کتاب «دختر لبخندمرواریدی» اثر کلمنتاین واماریا با ترجمه مهدی گازر روانه بازار کتاب شد.
نویسنده در این کتاب روایتی از 12 نسل آوارگی خود و خواهرش را برای رهایی از شر ماشین کشتار قومی در کشورش و در نهایت استقرار در آمریکا را بازگو میکند؛ روایتی که میتواند پرده از اسرار یکی از بزرگترین جنایتهای انسانی در قرن معاصر بردارد.
این کتاب در 22 فصل روایت شده است که نخستین آن از ماجرای گفتوگوی راوی با اپرا وینفری مجری مشهور تلویزیونی آمریکا و شرح آنچه بر او رفته است شروع میشود و در ادامه او روایتی از سالها تحت تعقیب بودنش توسط بخشی از پیکارجوهای رواندایی را بازگو میکند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«اُپرا پاکتی قهوهای مایل به زرد را به دستم داد و گفت: «این نامه از طرف پدر و مادرت در روانداست». او نگاه موقرانهای به من انداخت که اعتمادبهنفس در آن موج میزد و ادامه داد: «از طرف پدر و مادرت و برادر و خواهرات».
پاکتی که اُپرا به دستم داده بود را باز کردم و کاغذ آبیرنگ داخلش را بیرون کشیدم. در این لحظه، اُپرا دستش را روی شانهام گذاشت و با این حرکت به من فهماند که لازم نیست نامه را بخوانم. نفس راحتی کشیدم؛ چراکه اصلاً دوست نداشتم در آن برنامه تلویزیونی و در مقابل چشم آن همه بیننده اشکم درآید.
اُپرا گفت: «مجبور نیستی نامه رو همین حالا جلوی این همه آدم بخونی. مجبور نیستی بخونیش» و اندکی مکث کرد و بعد گفت: «چون... چون... خونوادهت... اینجا هستن!». و من پس از دوازده سال جنگ و آوارگی، خانوادهام را دوباره دیدم.»
این کتاب با ترجمه مهدی گازر منتشر شده است. وی از سال 1392 در حوزه ترجمه به فعالیت مشغول شده است و این کتاب نخستین تجربه او در زمینه روایت مستند به شمار میرود.
کتاب تداعی این اثر را در 310 صفحه با قیمت 84 هزار تومان منتشر کرده است.
نظر شما