دوشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۸
تجربه‌های شخصی کودک با همراهی والدین

شیما حسینی گفت: زیبایی و اهمیت رفتار ریزه در اینجاست که با غصه‌اش زمین‌گیر نمی‌شود، افسرده نمی‌ماند. او غمگین است و مسئله دارد. برای رفع آن به راه می‌افتد. حرکت می‌کند. در واقع مسئله برایش مسئولیت می‌آورد. مسئولیت حل آن. که در جای خود برای هر کودکی جذاب است. کودکی که در مراحل رشد میل به مستقل شدن را تجربه می‌کند، در این داستان شخصیتی را می‌بیند و درک می‌کند که مسئولیت حل مسئله‌اش را مستقلا به عهده می‌گیرد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)؛ «ریزه» نام کتابی تصویری اثر «آن اِربو» نویسنده تصویرگر کودک بلژیکی‌تبار و فرانسوی‌زبان است. کودک نونهال می‌تواند با جست‌وجو و تأمل در داستان و تصویرهای تفکربرانگیز و سورئال آن به کشف‌های تازه‌ای برسد. دو ویژگی مهم و جالب شخصیت اصلی کتاب یعنی «ریزه» تاب‌آوری و همدلی است. مهارت‌هایی که در رشد شناختی و اجتماعی کودک بسیار موثرند.
 
مترجم این اثر شیما حسینی سال‌هاست که به ترجمه آثار داستانی کودک و نوجوان مشغول است. از کتاب‌های او می‌توان به «درخت دستکشی» که درباره‌ پذیرش سوگ و ارتباط انسان با طبیعت صحبت می‌کند، و «آنجا که هیولاها خوابیده‌اند» از نشر هوپا که روایت‌گر داستانی با هدف تجربه لذت کشف و ماجراجویی و کنار آمدن با حوادث ناگوار است. به بهانه انتشار کتاب «ریزه» در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، با شیما حسینی به گفت‌وگو نشسته‌ایم:
 


تاب‌آوری مثل سایر مهارت‌های زندگی، از مفاهیمی است که کودک باید سعی کند با تجربه کسب کند یا با همراهی والدین میسر می‌شود؟
تاب‌آوری در زبان لاتین از کلمه‌ resilience به معنای خاصیت کشسانی می‌آید. یعنی اگر دشواری‌هایی در زندگی پیش آمد، ظرفیت فرد به اندازه‌ای باشد که بتواند به حالت معمولی برگردد. عوامل گوناگونی در این ظرفیت موثرند. از صفات فردی مثل خودکارآمدی و عزت نفس گرفته تا روابط خانوادگی و سبک‌های فرزندپروری و البته ویژگی‌های اجتماعی و محیط کودک و نوجوان. بنابراین در پاسخ به این سوال می‌توان گفت: تجربه‌های شخصی کودک با همراهی والدین.
 
چنان‌چه مهارت تاب‌آوری در کودکان شکل نگیرد و در جهت تقویت آن تلاش نشود به مرور چه اتفاقی می‌افتد؟
قبل‌تر هم اشاره شد که در واقع تاب‌آوری به فرد کمک می‌کند تا بعد از تجربه‌ای ناخوشایند، بتواند به مرورِ زمان به زندگی عادی برگردد. مثلا کودک با از دست دادن کسی که دوستش دارد، دچار غم و اندوه می‌شود. کودکی که تاب‌آوری‌اش تقویت نشده، ممکن است در ذهنش مدام این غم را زیر و رو کند اما نتواند درباره‌ آن حرف بزند. از روبه‌رو شدن با احساسات دردناک بترسد و مضطرب شود و برای همین از آنها فرار کند. این فرار آسیب‌زاست. عوارض دارد. ممکن است روی عملکرد روزمره‌ کودک تاثیر بگذارد. ممکن است او را دچار اضطراب کند. اضطرابی که در ابتدا معلوم نیست از کجا می‌آید، ممکن است رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان بدهد یا دچار بی‌انگیزگی بشود. ممکن است از دیگران فاصله بگیرد و منزوی شود یا بیش از حد وابسته شود و چسبندگی را تجربه کند. شدت تمام این‌ها با تقویت تاب‌آوری کم می‌شود.
 
«ریزه» شخصیتی که در واقع به سمت کامل شدن پیش می‌رود، شروع به راه رفتن می‌کند، تجربه می‌کند و تجربیات یک کودک را نشان می‌دهد، این همذات‌پنداری میان شخصیت «ریزه» و سایر کودکان مخاطب تا چه حد تاثیرگذار است؟
امروزه متون بسیاری از داستان‌های کودکان با روانشناختی آمیخته شده است و خواندن صحیح و انجام فعالیت‌ها می‌تواند از جهات گوناگون به مخاطب کودک کمک کند.
برای ریزه، شخصیت اصلی داستان مشکل یا در واقع مسئله‌ای پیش آمده. مسئله‌ای که او را غصه‌دار کرده است. ریزه گربه‌اش را گم کرده. هر کودکی ممکن است کسی یا چیزی را که دوست دارد برای مدتی کوتاه یا برای همیشه از دست بدهد. اما زیبایی و اهمیت رفتار ریزه در اینجاست که با غصه‌اش زمین‌گیر نمی‌شود، افسرده نمی‌ماند. او غمگین است و مسئله دارد. برای رفع آن به راه می‌افتد. حرکت می‌کند. در واقع مسئله برایش مسئولیت می‌آورد. مسئولیت حل آن. که در جای خود برای هر کودکی جذاب است. کودکی که در مراحل رشد میل به مستقل شدن را تجربه می‌کند، در این داستان شخصیتی را می‌بیند و درک می‌کند که مسئولیت حل مسئله‌اش را مستقلا به عهده می‌گیرد. ضمن اینکه متوجه می‌شود که حل مسئله، آنی و ناگهانی نیست، بلکه در طی یک مسیر و به تدریج حاصل می‌شود. بنابراین از حل نشدن یکباره مسئله‌هایش در زندگی شخصی به ستوه نمی‌آید و دلسرد نمی‌شود. به این شناخت می‌رسد که اگر مسئله‌ یا غمی دارد برای حل آن خودش باید به راه بیفتد و کم‌کم از عهده‌ رفع آن بربیاید. شناخت و درک این موارد می‌تواند در عزت نفس و اعتماد به نفس کودک هم موثر باشد.
 
در مسیری که «ریزه» طی می‌کند، به هر شخصیت و موجودی که می‌رسد، آن‌ها مشکل ریزه را مهم نمی‌دانند، این اهمیت ندادن چطور در روحیه «ریزه» تاثیر می‌گذارد؟ آیا از ادامه راه پشیمان می‌شود یا ادامه می‌دهد؟
ریزه در پاسخ به رهگذری تعجب می‌کند و برای رهگذر دیگر متاسف می‌شود. حتی جای دیگر مات می‌ماند به حیرت می‌آید اما هیچ‌گاه از ادامه‌ راه باز نمی‌ماند و همواره به سفرش ادامه می‌دهد. برای پیدا کردن گربه‌ای که دوستش دارد، برای حل مسئله‌اش امیدوار است و به تلاشش ادامه می‌دهد.
 

از دست‌دادن‌ها در هر سنی ناگوار است؛ بزرگی و کوچکی این از دست دادن در نظر خود فرد که در این کتاب کودک است، مسیر شکل‌گیری شخصیت را مشخص می‌کند؛ دیگران در برابر این دست اتفاق‌ها چه وظیفه‌ای دارند؟
ریزه که مسئله‌اش از دست دادن است، در مسیر حل آن با دیگران آشنا می‌شود. دیگران و مشکلاتشان را به حد و اندازه‌ خودش، (کودکی کوچک) می‌بیند و می‌شنود. به این درک می‌رسد که مشکل یا مسئله‌‌اش سهمی و بخشی از مسئله‌های این دنیاست. مسئله‌هایی که ممکن است سخت‌تر و سنگین‌تر باشند. که البته در داستان و تصویرهای این کتاب، فانتزی و خیال‌برانگیز مطرح شده‌اند: کلاغ گفت: «من چه بگویم که بی‌چاره شده‌ام و پاهایم بین سنگ‌ها گیر کرده است.» دیو گفت: «پس من چه بگویم که انگار از اول عمرم چیزی نخورده‌ام و الان هر چه می‌خورم، سیر نمی‌شوم.»
در واقع ریزه سفری کوتاه دارد که در آن شناخت بزرگی عایدش می‌شود؛ اهمیت دادن به دیگران. پس از این شناخت است که داستان به او می‌گوید تو هم به قدر خودت اهمیت داری و سگ کوچولو را سر راهش قرار می‌دهد. سگ کوچولویی که کنارش می‌نشیند، دلیل غصه‌اش را می‌پرسد، با او حرف می‌زند و در واقع از در همدلی برمی‌آید. همدلی به معنای درک دنیای شخصی طرف مقابل، بدون خشمگین یا سردرگم شدن.
 
به نظر می‌رسد شخصیت ریزه در مسیر تکامل قرار دارد، حتی امکان دارد در ادامه مشکلات دیگری را تجربه کند. همدلی و همراهی چطور می‌تواند «ریزه» و بقیه کودکان را در مسیر درست قرار دهد؟
همدلی و تاب‌‌آوری با هم رابطه مستقیم دارند. اگر تاب‌آوری را زیر مجموعه‌ «من دارم و من هستم» بدانیم در ادامه‌ آن، «ارتباط» و بعد «ارتباط بر مبنای اعتماد» و بعد «تشویق به استقلال کودک» مطرح می‌شود. اعتمادی که از ارتباط کودک با پدر و مادر و گروه دوستانی برمی‌آید که به کودک عشق می‌ورزند و او را می‌پذیرند. پدر و مادری که کودک را تشویق می‌کنند تا کارهایش را خودش انجام بدهد و در صورت لزوم از دیگران کمک بخواهد. آن‌طور که داستان برمی‌آید، ریزه این شرایط را داشته. بنابراین خودش و مشکلش را مهم می‌داند و برای حل آن سعی دارد مستقل عمل کند. طی این عملکرد، از دیگران کمک می‌خواهد و البته ناراحتی و رنج دیگران را هم احساس می‌کند. اگر چه از عهده‌ حل آن‌ها برنمی‌آید اما مکث می‌کند و آن‌ها را می‌شنود. و در واقع در پایان داستان وقتی معنی همدلی را به خوبی درک می‌کند، کوچولویی مثل خودش پیدا می‌شود و با او همدلی می‌کند. سگ کوچولو گفت: «ببینم گربه‌ات چه شکلی بود؟ چه رنگی بود؟» حتی پیشنهاد می‌دهد درباره‌ او و گربه‌اش داستان بنویسند. اینجاست که داستان و ادبیات هم به عنوان یک همدل معرفی می‌شود.
در واقع یک کودک مجهز به مهارت تاب‌آوری مثل ریزه، می‌تواند با تقاضای کمک از دیگران و ارزیابی آنها به چالش یا مسئله‌ای که برایش پیش آمده، پاسخ بدهد. به اندازه‌ی خودش مسئول باشد، مستقل باشد، از ارتباط و کمک گرفتن نهراسد و در بحران‌ از پا نیفتد و پیش برود...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها