استاد بلامنازع موسيقی ايران؛ لوريس چكناواريان، فردی مهربان با روحياتی خاص و دوستداشتنی است. او علاوه بر موسيقی در هنر نقاشی نيز مجرب است و در حوزه قلم نيز داستانهايی كوتاه با درونمايه طنز به نگارش درآورده و در اختيار علاقهمندان قرار داده است.
متن این شماره قاب روایت به شرح زیر است:
پدربزرگ در اوقات فراغت ویولن مینواخت و پسربچه را شیفته نغمههای آن میكرد. سه فرزند خانواده نیز از سوی والدین به انتخاب و یادگیری لااقل یك ساز تشویق میشدند؛ پس او هم در هشتسالگی ساز خود را انتخاب كرد: ویولن؛ سازی كه زندگیاش را با دنیای موسیقی همساز كرد و برای همیشه در مسیر آن استوار و ثابتقدم نگه داشت.
خانواده لوریس از ارمنیهای دیار عثمانی و شوروی بودند كه از جور و ستم دولتهای آنجا به ایران پناه آورده و در كمال آرامش و امنیت در شهر بروجرد سكنی گزیده بودند. پدربزرگش طبیب بود و طبابت آیتالله بروجردی را نیز بر عهده داشت.
لوریس در بروجرد به دنیا آمد؛ ولی در دوسالگی همراه با خانواده به تهران رفت. او در این شهر هنرستان عالی موسیقی را تمام كرد و سپس به توصیه پدر به اتریش عزیمت نمود و آهنگسازی را در آكادمی موسیقی وین آموخت. او در كشورهای مختلفی ازجمله ایران، اتریش، ارمنستان، آمریكا و انگلستان به تدریس و تحقیق در حوزه علم موسیقی پرداخته و رهبری اركسترهای مهمی را عهدهدار بوده و موسیقیهای فراوانی را ساخته است. لوریس با وجود زندگی در كشورهای گوناگون همچنان خود را یك ایرانی تمامعیار میداند كه به محل زندگی خود در مناطق مركزی شهر تهران بهشدت وابسته است و آنجا را دوست میدارد.
او ساخت موسیقی و اپراهای معروف خود از جمله سمفونی شب قبل از عاشورا در بزرگداشت قیام امام حسین (ع)، قطعه جنگ و صلح در پاسداشت شهدای دفاع مقدس و اپرای رستم و سهراب در مقام اسطورههای ایرانی را حاصل سه عنصر فرهنگ محرم، روحیه پهلوانی و عشق به ایران باستان میداند كه در وجودش نهادینه شده است. استاد بلامنازع موسیقی ایران، لوریس چكناواریان، فردی مهربان با روحیاتی خاص و دوستداشتنی است. او علاوه بر موسیقی در هنر نقاشی نیز مجرب است و در حوزه قلم نیز داستانهایی كوتاه با درونمایه طنز به نگارش درآورده و در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
نظر شما