کتاب «رموز اشراقی شاهنامه: شرح ابیات و حل رموز داستان سیاوخش» تالیف بابک عالیخانی از سوی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران منتشر شد.
در بررسی شاهنامه همواره این پرسش مطرح بوده که آیا مثلا داستانهای زال و رستم و سیاوش واقعی است؟ حقیقت این است که بسیاری از این داستانها را نمیتوان تاریخی انگاشت؛ ولی تاریخی نبودن به معنی واقعی نبودن نیست. حصار تنگ تقابل تاریخ و افسانه را میباید درهم شکست و لازم است توجه کرد که قصص معنوی قرآنی یا اوستایی نه افسانه است و نه تاریخ، بلکه حاکی از باطن و جوهره تاریخ است. افسانه دون تاریخ به شمار میرود و قصه معنوی فوق تاریخ.
قصههای شاهنامه یادگار ادوار دوردست زمان است که اوضاع و احوال آن دورهها با آنچه امروز مییابیم یکسان نیست. در داستانهای شاهنامه غرایب و عجایب بسیاری هست که نه دال بر دروغبودن این داستانها، بلکه حاکی از این است که ادوار گذشته را اوضاع و احوال متفاوتی بوده است. صاحب شاهنامه در دیباچه آورده است که داستانهای شاهنامه دروغ و افسانه نیست، بلکه این داستانها متعلق به ادوار گمشدهای است که آن ادوار را ویژگیهای دیگری غیر از آنچه امروز هست، بوده است.
به هنگام خواندن داستانهای شاهنامه میباید به یاد داشت طراحان اصلی این قصهها (یعنی مغان) در کجا ایستاده بودهاند و مقام آنان در بینش و دانش چه بوده است. این داستانها سپس به دست صاحب شاهنامه که خود از اصحاب عقل و هوش بوده است، رسیده و او آنها را نگاه داشته و به دست آیندگان سپرده است. او خود در داستانها تأمل میکرده تا راز آنها را دریابد. اینکه وی همه معانی داستانها را دریافته باشد، بعید است؛ چراکه آن داستانها دریاهای معانی را در خود نهفته است و هر نگرنده و اندیشندهای به اندازه وسع خود از آنها بهره برمیدارد. داستانهای شاهنامه قابل تأویل بیپایان است و به مدد تعلیمات اشراق، این کار بزرگ (یعنی تأویل شاهنامه) آغاز شده است.
عالیخانی در مقدمه این اثر مینویسد: «این کتاب اختصاص به تبیین رموز داستان سیاوخش در شاهنامه دارد؛ ولی پیشتر بر یکایک ابیات آن داستان توضیح ضروری نوشته شده و از رهگذر بررسی انتقادی دو شرح بسیار خوب (یادداشتهای شاهنامه اثر دکتر خالقی مطلق و نامه باستان از دکتر کزازی) سعی بر این بوده که مسائل متعلم به قرائت و فهم درست متن در حد مقدور حل و فصل گردد. صورت ابیات که در این کتاب ارائه شده است، در اساس مأخوذ از تصحیح شاهنامه دکتر خالقی مطلق است. در بخش دوم این کتاب، به حل رموز داستان سیاوخش پرداخته شده و در این کار به تعالیم اشراقی سهروردی استناد شده است. این داستان را به روشهای گوناگون مثلاً به روش ساختارگرایان یا روش پدیدارشناسان میتوان بررسی کرد؛ ولی روش نویسنده در این کتاب، روش اشراقی مقتبس از سهروردی است. در این روش، معانی رموز شکافته میشود و به صورت منسجم ارائه میگردد. همچنین ضمایمی به کتاب افزوده شده که روشنگر پارهای از مطالب متعلق به شرح ابیات و حل رموز میتواند باشد.»
نویسنده در مقدمه مفصل و زیبایی که بر بخش دوم اثر برای آشنایی با شیوه حل رموز اشراقی مینگارد، میآورد: «فردوسی در حدود سال 400 هجری آخرین بازبینی شاهنامه را به پایان آورده و سهروردی در سال 582 هجری کتاب حکمة الاشراق را به رشته تحریر درآورده است. فردوسی با سخن گفتن دری به این جلال و جمالی که در شاهنامه دیده میشود قصص الاولین را از نو زنده کرد و آنها را از خطر نابودی بیرون آورد و به اهل معنی نشان داد و سهروردی از خمیره ازلی یاد میکند که دانایان هند و ایران و بابل و مصر و یونان بر گرد آن میگردیدند و حکمت خود را از آن استخراج میکرده اند. این سخن اوست در طبیعیات مطارحات. در رساله کلمه التصوف نیز صریحا میگوید که در حکمة الاشراق، حکمت نوری فُرس قدیم را احیا کرده و در این کار احدی بر او سبقت نگرفته است. خمیره ازلی همان پویوتکیشی مذکور در اوستا و کتب پهلوی است که مستشرقان هرگز به درک آن موفق نشده اند، چرا که آنان متون باستاتی را صرفا از دیدگاه تاریخی و فقه اللغوی(فیلولوژیک) بررسی کرده اند. اگر مقصود سهروردی از خمیره ازلی را دریافته باشیم، آنگاه داستانهای شاهنامه را جلوهگاه خمیره ازلی خواهیم دانست.
اکنون شاید ناگهان بر ما روشن شود که لقب فردوسی چیست و از کجاست. میتوان گفت که پردیس ازلی (که با بهشت اعمال یکی نیست) گمگشته فردوسی بوده و او نیز بر گرد خمیره ازلی میگشته و حکمت خود را از آن استخراج میکرده است. داستان سیاوش یکی از داستانهای شاهنامه است. سیاوش شاهزاده کیانی از مادری تورانی و پدری ایرانی زاده میشود. مادرش از تبار فریدون و از خویشان گرسیوز است که شبهنگام از پدر خویش که بر اثر مستی قصد جان او کرده بود، به بیشهای در مرز توران پناه میبرد و طوس و گیو، دو پهلوان ایرانی که برای شکار بدانجا رفته بودند، او را در آنجا مییابند. دو پهلوان بر سر دختر به نزاع میپردازند تا جایی که نزدیک است که او را سر ببرند. از همراهان، یکی در مقام میانجی از آن دو میخواهد که دختر را به نزد کاووسشاه ببرند تا او در میان آنها داوری کند. کاووس چون آن خوبروی را میبیند، او را به همسری خود درمیآورد. چندی میگذرد تا اینکه کودکی چون ماه از او زاده میشود.»
کتاب «رموز اشراقی شاهنامه: شرح ابیات و حل رموز داستان سیاوخش» تالیف بابک عالیخانی در 564 صفحه، شمارگان 500 نسخه و بهای 150 هزار تومان از سوی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران منتشر شد.
نظر شما