یک روش مهم در رسیدن به روحیه شخص پرسیدن این سوال است که از چه چیزی میترسد. این پرسشی است که میتواند وجوه بسیاری را از شخصیت فرد نشان دهد. برخی پاسخهای معمول به این پرسش چنین است: سقوط، تنهایی، عدم تحقق تمامی تواناییها، ازدواج نکردن، قضاوت دیگران و مرگ. رواقیان معتقد بودند که ترس سبب میشود که آزادی از انسان سلب شود. آنچه اما در این یادداشت میخواهم ارائه دهم این ایده است که ترسهای موثر و در عین حال غیرمنطقیمان را با بازیابی تجربه هراس است که میتوان پشت سر گذاشت.
اگر به گفته اپیکور، ترس به زندگی ما منطق میدهد، پس میتواند این توانایی را نیز ما بدهد که ترسهای مثبت و درست را نیز برای خود معین کنیم. چند نمونه از این ترسهای درست: ترس از اینکه بیشترین استفاده را از هدایایی که بهتان دادهاند نبرده باشید؛ اینکه به عقب نگاه کرده و از کارهایی که در زندگی انجام ندادهاید پشیمان باشید، نه آنهایی که انجامشان دادهاید. باید به جای آنکه از قضاوتهای مردم بترسید، باید از این قضیه هراس داشته باشید که اگر این ترس بدل به منطق اصلی زندگی شود چه بر سرتان خواهد آمد. این را هم بگویم که اساسا مردم چندان فکری راجع به شما نمیکنند.
اپیکور زمانی گفت: «هر زمان فردی را میبینم که دچار رنج و نگرانی است، فکر میکنم که خب چه انتظاری میتوان داشت؟ اگر دیدگاهش را برچیزهایی که خارج از کنترل آدمی بوده نمیگذاشت، نگرانی او در دم ناپدید میشد.»
بر همین قیاس، این تصور که همه مردم و اطرافیانمان هر کلمه و هر شکل از رفتار ما را موشکافی میکنند، فکری است سراسر متکبرانه باعث میشود خود را سانسور و پنهان کنیم. انگار تمایل داریم بر چیزهایی تمرکز کنیم که از کنترل ما خارج هستند. همانگونه که رواقیان بارها گفتهاند، نتیجه چیزی نیست جز آنچه میتوانیم کنترلش کنیم، چه در فکر و چه در عمل.
جدایی از جهان خارج نوعی وضعیت بینابینی را در ما ایجاد میکند و همین امر سبب میشود که جهان را آنگونه که هست در دست بگیریم. اپیکور، گفتار و کردارش، نمونهای بیمانند از این وضعیت است. او برده بود، شکنجه شد و در فقر به سر برد. برای تمامی آدمها، چنین رویدادهایی باید فاجعهبار و ویرانگر باشد. اما اپیکور چنین دیدگاهی نداشت، زیرا واقعیت برای او معنایی دیگر داشت: به عقیده او، ترس و هراس راه به جایی نبرده و در عوض این عقاید هستند که به زندگی ما حیات میبخشند، نه شدت تجارب. البته گفتن این حرف چهبسا از باور کردنش آسانتر باشد. این امر نوعی مسئولیتپذیری را همراه با وقار به زندگی فرد وارد میکند و ترس و استرس را از زندگی پاک میکند. به همین خاطر است که امروزه باید بیش از هر زمان دیگری به سراغ اپیکور رفت.
اینها همه بدان معناست که ترس نمیتواند بر شما پیروز شود و در صورت عینی شدنش، همچنان میتوانید بر آن فائق آمده و رشد کنید. بنابراین زمانی که اهدافتان محقق نشده بگذارید همهچیز مسیر خود را طی کند و مطمئن باشید که در نهایت همهچیز روبهراه خواهد شد.
نظر شما