونی این پتانسیل را نداشتیم که تحول در علوم انسانی را رقم بزنیم.
 
او افزود: ما برای تحول در علوم انسانی در راستای سیاستگذاری گام برمی‌داریم و از ظرفیت‌های موجود به خوبی استفاده خواهیم کرد. همچنین آمادگی داریم نسبت به چاپ و نشر محتوای مناسب با رویکرد تحول، اقدام و حتی آنها را ترجمه کنیم تا در عرصه بین‌المللی نیز مورد استفاده قرار گیرد.
 
ابراهیم برزگر، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی نیز در این نشست با موضوع شیوه‌های تحول در علوم انسانی سخن گفت و افزود: باید حلقه‌های مفقوده در پیشرفت علوم انسانی را شناسایی و برطرف کنیم. باید بدانیم بیت‌الغزل علوم انسانی غربی، در تئوری‌ها و رهیافت‌هاست. گاهی یک تئوری در علوم انسانی غربی پنجاه صفحه بیشتر نیست اما پنجاه سال روی آن کار کرده‌اند و حتی بسیاری از آنها اعتراف دارند که این دستاوردها در اصل متعلق به دنیای شرق یا جهان اسلام است.
 
برزگر با بیان اینکه ما در حوزه علوم با سه امر مواجه هستیم که یکی از آنها امر مادی است گفت: یعنی چیزی خارج از ذهن ما وجود دارد. در این زمینه با پوزیتیویست‌ها مشکلی نداریم. امر دوم قید انحصار در امر معنایی است و اما سومین بخش، امر متعالی و معنوی است و رهیافت بومی‌سازی بیشتر در این بخش تعریف می‌شود. نکته بعدی اینکه در جهان غرب، هر رهیافتی، در درون خود نظریاتی دارد و مثلاً رهیافت گفتمان، دارای نظریاتی همانند نظریه لاکلائو و موف، فرکلاف، فوکو و ... است و با نظریات زیادی مسائل علوم انسانی در غرب را حل می‌کنند. بنابراین باید نسبت به رهیافت‌های غربی حساس باشیم اما می‌توانیم با نظریات به شکل ملایم‌تری برخورد کنیم و مثلاً در زمینه لیبرال دموکراسی، رهیافت لیبرالیسم را نمی‌پذیریم اما نظریه دموکراسی را پذیرفته‌ایم.
 
او ادامه داد: نظریه‌هایی که در غرب وجود دارند حقیقتاً گنجینه ارزشمندی هستند و باید با دیده احترام به آنها نگاه کرد به شرطی‌که نسخه سیاستی به ما بدهند و در واقع این نظریه‌ها را استخدام کنیم و از نیروی آنها برای حل مسائل ایرانی بهره ببریم اما باید از مناظر مختلفی دنبال بومی‌گری و اسلامی‌سازی هم باشیم. دیدگاه‌های مختلفی در زمینه نحوه مواجهه با نظریات غربی وجود دارد که یکی از رویکردها نسبت به نظریه‌ها، کاربست نظریه واحد بدون جرح و تعدیل است. در اینجا باید در تحول علوم انسانی به مطالعات میان‌رشته‌ای هم توجه شود. حالت دیگر کاربست نظریه واحد با جرح و تعدیل است. در اینجا شبهه ایجاد می‌شود که اگر جرح و تعدیل شود دیگر نظریه نیست اما ما معتقدیم که نظریه همانند جعبه ابزار است و می‌توانیم از بخش‌هایی از آنها استفاده ‌کنیم.
 
برزگر گفت: حالت دیگر، نظریه ترکیبی است که می‌تواند ترکیبی از ده نظریه هم باشد. وضعیت دیگر توجه به چارچوب متغیرها برای حل مسائل داخلی است. حالت دیگر قیاس قبل از تجربه است که یک منطق عقلانی است. همچنین در زمینه مواجهه با نظریات غربی به نظام پرسش‌ها اشاره شده است یعنی پرسش‌ها را از نظریات غربی گرفته و جواب‌ها را از متون دینی پیدا کنیم. سپس وارد دیدگاه‌های اسلامی می‌شویم که از جمله آنها مفهوم سازی قیاسی و استقرایی بر اساس آیات و روایات و استخراج گزاره‌های اسلامی در قالب تحلیل تک خطی است. در اینجا به نظریه اسلامی نمی‌رسیم اما گزاره‌هایی را استخراج می‌کنیم که می‌تواند همانند آجرهایی برای ساخت نظریه اسلامی باشد.
 
عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی در پایان سخنان خود گفت: حالت بعدی منطق امتدادی است که گزاره‌هایی را از فلسفه اسلامی و توحید می‌گیرد و برای نظریه‌پردازی در علوم انسانی مورد استفاده قرار می‌دهد. رویکرد بعدی استعاره پروری است. استعاره‌های دیروز، تئوری‌های امروز هستند و می‌توانند در نظریه‌پردازی به ما کمک کنند. نکته پایانی این است که نباید تصور کنیم اگر از گزاره‌های آیات قرآن استفاده و نظریه‌ای را ایجاد کردیم امکان باطل شدن آن نظریه وجود ندارد و مشکل از قرآن است بلکه اگر ابطال نظریه صورت گرفت مشکل از خود نظریه‌پرداز است و قدسی بودن قرآن سر جای خود می‌ماند.
 
آیت‌الله علیرضا اعرافی، مدیر حوزه‌های علمیه سراسر کشور نیز در ادامه این نشست با بیان اینکه تأثیر علوم اسلامی و حوزوی بر قلمرو علوم انسانی در محورهای گوناگون قابل شرح است گفت: محور اول؛ علوم اسلامی می‌تواند در روش‌شناسی علوم انسانی نقش داشته باشد. محور دوم؛ علوم اسلامی می‌تواند در مبادی و مبانی تأثیرگذار باشد و نگاه به هستی‌شناسی و حقایق عالم، که فراعلمی است، می‌تواند پارادایم‌های علمی جدیدی را خلق کند. محور سوم در آیات و اغراضِ علم است. علمی که مسیری را برای خود تعریف می‌کند می‌تواند در این مسیر از معارف دینی بهره بگیرد. چهارم حضور مستقیم معارف اسلامی و اندیشه‌هایی است که در علوم اسلامی تولید می‌شود و می‌تواند در زمینه نظریات علمی به داوری بنشیند و از منطق خود سخن بگوید.
 
او ادامه داد: طی چهار دهه نهادهایی در حوزه و دانشگاه در بسط و توسعه علوم اسلامی تلاش‌ کرده‌اند، اما اگر بخواهیم علوم انسانی را بر مبانی دینی استوار کنیم، باید ابتدا با رویکردی اجتهادی، تطوراتی را در حوزه علوم اسلامی رقم بزنیم یادآور شد: زمانی می‌توانیم به شکلی عقلانی و درست به این عرصه ورود کنیم که انواع فلسفه‌های مضاف را بشناسیم. در این زمینه علامه طباطبایی، مرحوم شهید مطهری و شهید صدر در پایه‌ریزی فلسفه‌های مضاف و مرتبط با قلمرو علوم انسانی اقدامات ارزشمندی را انجام داده‌اند که لازم است در مراکز حوزوی و دانشگاهی به شکل عمیق ادامه یابد. 
 
اعرافی با بیان اینکه برای پایه‌ریزی ابواب جدید باید به حوزه فلسفی، کلامی، فقهی و حقوقی توجه کنیم توضیح داد: محور دیگر حوزه علوم قرآن و تفسیر است و المیزان یک نقطه عطف تاریخی در نگارش تفسیر محسوب می‌شود و در دنیای معاصر اندیشه دینی و آیات قرآنی به مصاف پرسش‌های نو آمد و علامه طباطبایی با بهره‌گیری از پرسش‌های جدید، ظرفیت‌های ارزشمندی را از خود نشان داد و آفاق نویی را با بهره‌گیری از آیات قرآن پیش روی ما گشود، اما وقتی می‌توانیم به سمت علوم انسانی اسلامی حرکت کنیم که پس از گذر از تفسیر المیزان و شاگردان علامه، وارد مرحله نوینی با عنوان تفسیر موضوعیِ تخصصی و معطوف به قلمروهای علوم انسانی شویم، یعنی قرآن با نگاهی به تربیت، جامعه‌شناسی و امثال آنها تفسیر شود.
 
 او با تاکید بر اینکه باید دو حوزه فلسفی و کلامی و فقهی – حقوقی را فربه‌تر کنیم یادآور شد: این رسالت بر دوش حوزه‌های علمیه است و به رغم تلاش‌ در چند دهه اخیر همچنان کاستی داریم و باید در برابر نیازهای جامعه اسلامی هم مطالبه‌گر و هم پاسخگو باشیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها