امیرمحمد اژدری، وقتی آسمانی شد 25 ساله بود، اما به گفته اطرافیانش که او را بهخوبی میشناختند، بیش از دو برابر سنش برای رفع محرومت از چهره شهر و کشورش تلاش کرد. مسئول گروه پزشکی و درمانی امام رضا(ع)، مسئول گروه عمرانی امام رضا(ع) و عضو شورای مرکزی قرارگاه امام رضا(ع) بود. اژدری در اکثر استانهای کشور ازجمله لرستان، خوزستان، خراسان، کرمانشاه، ایلام و... سابقه انجام فعالیتهای جهادی داشت. او در حادثه زلزله کرمانشاه از پیشقدمان جهادی برای کمک به مردم زلزلهزده بود. با وجود عدم حمایتها، کمکاریهای برخی مسئولان و کمبودها و نواقص، هیچگاه از پای ننشست و تا حد امکان، تلاش خود را برای آبادی سرزمینش دریغ نکرد. کتاب «شمرون کناردون»، گوشهای از زندگی امیرمحمد اژدری را از نگاه خودش در قالب داستان به تصویر کشیده است.
در ادامه گفتوگو با سارا عرفانی، یکی از دو نویسنده این کتاب را میخوانیم.
درباره موضوع و عنوان کتاب «شمرون کناردون» برایمان بفرمایید.
موضوع کتاب «شمرون کناردون» در واقع زندگینامه جهادگر آسمانی، امیرمحمد اژدری است و این کتاب به بخشهایی از زندگی ایشان که مسئولیتهای جهادی داشته، مناطق محروم را شناسایی میکرده و در آنجا فعالیتهای جهادی انجام میداده، از ساختوساز گرفته تا انجام فعالیتهای پزشکی میپردازد. ایشان از سنین پایین فعالیت جهادی را شروع کرد و در سن 25 سالگی در یکی از مأموریتها دچار سانحه شد و به رحمت خدا رفت.
من این شهید را از قبل میشناختم. بسیار مهربان بود و دیده بودیم که چقدر پشتکار دارد و جدی فعالیتهایش را دنبال میکند و همه زندگیاش را بدون اغراق برای فعالیتهای جهادی گذاشته بود. وقتی در آخرین مأموریتش دچار سانحه شد و به رحمت خدا رفت بر خود لازم دیدم کتابی در مورد ایشان بنویسم. با توجه به اینکه امیرمحمد اژدری، دوستان زیادی داشت و باید با همه آنها مصاحبه انجام میشد، کار نگارش کتاب مقداری طولانی شد و به همین دلیل از خانم علویان کمک گرفتم تا با همراهی ایشان این کار را ادامه دهیم. ایشان هم در انجام مصاحبهها و هم در نگارش کتاب کمک کرد و کار را با هم پیش بردیم.
جهادگران فداکاریها و کارهای بزرگی انجام دادهاند، اما متأسفانه کمتر به آنها پرداخته شده است، چطور شد شما این موضوع را انتخاب کردید؟
نکته مهم هم این بود که ایشان همه زندگیاش را برای فعالیت جهادی گذاشته بود با اینکه در شرایط رفاهی خوبی زندگی کرده بود، ولی همه آنها را رها کرده بود و در سفرها و اردوهای جهادی که شرایط سختی دارند شرکت میکرد و همه سختیها را به جان میخرید. اینکه کسی خودش انتخاب کند که مدام زندگیاش را در مناطق محروم و بین مردم آن مناطق بگذراند که با سختی و مشکلات زندگی میکنند، برای من خیلی ارزشمند بود.
همانطور که در زندگینامه این جهادگر آسمانی نیز آمده است، اگر سیل، زلزله یا هر اتفاقی میافتاد، یکی از افرادی که قبل از همه در آن مناطق حاضر میشد، شهید اژدری بود، زیرا دغدغهاش حمایت از مردم محروم بود و با همه وجود قلبش برای مردم میتپید و آن مهربانی و خوشقلبی که ما در موردش شاید فقط حرف میزنیم، بعضیها همه زندگیشان را پای همین حرف میگذارند و این ارزشمند است.
نحوه جمعآوری اطلاعات و مصاحبهها چگونه بود؟
امیرمحمد اژدری، دوستان زیادی داشت و ما سعی کردیم که با خیلی از آنها صحبت کنیم که اگر خاطره یا نکتهای درباره فعالیت جهادی ایشان داشتند، بیان کنند و در کتاب نیز مسائل جهادی زندگی ایشان پررنگتر است و سعی کردهایم بیشتر به این موضوع بپردازیم. البته این کتاب شاید همه زندگی شهید را پوشش ندهد، زیرا فعالیتهای شهید خیلی گسترده بود و ما به اندازه بضاعت خودمان به این موضوع پرداختهایم، ولی بخشهای پررنگ فعالیت جهادی ایشان مانند پیادهروی اربعین که در آن کارهای جهادی انجام میدادند یا مدرسهسازی را سعی کردیم در کتاب ذکر شود.
کار نوشتن کتاب چقدر طول کشید؟
انجام مصاحبهها تقریبا یکسالونیم بهطول انجامید. ما درنظر داشتیم که تا سالگرد شهید این کتاب منتشر شود که این اتفاق نیفتاد، زیرا علاوه بر تعداد زیاد مصاحبهشوندهها، من درنظر داشتم که کتاب را به شکل رمان بنویسیم و اینگونه نباشد که خاطراتی از شهید را جمعآوری، بازنویسی و منتشر کنیم و میخواستم کتاب جنبه داستانی داشته باشد تا برای مخاطب جذاب باشد. دوست داشتم کار جدیدی از یک شهید ارائه شود که فقط صرف بیان خاطره نباشد؛ یعنی در واقع خودم را به چالش کشیدم، چون این کتاب از طرف هیچ نهادی به من سفارش داده نشده بود، بنابراین خودم، خودم را به چالش کشیدم و دوست داشتم این کار در قالب یک رمان ارائه شود و حتی برای انتخاب زاویه دید آن، از زاویه دید اول شخص یعنی از نگاه خود شهید داستان را نوشتم. از طرفی همه نکاتی که در کتاب بیان شده واقعی است، یعنی هیچ چیزی به آن اضافه نشده است.
اگر بخواهید به یک مورد از فعالیتهای شهید که برایتان جذاب بوده اشاره کنید به کدام مورد اشاره میکنید؟
میتوانم به مدرسهای که شهید باعث ساخت آن شد، اشاره کنم. شهید در یکی از سفرهای خود به مناطق محروم، به روستایی رفتند که مدرسه این روستا درواقع کانکس کوچکی بود که کلاسهای درس در آن کانکس برگزار میشد درحالیکه نصف آن نیز به انبار علوفه برای چهارپایان اختصاص داشت که خیلی فاجعهبار بود و ایشان را متأثر کرد، بهگونهای که تمام توانش را گذاشت تا با ارتباطهایی که داشت بتواند بودجهای تأمین کند و مدرسهای در آن روستا ساخته شود. تصویر روی جلد کتاب هم همان مدرسهای است که ایشان اقدام به ساخت آن کردند.
از سختیهایی که در راه نوشتن این کتاب برایتان پیش آمد بفرمایید.
به هر حال هرکاری که واقعی هست و نوشتن درباره زندگی یک شخص سختیهای زیادی دارد و در رابطه با این اثر نیز چون میخواستیم تقریبا با تمامی دوستان ایشان گفتوگو داشته باشیم و زندگی ایشان را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار دهیم، کار کمی طولانی شد و همین یکی از سختیهای کار بود.
اگر شرایطی فراهم میشد که این مسئولیتها برای نویسنده تقسیم شود و نویسندهها در مسیر نگارش کتاب اینقدر تنها نباشند و دستشان هم بسته نباشد، خیلی بهتر بود. البته من به شکوهکردن عادت ندارم و کاری را هرچند با شرایط سخت بپذیرم تا انتها باید انجام دهم و بیشتر از اینکه مشکلات را ببینم و از دیگران متوقع باشم سعی میکنم کارم را به درستی انجام دهم.
از نظر شما، مهمترین نکتهای که «شمرون کناردون» با مخاطب در میان میگذارد، چیست؟
من میخواستم مخاطبان با خواندن این اثر این نکته را دریافت کنند که در هر شغلی و جایگاهی که هستند، دلشان برای مردمی که محروم هستند، بتپد. در این کتاب تصویری از شهید اژدری ارائه دادیم که غم و درد آدمهای دیگر قلبش را به درد میآورد. در واقع سعی کردم این بیتفاوتنبودنها برای مخاطب جا بیفتد. فکر میکنم باید کتاب خوانده شود تا ببینیم چقدر مخاطب به این نکته میرسد و ما چقدر توانستیم در این زمینه موفق باشیم.
نظر شما