پنجشنبه ۳ تیر ۱۴۰۰ - ۰۹:۱۷
تبریز دریایی متلاطم/ نقدی بر خاطرات محمدحسن عبد يزدانی        

در طول یك‌صد سال گذشته مردان مطلع از جریان‌های سرنوشت‌ساز، اخبار دقیقی به نسل‌های آینده ارائه نکرده‌اند. به عبارت دیگر همه حوادث و وقایع چنان دست به یكدیگر دادند تا از مطلعین آن روزگار انسان‌هایی كتوم و اسرار نگو ساخت. هدف از بررسی كتاب حاضر، میزان سنجی شرح حوادث و رویدادهای راوی از دانسته‌های یك‌صد سال گذشته این خطه پرحادثه است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) حسین روحانی صدر کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامی، کارشناس گروه ایران شناسی و اسلام شناسی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایرانتبریز نه تنها در ناحیه آذربایجان بلكه در طول مسیرهای جغرافیایی فلات قاره ایران  از اهمیت خاص داخلی و منطقه‌ای برخوردار است. این شهر، سهم قابل ملاحظه‌ای در تحكیم و تثبیت مذهب تشیع از عصر مغول تاكنون را به خود اختصاص داده است. نائب‌السلطنه نشینی تبریز عهد قاجار و جنگ‌های پرمخاطره ایران و روس آن زمان از یك سو، مشروطه‌خواهی و سلطنت‌گریزی و فتح تهران و بحران آذربایجان حادثه خونین 29 بهمن عصر پهلوی دوم دادگاه‌های انقلاب بعد از پیروزی 1357 دغدغه‌های عمیقی برای ثبت و ضبط صحیح حوادث به واسطه محفوظات راویان آن مقاطع برای تاریخ‌نگاران ایجاد کرده است. در طول یك‌صد سال گذشته مردان مطلع از جریان‌های سرنوشت‌ساز، اخبار دقیقی به نسل‌های آینده ارائه نکرده‌اند. به عبارت دیگر همه حوادث و وقایع چنان دست به یكدیگر دادند تا از مطلعین آن روزگار انسان‌هایی كتوم و اسرار نگو ساخت. هدف از بررسی كتاب حاضر، میزان سنجی شرح حوادث و رویدادهای راوی از دانسته‌های یك‌صد سال گذشته این خطه پرحادثه است.

سوالاتی كه انتظار پاسخ آن از این كتاب می‌رود عبارتند از:
1- موقعیت بازاریان تبریز و رابطه آنان با جمعیت‌های فكری در داخل و خارج خود چیست؟
2- نقش دانشگاه تبریز در حوادث و رویدادهای آن سامان به‌واسطه محفوظات راوی چیست؟
3- شیوه ارتباط فعالان زیرزمینی و شبكه‌های تأثیرگذار در نواحی مختلف چیست؟
4- جریان‌های فكری فعال در آذربایجان چیست؟

روش كار در این نوشتار تحلیل محتوای كتاب 770 صفحه‌ای  «اعدامم كنید» خاطرات محمدحسن عبد یزدانی با تدوین مهدی نعلبندی كه آن را مركز اسناد انقلاب اسلامی در پاییز 88 منتشر کرده است.

متن كتاب
مرکز اسناد انقلاب اسلامی در مقدمه یک صفحه‌و‌نیم خود پس از چند پاراگراف عمومی، گزارشی از اهمیت شخصیتی راوی کتاب، حاج محمدحسن عبد یزدانی دارد. بی‌آنکه اشاره‌ای به سوابق فعالیت‌های راوی کتاب داشته باشد، از اهمیت خاطرات وی سخن به میان آورده است. از سوی دیگر هیچ توضیحی از موقعیت شخصیت‌های تأثیرگذار بر فضای فرهنگی و سیاسی تبریز تنها به نامی از آیت‌العظمی شهیدی، شهید آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی، مرحوم آیت‌الله العظمی میلانی، سید حسین کهنمویی و ... اکتفا شده است.

مهدی نعلبندی تدوین‌گر کتاب، در پیشگفتار چهار صفحه‌ای خود پس از اشاره به 45 ساعت ضبط خاطرات راوی و شیوه مقابله متن و اضافات آن توسط راوی، این مجموعه را حاوی مرور تاریخ پنجاه ساله آذربایجان و نقش و حضور نیروهای مذهبی تبریز در عرصه اجتماع دانسته و در تعریف دیگری تدوین‌گر هدف راوی را از ارائه خاطراتش مجالی برای بیان گوشه‌ای از تاریخی می‌داند که خود نیز به سان موجی از دریا در آفرینش آن سهمی داشته است و همه وسواس و دقت او نیز بیان ناگفته‌ها و گاه انحراف هایی است که خود دیده است.

فصل اول زیر عنوان 25 سال اول؛ خیلی باعجله در بحث کودکی و تحصیلات پس از معرفی راوی به تحصیل در دبستان ملی کمالی در محله کهنه خیاوان و دبیرستان علمیه عبور شده و به ضرورت معرفی هر  یک از موارد خود به فراخور  محفوظات راوی مد نظر قرار نگرفته است. از سوی دیگر تنها اشاره‌ای به دو سال پایانی حکومت پیشه‌وری و همکارانش در آذربایجان شده. راستی یک فردی با موقعیت قهرمان این کتاب هیچ محفوظاتی از آن مقطع نداشته! ذکر خیری از دکتر سید مهدی گلابی در صفحه 30 به میان آمده، اما هیچ گزارشی از فعالیت‌ها و خدمات مبارزاتی وی در واپسین سال‌های حکومت پهلوی نشده است باز در همان صفحه اشاره‌ای به نقش پدر حاج غلام شاطر همراه با پدر استاد علامه جعفری در رسیدگی به امور قحطی‌زدگان عصر مشروطه دارد که باید به طور مفصل این بحث برای مخاطبان مبتنی بر خاطرات وی عرضه می‌شد. در صفحات 31 و 32 به‌طور گذرا اشاره‌ای به شخصیت‌هایی همچون حاج میرزا فتاح شهیدی، حاج میرزا علی آقا شهیدی و مهندس محمد حنیف‌نژاد و استادانش در مدرسه طالبیه و صادقیه  و صدر همچون آقا میرزا حسین امندی دارد. با آنکه مطالب فوق از لحاظ عمومی اهمیت خاصی دارد به چه دلیل جرئیات مدارس و وضعیت معیشتی طلاب آن زمان از زوایای ذهنی راوی استخراج نشده جای تأمل دارد. در صفحه 32 تا 38 زیر بحثی در خصوص سفر شاه به تبریز پس از واقعه پیشه‌وری به عدم حضور آیت‌الله شهیدی در مراسم استقبال شاه مقابل دانشگاه تبریز به طور مفصل صحبت به میان آمده اما از حال و هوای مردم تبریز و حوادث آن روزگار مطلبی ارائه نشده است. همچنین ذکر خیری از شخصیت‌هایی از روحانی تأثیرگذار همچون حاج سید مرتضی خسروشاهی، آیت‌الله حاج میرزا محمود دوزدوزانی و حاج رضا حسن‌زاده چایچیان و سرلشگر پیروزنیا دارد که باید موقعیت و جایگاه هر کدام به تناسب شرح داده می‌شد. در خصوص جایگاه آیت‌الله شهیدی باید مطالب به تناسب موضوعات تنظیم و در متن تزریق می‌شد.  از صفحه 38 تا 44  پس از شرح جلسات سید حسین کهنمویی و ارائه مرثیه عاشورای وی و شیوه برخورد با بهائیان و توسط حنیف‌نژاد، سید جواد نیک‌بین، دکتر لامعی، مهدی صحاف‌نژاد، مهندس عظیمی آمده است  البته در این بحث نه از نقش دانشگاه تبریز به‌ویژه دانشکده ادبیات در فعالیت‌های فرهنگی شهر و نه از محافل و اماکن محل اجتماع بهائیان مطلبی ارائه نشده است.

فصل دوم زیر عنوان آغاز مبارزه؛ از صفحه 47 تا 79 ابتدا اشاره‌ای به دیدگاه‌های سید حسین کهنمویی همچون وابسته‌سازی مردم ایران به آمریکا، محدودیت نان شب و دین وتخلیه اعتقادی به‌واسطه اجرای اصلاحات ارضی و انجمن‌های ایالتی و ولایتی در جلسات محرمانه‌ای که با حضور حنیف‌نژاد و دکتر بهروزی و مهندس عظیمی دارد اما شیوه توجیه  ادعاهای فوق ارائه نمی‌شود. راستی  مجموعه آن اصلاحات و لوایع چه خسارتی به شعاعر و اعتقادات وارد می‌نمود؟ در ادامه نمونه‌ای از استقبال منفی مردم از رفراندم در مدرسه جهانشاه را به تصویر کشیده است. بی‌هیچ مقدمه‌ای به شیوه برخورد شخصی به نام تیمسار مهرداد از مقامات عالی رتبه ساواک با راوی و سئوال و جواب‌هایی از اشخاصی همچون رستگار و قره مجید نامی آمده که هر کدام از اشخاص نامبرده فاقد هر نوع توضیحی است. سه صفحه‌ای را به احوالات آیت‌الله قاضی و اداره امور مبازان آذربایجان طرفدار آقای خمینی دارد. یکی از بندهای مبهم آن، طرح دیدگاه‌های آیت‌الله خمینی توسط آیت‌الله قاضی در دیدار با وعاظ و مداحان آذری است چه دیدگاه‌هایی به آنها رسانده شده نیاز به توضیح و شفافیت داشت. در بحث شهدای دوم فروردین تبریز، مطالب با دیگر نقل قول‌های بعد از حادثه قم تلفیق شده  و در برخی موارد گویی کپی آن به تبریز نسبت داده شده از سوی دیگر متن اعلامیه آیت‌الله قاضی باید آورده می‌شد. از سوی دیگر این حادثه را باید قبل از حادثه عاشورای 42 صفحات قبل تنظیم می‌شد. در بحثی به نام غربت خمینی آذربایجان، پس از اشاره‌هایی نسبت به فقدان هم‌فکری با آیت‌الله قاضی به هم سویی آقای انزابی و انگجی با ایشان و رقابت و اختلاف حامیان آیات شریعتمداری و حکیم با یکدیگر آمده است. در شرح هسته زیرزمینی مبارزات تبریز به همکاری این افراد(سید محمد الهی، محمد حنیف‌نژاد، سید محمد میلانی، آیت‌الله حاج سید حسن الهی و حاجی میرزا محمد حسین انزابی نیز اشاره شده است و در توضیح شیوه توزیع اعلامیه‌ها در دو استان کشور از افرادی همچون رحیم وطن‌خواه مدیر کتاب‌فروشی نوبل، مشهدی حسین هاروتی و سید جواد پیمان پسر دکتر وحید پیمان ذکر خیر شده است که هر کدام از مطالب فوق به طور مستقل نیاز به توضیح و شرح کافی بوده است.
در بحثی به نام شیشه عطر را به امام هدیه دادم، از ارسال و دریافت نامه میان آیت‌الله قاضی و خمینی مطالبی آمده آیا این مکاتبات در صحیفه امام یا نور موجود است؟ اشاره‌ای به شناخت از مهدی عراقی و شانه‌چی شده که ارائه سوابق آشنایی با آن دو لازم بود. سه صفحه‌ای را به بحث در خصوص مبارزان تبریز و تهران به‌واسطه محمد حنیف‌نژاد اختصاص دارد اگر از زبان راوی سابقه آشنای‌اش از  جریان‌هایی همچون جمعیت مبارزان مذهبی، نهضت آزادی، جزوه‌های شرکت انتشار نیز همراه با مشخصات کتاب مطهرات صفحه 64 و نامه‌هایی که از سوی محمد حنیف‌نژاد به نام راوی و متن اعلامیه تند مراجع قم و نقش آیت‌الله خسرو شاهی مطلب شفاف تر می شد. در خصوص تعقیب و گریزهای ساواک، مطالب مبهم زیادی از جمله نامه آقایان قاضی به طالقانی و چاروقچی و مرحوم حاج جواد آقا برق لامع و حاج مسیب و دستگیری آقایان قاضی و انزابی و خسروشاهی و ناصرزاده در 13 آذر ماه 42 آمده است.

فصل سوم از صفحه 83 تا 101 زیر عنوان زندان مراغه، مطالبی قابل تأمل از میزان نفوذ آیت‌الله قاضی در بازار تبریز در هنگام دستگیری وی دارد؛ جا داشت در این بحث، مشخصات سران اصناف و میزان دخل و خرجشان نیز گنجانده می‌شد. در بحث دستگیری راوی پس از ارائه وضعیت عمومی زندان مراغه، سوابق آشنایی با سروان محمدتقی واعظی، حاج جعفر صنعتی، حاج جعفر سلمانی و سرنوشت مشهدی مطلب زندانی نیاز به توضیح داشت.  

فصل چهارم از صفحه 105 تا 129 با عنوان تبعید رهبران نهضت؛ مطالب مربوط در صفحه 105 تا 109  به دستگیری آیت‌الله قاضی و همفکرانش و بستری شدن وی در بیمارستان مهر باید با مطلب صفحه 79 فصل دوم ادغام می‌شد. همچنین از سوابق آشنایی راوی با سید مهدی دروازه‌ای تا این صفحه گزارشی ارائه نشده بود.
در صفحه 109 و 110 تأکید خاصی به عبارت مکتوب امام به آقای قاضی به عنوان سرخط مبارزات آمده آیا این مکتوب در صحیفه امام یا نور موجود است؟ در صفحه 112 شرح مفصلی از ملاقات راوی با آیت‌الله میلانی به امر آیت‌الله قاضی آمده مهمترین نکته آنکه، محتوای مأموریت گزارش سفر و فرمایشات مربوطه بزرگان بی‌هیچ توضیحی رها شده است. همچنین به شیوه دستگیری مجدد آیت‌الله قاضی بی‌آنکه از سوابق آشنایی با عباس آقای چاروقچی و سید عبدالحسن طباطبایی پرداخته باشد. متأسفانه از هسته هفت نفره زیرزمینی اداره کننده امور مبارزات تبریز که شامل راوی و سید محمد الهی و محمد حنیف‌نژاد و سید محمد میلانی و انزابی هیچ مطلب و تصویر شفافی نه در صفحات قبل و نه در این صفحه موجود نمی‌باشد. در خصوص تنظیم اعلامیه و امضای آن توسط مراجع قم و اعطای آن به مراجع نجف، مطالب متعددی آمده اما متن اصلی این اعلامیه عرضه نگردیده است. یکی از توضیحات مهم حضور راوی در کربلا مواجهه با یکی از علمای مشهور تبریز که در نصیحتی وی را از عاق شاه شدن بر حضر داشت، آمده به طور قطع نام آن عالم و موقعیتش مورد نیاز بود.

 فصل پنجم از صفحه 133 تا 150 زیر عنوان مبارزه تشکیلاتی؛ شرحی از شیوه تمایل بعضی جریان‌های سیاسی به سمت فعالیت‌های مسلحانه مطالب قابل توجهی ارائه شده اما به طور دقیق مقطع زمانی شروع این حرکت‌ها ارائه نشده است. اشاره‌ای به فکر اولیه محمد حنیف‌نژاد و سعید محسن و نیک‌بین شده اما بی‌توجه به جزئیات مطلب رها شده است. در ادامه به شیوه تنظیم یک اساسنامه مبتنی بر دیدگاه‌های رایج تشکیلاتی اسلامی و .... که نتیجه آن رسیدن به حکومت اسلامی آمده در حالی که در آن مقطع هیچ صحبتی از حکومت اسلامی به عنوان یک نظام اداری کشور رایج نبود. پس از آن مشخص نیست چگونه چکیده مطالعات گروهی تهران و تبریز یک دست گردیده و واسطه این فعالیت چه کسی است؟ از سوی دیگر  به شیوه چاپ بحث فقهی جهاد محذوف از رساله‌های عملیه آمده البته جهاد پیش و پس از این دوران در کتب فقهی موجود بوده است. مطالب بریده‌ای از همراهی پدر در سفر حج و جملات مبهمی همچون رهنمودهای حضرت امام و تجربیاتم و سفارشات شهید آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی بر جوانان مبارز آمده است چرا محتوای جزئیات نظرات و فرمایشات امام را که محمد حنیف‌نژاد از راوی پرسیده و نوشته، درج نشده است؟ همچنین مطالب ارزشمندی از حضور موسی خیابانی در جمعیت‌های مبارز تبریز و تهران آمده که مطالب با اهمیت است و باید با جزئیات کامل و دقیقی لابه‌لای متن گنجانده می‌شد. مطالب عمیق و حساسی از تشکیل هسته اولیه مجاهدین خلق در تبریز به همت حنیف‌نژاد و ...... آمده آیا سابقه این حرکت تاریخی در همان سازمان زیرزمینی صفحات قبل است؟ بی‌آنکه خوانندگان از ریشه و روند تشکیل چریک‌های فدایی خلق مطلع شوند با نام‌های گردانندگان آن همچون علی‌اکبر صفایی فراهانی، علی‌اکبر صفایی، پرویز پویان و جعفر اردبیلچی مواجه شده و از سوی دیگر مشخص نیست چرا آنها برای تهیه اسلحه، تبریز را انتخاب نمودند. در صفحه 145 مخاطب با نام آقا اسدالله که مبارزین از  درهای متعدد منزل وی به صورت محرمانه دور از چشم ساواک رفت و آمدهای خود را انجام داده‌اند آیا فرد مزبور از مبارزین بوده و باید سوابق گذشته وی نیز آورده می‌شد. مشخص نیست به چه دلیل راوی با کتاب سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار آیت‌الله هاشمی رفسنجانی آشنا شده و شیوه آشنایی با کتاب‌فروشی محمدی در تهران نیاز به توضیح داشت. شیوه سفر مجدد راوی به خانه خدا در سال 46 و اخذ مجوزهای لازم برای سفر به فلسطین اشغالی و عتبات عالیات نیاز به توضیح داشت. در ادامه توضیحات جذابی از شیوه باغداری و کشت و زرع در سواحل مدیترانه توسط مهندسین اسرائیلی آمده ولی مشخصات همراهان راوی در این سفر مفقود است. در صفحه 150 از اصطلاحی به نام مبارزه تشکیلاتی به طور انحصاری برای سال 46 به بعد استفاده شده به طوری که به طور عمومی همه فعالیت‌های مبارزاتی تشکیلاتی هستند و نیاز به شرح این حرکت تشکیلاتی و سوابق آن در آن محدوده زمانی بود.

فصل ششم از صفحه 153 تا 209 زیر عنوان اوین؛ ابتدا گزارشی از اشعار انقلابی شخصی به نام مشهدی تقی و حضور محمد حنیف‌نژاد به توسعه راوی در جلسات تفسیر صحیفه سجادیه روزهای جمعه استاد کهنمویی آمده است، بی‌آنکه مخاطبان را از موقعیت روحانیون مبارز سرشناس نقاط مختلف کشور به واسطه  محفوظات راوی اطلاعاتی ارائه شود تنها به ذکر نام آنها بسنده گردیده از سوی دیگر اشاره‌ای به سخنان آیت‌الله قاضی علیه اسرائیل در خطبه‌های نماز عید فطر شده به چه دلیل در این سال این خطبه خوانده شده و آیا این موضوع در این خطبه آمده است؟

در صفحه 155 مطالب ناقصی از شیوه ورود مهندس علی باکری و برادرانش در فعالیت‌های سازمانی حنیف‌نژاد آمده و همچنین از فعالیت‌های ناشیانه چریک‌هایی مثل پرویز پویان و شناسایی 104 نفر از فعالان سازمانی در سال 1350 نامشخص و نامعلوم آمده است. در بحث معدوم‌سازی جزوه‌های انحرافی، ابتدا بی‌هیچ معرفی از شخصی به نام عباس داوری پیک حنیف‌نژاد برای از بین بردن جزوه‌های مطالعات مشترک تهران و تبریز مطالبی ارائه شده است. یکی دیگر از نکات قابل توجه، ادعای راوی در خصوص مخالفت حنیف‌نژاد با پسوند خلق برای سازمان مجاهدین خلق است که باید این موضوع به طور جدی شرح و بحث می‌شد. مطالب متنوعی در خصوص ریشه و روند و شیوه دستگیری راوی به عنوان یکی از هسته‌های تشکیل‌دهنده سازمان مجاهدین ارائه شده است. در صفحه 168 راوی از گردانندگان صنف خرازی محلی معرفی شده که این مطلب با مطالب فصل دوم تناقص دارد. همچنین از معافیت راوی از نظام وظیفه در زمان مصدق آمده که باید در فصل‌های اولیه به آن مفصل پرداخته می‌شد.

 در صفحه 174 بحثی در خصوص گروگانگیری شهرام پسر اشرف و زمینه لو رفتن شبکه مجاهدین آمده که در این صفحه اسامی عبدالرسول مشکین‌فام و علی‌اصغر بدیع‌زادگان مرد شماره دو سازمان آمده، مشخص نیست آیا راوی پیش از این، با اشخاص نامبرده شناخت و ارتباط داشته یا خیر؟ صفحه 177 تا 183 در خصوص انحراف شخصیتی مسعود رجوی مطالب ناگفته مهم تاریخی ذکر شده اما مشخص نیست پیش از این، راوی او را می‌شناسد یا خیر؟ جالب‌تر آنکه از اشخاصی همچون عطاء‌الله حاج محمودیان، ابراهیم آوخ و سیدجلیل احمدیان  ذکری نامعین به میان آمده است.  

صفحه 187 زیر بحث طرح فرار و ساخت طناب، در خصوص شیوه انتقال راوی به بند عمومی مجاهدین هیچ توضیحی داده نشده و حتی اسامی افرادی که هم‌بند بودند ذکر نشده و فقط به جذابیت‌های نحوه ساخت طناب اکتفا شده است.

  صفحه 189 زیر بحث مغز خودکار غنیمتی، بحث‌های جالبی در خصوص شیوه بدست آوردن کاغذ سیگار برای نوشتن و تهیه مغز خودکار آمده است. در ادامه به ملاقات با برادرش در زندان قزل قلعه اشاره شده که خبر فوت پدر را به او می‌دهد اما دلیل فوت آورده نشده است.

 صفحه 194 زیر بحث کلید دستبند تکثیر شد، به شیوه به دست‌ آوردن کلید دستبند توسط یکی از همبندی‌های مجاهد اشاره شده و از شخصی به نام اصلان‌زاده که به عنوان یکی از مبارزین تبریزی مقیم تهران نام برده و شیوه تکثیر کلید توسط او اشاره شده ولی از سوابق مبارز و شیوه ارتباطش با راوی مطالبی ارائه نشده است.
در صفحه 200 تا 203 زیر عنوان فلج کامل و حیات نباتی ادامه داشت، به بحث‌های احساسی پرداخته شده و گزارش‌های خوبی از شیوه استفاده از روماتیسم و فلج در رسیدگی به امور زندانیان ارائه شده است.

صفحه 203 زیر عنوان حاجی قلمی، مطالب احساسی و آمیخته به مباحث بعد از انقلاب آمده که باید از هم تفکیک شود و تاریخی که دسته‌دسته اعضای مجاهدین خلق را از سلول 27 نفره انتقال می‌دادند، مشخص نیست.

 صفحه 205 زیر بحث اعدامی‌ها، تعداد افراد اعدام شده را به همراه تاریخ و زمان آورده ولی مشخص نیست چرا بعد از انقلاب وصیت نامه و دفاعیات حنیف‌نژاد به طور کامل و شفاف منتشر نشده و در ضمن بهتر بود مطالب مربوط به انقلاب، بعد از انقلاب آورده می‌شد.

در صفحه 206 به خون شهیدان و پاکان قسم، مشخص نیست آیا شعر، خاص خود مجاهدین بوده و چرا از سراینده یا جمعی از سرایندگان گزارشی ارائه نشده و احساس می‌شود این اشعار، شبیه اشعار حماسی دوران مشروطه باشد.

 در صفحه 209 به انتقال ایشان و چند تن از اعضای مجاهدین از زندان اوین به مکانی به نام جمشید آباد اشاره شده، ضمن اینکه زندان جمشیدیه را شنیده‌ایم ولی برای اولین بار است که جمشیدآباد را می‌شنویم، ای کاش توضیحات بیشتری  از مشخصات و موقعیت مکانی زندان ارائه می شد.

فصل هفتم از ص 214 تا 231 از قزل قلعه تا حوالی مشهد، اشاره‌ای به انتقال آنها همراه با مسعود رجوی و حنیف‌نژاد به زندان قزل قلعه دارد.
در صفحه 225 زیر عنوان از چنگ ساواک فرار کردیم، بدون هیچ مقدمه‌ای به شیوه فرار خود از تبریز اشاره کرده اما علت فرارش و چه مدت بعد از آزادی زندان به تبریز فرار کرده مطلبی ارائه نگردیده است.

 صفحه 226 تهران مسجد فخریه، این بحث طوری مطرح شده که از قبل ایشان این مسجد را می‌شناخته در حالی که سابقه آشنایی با این مسجد را بیان نکرده است. 

صفحه 227 تا 231 مطالب در خصوص سفر مشهد تکراری است چرا که در فصل هشتم زیر بحث خود را بگویدت، آمده است و در ادامه  اشاره‌ای به هم سفری و هم خانگی با سید جعفر موسوی اهل فارس و امام جماعت مسجد موسی بن جعفر نیریز آمده است خوب بود از سرنوشت این آشنایی مطالبی آورده می‌شد.

ص 241 زیر عنوان ارتباط سازمان در مشهد بحث عبدالله زرین کفش آمده بود.

ص 242 در بحث ما آل محمد آنچه را داده‌ایم نمی‌ستانیم، در خصوص شیوه ارتباط با آیت‌الله قاضی و رد و بدل مبلغ به صورت پنهانی آمده، ای کاش گزارشی درباره شخصی که آیت‌الله قاضی را پیدا کرده و چگونگی بازگشتش به مشهد ارائه می‌شد.

ص 243 در بحث خانه عفت خانم و فرش‌های دستباف، گزارش جالبی درباره شیوه فرش بافی ارائه می‌دهد ای کاش گزارشی درباره تابلو فرش‌ها و اینکه آیا این تابلو فرش‌ها امروزه موجود است یا نه؟ ارائه می‌شد.

ص 242 در بحث راه من و سازمان از هم جدا شد، منظور همان سازمانی که در شرایط اولیه، بحث‌های مذهبی صورت می‌گرفته که کم‌کم بحث‌های مذهبی در این سازمان کم‌رنگ‌تر شده است که راوی باید گزارشی از زمان و چگونگی کم‌رنگ شدن این بحث‌ها ارائه می‌داد و در ادامه باید به طور شفاف به نقش مذهبی‌های تبریزی در این سازمان اشاره می‌شد. در ص 245 اشاره‌ای به دیدگاه‌های شخصیتی حسن سبحان اللهی از تبریزی‌های عضو سازمان شده اما گزارشی از سابقه گذشته و سرنوشت آینده این فرد ارائه نشده است.

ص 245 در بحث حسینی گوریل را در مشهد دیدم، به حضور مسئولین ساواک برای دستگیری مجاهدین خلق به زندان اوین در مشهد آمده، اما مشخص نیست که چرا ساواک یک دفعه به‌دنبال دستگیری آنها بوده ،ضمن اینکه باید درباره مجاهدین خلق و اینکه از چه زمانی برای مجاهدان انتخاب شدند گزارشی ارائه می‌شد.

ص 246 بحث آبادان- خرمشهر- مشهد- کرمانشاه، مطالب جذابی درباره سفرهای مکرر ارائه شده، در سفر به کرمانشاه تصمیم گرفته به عراق برود که کارمند ساواک به نام استوار نجفی را دیده و فرار کرده و به بوکان رفته ، باید درباره هدف از دستگیری و چطور متوجه دستگیریش بودند، گزارشی ارائه می‌شد.

ص 251 بحث ماه رمضان آن سال را در بوکان ماندم، معلوم نیست به صورت روحانی یا غیر روحانی در منزل حاج نقی احمدپور در بوکان بوده و اشاره‌ای به فعالیت مبارزاتی خودش نکرده و آیا توانسته با افراد سازمان یا افراد وابسته به آقای قاضی ارتباط برقرار کند یا نه؟ 
ص 256 در بحث قطع ارتباط کامل با سازمان، در حالی که ایشان در حال گریز و فرار بوده چگونه از خبرهای سازمان مطلع می‌شد؟ در ضمن باید با جزئیات درباره شبکه‌ها و کانال‌های اطلاع‌رسانی به یکدیگر در سازمان نیز گزارشی ارائه می‌شد. باز در همان صفحه زیر عنوان رویداد عجیب و شنیدنی، اشاره‌ای به اوج بازداشت، اعدام و مشکلات برای مجاهدین خلق در سال 55 شده ولی چرا برای ایشان هیچ مشکلی پیش نیامده است؟ با چه اسنادی درباره آمار بازداشتی‌ها صحبت شده؟ در ادامه به خانه یکی از تبریزی‌ها برای امر مهم وارد شده که باید با جزئیات درباره امر مهم گزارشی ارائه می‌شد.    

ص 259 زیر عنوان مادر هم چشم انتظار رفت، ابتدا به شرح دردناک درگذشت مادر اشاره دارد اما هیچ گزارشی درباره اینکه در جنوب از چه طریقی و از کدام کانال خبر فوت را شنیده، ارائه نشده است.

ص 260 زیر عنوان نامه‌ای با اشک چشم و آه دل، گزارشی درباره اینکه چگونه نامه همدردی را به خانواده‌اش در تبریز رسانده، ارائه نشده است.

ص 264 در بحث مشهد- مسجد کرامت، به شیوه آشنایی با آیت‌الله سید علی خامنه‌ای و همفکرانش در مشهد آمده اما درباره جایگاه، خصوصیات و فعالیت‌هایی که در این مسجد انجام می‌شده، مطلبی ارائه نشده است.

ص 265 در بحث خشم تبریز؛ قهر ملت، مطالب مهمی در خصوص قیام 29 تبریز آمده که معادلش در هیچ کدام یک از منابع وجود ندارد. از طرف دیگر در آن شرایط بحرانی روز 25 بهمن وارد تبریز و به خانه یکی از همرزمان مقیم شده که باید علت آمدنش به تبریز و درباره منزل شخصی که به آن وارد شده گزارشی آورده می‌شد.   
ص 269 زیر عنوان رسوایی رژیم توسط خودش، مطلب نو و جذابی است که باید با مطلب قبلی و با جزئیات بیشتر ارائه می‌شد.

ص 271 حال ورهرام را گرفتم، درباره تهدید یکی از سناتورهای اواخر دوره پهلوی که در روزنامه مطلبی نوشته و من در پاسخ نامه‌ای برای ایشان نوشتم و او در روزنامه حرف خودش را اصلاح کرده، آمده ابتدا باید متن روزنامه آورده می‌شد و دوم اینکه به چه واسطه‌ای نامه به دست ایشان رسانده شده است.

ص 272 زیر عنوان مشهد؛ تظاهرات آذر 57، مطالبی درباره شیوه هدایت مبارزین در تجمع‌ها و برنامه‌ریزی‌ها آمده اما هیچ گزارشی از هدایت مبارزین و برنامه‌ریزی‌ها که در کجا و با چه کسانی صورت می‌گرفته ارائه نشده است. در ضمن ایشان هیچ گزارشی از فرارشان و حوادثی که در حین فرار در مشهد اتفاق افتاده ارائه نمی‌دهد.

فصل نهم از ص 277 تا 295 زیر عنوان منزل مقصود، در ص 279 بحث ما منتظر چماق بدستیم ! مطالب ناقصی در خصوص برخورد مردم تبریز با ساواک آمده که باید کامل‌تر ارائه می‌شد.

ص 280 در بحث تهران؛ بهمن 57، به سابقه آشنایی با سید عبدالغفار سجادی اشاره شده که به دفتر امام رفت و آمد داشته و ایشان را به ملاقات امام برده، هیچ گزارشی درباره مطلبی که بین او و امام رد و بدل شده ارائه نشده در ضمن به ادامه معاشرتش با آقای سجادی ناگفته رها شده است.

ص 281 زیر عنوان حکایت آن دو مشروب فروش، اشاره‌ای به دو مشروب فروش در خیابان شاه رضا شده ،راوی ادعا کرده که مسلح بودم و اسلحه کشیدم و آنها را دستگر کردم اما معلوم نیست اسلحه را از کجا تهیه کرده است.

از ص 285 تا 292 در بحث‌های شب پیروزی- 22 بهمن؛ تصرف نخست وزیری دانشکده افسری و ژاندارمری، وقتی حکومت نظامی روز 21 بهمن اعلام شد از خانه بیرون آمدم و مردم را تجهیز کردم و از کتاب‌فروشی آقای اعظمی چند ورق کاغذ و ماژیک و نوار چسب تهیه کرده و اعلامیه حکومت نظامی لغو است را روی ماشین‌ها می‌چسباندند و اظهار تسلطی به محدوده شهر تهران می‌کند، ابتدا باید گزارشی در مورد کارهایشان ارائه می‌دادند و آیا ایشان به تهران تسلط داشته یا خیر؟
ص 292 زیر عنوان 23 بهمن؛ اوین، اشاره‌ای به مطلب مهمی درباره جمع‌آوری پروندها شده اما گزارشی درباره سرنوشت پروندهای موجود در آرشیو بایگانی زندان اوین که به دفتر امام و آقای طالقانی منتقل شده ارائه نشده و از طرف دیگر سرنوشت پرونده مسعود رجوی که ایشان از زندان اوین برای آقای بهشتی برده ناگفته رها شده. ادعای خیلی عجیبی در انتهای فصل مطرح شده که آقای مهندس مهدی بازرگان، دکتر شاپور بختیار را روز 24 و 25 بهمن از ایران فراری می‌دهد آیا این بحث احساسی است یا مستندی؟
فصل دهم از ص 299 تا 383 زیر عنوان دومانلی تبریز، در بحث بیدآبادی احضار شد و پادگان تبریز سقوط کرد، مشخص نیست که ایشان با چه کسی و چند روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به تبریز برمی‌گردد. بهتر بود قبل از اینکه در خصوص وضعیت پادگان تبریز، نحوه سقوط و مصادره اسلحه توضیح می‌داد مطلبی درباره نقش و جایگاه و سابقه بیدآبادی ارائه می‌شد.

ص 301 در بحث ماجرای کلانتری 6، اشاره‌ای به مثله شدن پاسبان‌های کلانتری 6 و دار زدن یکی از آنها در ابتدای کوچه ارک تبریز شده که بهتر بود همراه با عکس آورده می‌شد مستندات این موضوع کم و باید شرح آن روز با جزئیات بیشتری ارائه می‌شد. باز در این صفحه زیر عنوان سرگذشت تیمسار بیدآبادی، به عملکرد تیمسار در مثبت درخشیدن وقایع 29 تبریز و مراودات معنوی و حرف شنوی از آیت‌الله قاضی آمده، توضیحات خوبی در خصوص شیوه انتقال او به منزل آقای قاضی و اقامت در زندان اشاره شده اما در خصوص اعزام به تهران و تاریخ اعدام شدنش گزارشی ارائه نشده و اینکه ایشان با حکم آقای خلخالی اعدام شده باید با جرئیات بیشتری ارائه می‌شد. در ضمن مطالب حاشیه‌ای در این خصوص که در مطبوعات و منابع و افواه آمده هم باید توجیه می‌شد.

ص 303 در بحث تبریز؛آتش زیر خاکستر، اشاره‌ای به عموم جریان‌های سیاسی روزهای بعد از پیروزی انقلاب شده به‌ویژه موضوع مجاهدین خلق و چریکی‌ها که نام مشترکی گذاشته‌اند، آمده اما گفتن این الفاظ کلی پاسخ به تاریخ نیست بلکه باید موقعیت‌شان در شهر و افکار عمومی‌شان جز به جز آورده می‌شد. 

ص 304 در بحث چرا آیت‌الله قاضی؟ مطالب کلی در خصوص وضعیت خانه آقای قاضی و شایعات و اینکه خانه ایشان ستاد اجرایی انقلاب بوده در همه منابع دیگر آمده و مطلب خاصی ارائه نشده است.

ص 305 زیر عنوان شکل‌گیری کمیته‌های انقلاب، گزارش خوبی از دلایل انتخاب مکان‌های کمیته‌های تبریز و مشخصات روحانیونی که گردانندگان این کمیته هستند آمده، باید دلایل دستگیری و بازداشت‌ها و اشخاص دستگیر شده با جرئیات آورده می‌شد. مطالب کلی درباره نقش دانشگاه‌ها در جریان اداره امور کمیته‌ها آمده که باید با جزئیات بیشتری ارائه می‌شد.

ص306 در بحث حکومت‌داری به شیوه جناب سلمان! مطلب مختصر و جالبی در خصوص تفکر حاکم بر آن زمان آمده که باید به طور تفصیلی ارائه می‌شد. اشاره ناقصی در خصوص سید محسن موسوی آمده باید در خصوص اینکه چه زمانی به تبریز آمده؟ آیا از مبارزینی بوده که قبل از انقلاب تلاش می‌کرده؟ دلیل آمدنش به کمیته و با حکم چه کسی وارد کمیته شده مطالبی ارائه می‌شد.

ص 307 زیر عنوان رفتم به دخانیات، بی‌هیچ مقدمه‌ای اشاره به امر آقای قاضی برای کنترل هرج و مرج توزیع سیگار به اداره دخانیات رفته و هیچ گزارشی از موقعیت و مکان اداره دخانیات ارائه نشده در ضمن راوی برای حل مسائل توزیع سیگار در آن خطه ،چه راهکارهایی را ارائه داده است.

ص 309 زیر عنوان وضعیت سلاح‌ها در زندان و کمیته‌ها، در مورد وضعیت نگهداری اسلحه و اینکه چه کسانی دارای اسلحه بودند ارائه شده اما گزارشی از سرنوشت تعدادی از اسلحه‌های زندان که در منزل آیت‌الله قاضی توزیع می‌شده و حتی بعد از انقلاب چه کسانی صاحب اسلحه و چه کسانی مجوز استفاده از اسلحه را صادر می‌کردند اشاره‌ای نرفته است.  

ص 311 بحث یاد باد آن روزگاران، در خصوص همدلی‌های مردم در تأمین نیازها و امکانات فقرا آمده، آیا این خدمات ریشه در قبل از انقلاب داشته یا خدمات جدیدی بوده؟ و یا آیا به تعداد فقرا بعد از انقلاب اضافه شده است؟

ص 312 در بحث دادگاه انقلاب در بزنگاه شب عید، اشاره شده که با حکم دادگاه 26 تن از ساواکی‌ها برای تعطیلات عید اجازه مرخصی گرفته‌اند که 25 نفر برگشته و یک نفر فرار کرده. در خصوص اینکه چه کسی حکم را صادر و اجرا کرده، عامل اصلی صدور حکم چه بوده و سرنوشت صادر کننده حکم چه شده مطلبی ارائه نشده است.

ص 321 در بحث احد پاسبان و اسبسی و مجیدی به اعدام محکوم شدند، مطالب خوب و پیوسته درباره تشکیل پرونده برای افرادی که روزهای انقلاب به انقلابیون تیراندازی کرده اند آمده، اما هیچ گزارشی در خصوص اینکه آیا متهمین وکیل مدافع هم در دادگاه داشته‌اند یا خیر ارائه نشده است.

ص 323 در بحث تخریب قبرستان ارامنه، مطالب بسیار خوب و جذاب ارائه شده اما مشخص نیست چه کسانی قبرستان حومه تبریز را تخریب و کار بازسازی را انجام داده‌اند. در ضمن بهتر بود راوی در طول خاطرات بحثی در خصوص ارامنه تبریز که جزء گروه‌های ساکن در تبریز بودند مطلبی ارائه می‌داد.

ص 325 در بحث کمیته‌های انقلاب بیشتر شدند، مطلب قابل توجهی در این خصوص ارائه نشده ضمن اینکه کمیته‌های تبریز یکی از مهمترین بحث‌های کمیته اول انقلاب بوده که راوی باید با جزئیات کاملتری شرح می‌داد.

ص 326 در بحث مردم از پاسبان‌ها نفرت داشتند، بیشتر مطالب جنبه احساسی دارد و متنوع و مستدلی نیست. گزارشی هم از پاسبان‌ها و برخوردشان با حجاب زنان در دوره رضا شاه ارائه شده که جنبه احساسی داشته و این مطلب باید در اوایل کتاب آورده می‌شد.

باز در صفحه 326 زیر عنوان به دستور امام کادر نیروی هوایی سرکارشان برگشتند، اول باید گزارشی از نیروی هوایی تبریز داده می‌شد که اینها نیروی کادر رسمی بودند و چه امام دستور می‌داد یا نه، اینها نیروی کار بودند و باید به تسویه بعدی آنها از نیروی هوایی هم اشاره می‌شد که مطلبی آورده نشده است.

از ص 227 تا 230 در بحث اولین نماز جمعه تبریز، مطالب پراکنده‌ای در خصوص نماز جمعه تبریز به امامت آیت‌الله قاضی ارائه شده باید گزارشی از امنیت و حضور گروهک‌های سیاسی در نماز جمعه ارائه می‌شد.

ص 330 زیر عنوان گوسفندهای اهدایی؛ پیراهن عثمان معاندان، مشخص نیست راوی چه خاطره‌ای را بیان می‌کند و مطالب نامأنوس است. همچنین راوی گزارشی هم از وضعیت اجتماعی اقتصادی روزهای اول انقلاب ارائه کرده است.   
ص 321 زیر عنوان اموالی که یک شبه نیست شدند، گزارشی از اموال مصادره‌ای که نهادهای مختلف در استانداری جمع و از بین رفته ارائه شده. از شخصی به نام جواد حسین خواه صحبت به میان آمده اما از ایشان هیچ توضیحی نه در پاورقی و نه در متن اشاره نشده است در حالی که ایشان یکی از مشهورترین انقلابیون تبریز که صاحب کتابفروشی بوده است.

ص 331 در بحث اولین استاندار تو زرد از آب درآمد، آقای مقدم مراغه‌ای منتصب و پیشنهاد آقای شریعتمداری برای استانداری است در حالی که مقدم مراغه‌ای از دوستان قدیم شخص مهندس بازرگان است و از دوران کودکی با هم بودند تا موقعی که به انقلاب رسیده ممکن است مورد تایید آقای شریعتمداری هم بوده باشد ولی انتخاب ایشان نبوده و اگر مدعی‌اند که منتخب ایشان است، باید مستندات می‌دادند.

ص 334 در بحث رد حق‌شناس را از کرج گرفتیم، مطالب جذاب و جالبی ارائه شده اما باید در مورد شخص حق‌شناس و توهین‌هایش به مردم تبریز مطالبی آورده می‌شد البته از سرنوشتش در زندان و بعد از آن هیچ گزارشی ارئه نشده است.

ص 338 زیر عنوان تشکیل حزب جمهوری اسلامی و استانداری غروی، مطالب خوبی ارائه شده اما درباره وضعیت حزب و رابطه‌شان با تبریز گزارشی ارائه نشده است. در متن در خصوص انجمن بازاریان تبریز و نکات منفی آقای مهندس غروی اشاره‌ای رفته اما بی‌هیچ توضیحی رها شده است.

ص 340 در بحث پادگان ارومیه کمک خواست، قبل از اینکه اشاره‌ای به وضعیت آقای ظهیرنژاد در این پادگان شود باید مطالبی درباره موقعیت پادگان و دلیل نیازش به نیروها ارائه می‌شد. در ادامه اشاره‌ای به شخصیت آیت‌الله مدنی شده، بهتر بود درباره سوابق آشنایی با آیت‌الله مدنی به نحوی در متن گنجانده می‌شد.

ص 343 زیر عنوان پروندهای ساواک حراج می‌شد، اشاره شده به یکی از کمیته‌ها که پروندهای ساواک را جمع‌آوری و نزد خودش نگهداری کرده است در اینجا چند سئوال مطرح می‌شود: چرا این مطلب به تهران انعکاس نشده است؟ چرا مقامات تهران در این خصوص اظهارنظر نکرده‌اند؟ چرا پروندها سروسامان پیدا نکرده است؟ که راوی باید در لابلای این بحث توضیحاتی ارائه می‌داد.

ص 345 در بحث نماز جمعه با دو امام جمعه، با یک لحن نامعین و بدون ارائه سند، اشاره‌ای به اختلاف میان آقایان قاضی و مدنی آمده به نظر می‌رسد که حق انصاف و اعتدال را رعایت نشده که باید به این موضوع دقیق‌تر پرداخته می‌شد.

ص 349 در بحث نیروهای جدید دادگاه انقلاب، مشخص نیست چه کسانی دنبال پیدا کردن دادستانی هستند که تبریزی نباشد و اینکه گروهی، آقای هادوی دادستان کل کشور با حکم جدید به تبریز آمدند چه کسانی را از حضور دادگاه‌ها محروم کردند باید توضیح داده شود.

ص 350 در بحث ماجرای محاکمه جودی آذر و باقی قضایا، گزارش خوبی از شیوه رسیدگی پرونده یکی از متهمان حکومت پیشین آمده، بهتر بود با مستندات و منابع بیشتر و با جزئیات کاملتر ارائه می‌شد.

ص 357 زیر عنوان محاکمه رنجبران و ابزار شکنجه، گزارش کامل و دقیق و عبرت‌آموزی در خصوص جمع‌آوری اطلاعات پرونده این شخص(فیروز رنجبران) آمده است.

ص 360 در بحث محاکمه سرهنگ پدر و ماجرای نوزاد شیرخوار، گزارش جالبی از پرونده این شخص ارائه شده ولی نوزاد چه کسی بوده و سرنوشتش چه شده نامعلوم رها شده است.

ص 362 در بحث تندروی‌ها شروع شد، گزارشی درباره وضعیت دادگاه‌های تبریز آمده. درباره نقش سید حسین موسوی اشاره رفته که چندان تمایلی به شنیدن دفاعیات محکومین به اعدام نداشته که این مطلب باید با ذکر مصادیق اثبات می‌شد و در حد یک گفتار پاسخ به تاریخ نیست.

ص 363 در بحث اعلامیه‌ها را دفن کردیم، اشاره‌ای به بروز اختلاف میان آقایان مدنی و قاضی با محوریت جواد حسین‌خواه و فرد دیگری آمده، در مورد ریشه و روند این اختلاف گزارشی ارائه نشده است. خیلی مطالب گفتنی در این حوزه وجود داشت که انتظار می‌رفت تشریح می‌کرد.

ص 366 در بحث تیرمان به سنگ خورد، به عدم تفاهم فکری آیات قاضی و مدنی طوری پرداخته شده که مخاطب نه از سرنخ‌های نفاق و نه از خاستگاه‌های ذهنی این دو رهبر مردمی مطلع شده و از سرنوشت درخواست عزل آیت‌الله قاضی و جایگزینی آیت‌الله مدنی در طوماری ده متری سخن به میان آمده اما مکان این طومار و شخصیت‌های تأثیرگذار امضا کننده آن و سرنوشت نهایی‌اش مشخص نشده است.

فصل یازدهم از ص 387 تا 432 زیر عنوان قمر در عقرب، ص 397 در بحث فعالیت آزاد گروه‌ها، راوی ادعای آزادی فعالیت‌های سیاسی در تبریز را منطبق بر ماهیت انقلاب و ریشه‌های آن تعریف نموده اما به راهکارهای  اجرایی آن و مصادیقش، پردازشی صورت نگرفته است. باز در همان صفحه زیر عنوان از شیشه‌های مشروب سه تا کم آمد! توضیحات این بحث بسیار کافی آورده شده اما به قول خود راوی بایستی که قبل از مطلب هتل آورده می‌شد که از لحاظ چینش زمانی تقدم و تاخر رعایت نشده است.

ص 401 در بحث سرکشی نیروهای کمیته ائل گولی، گزارشی در خصوص آقای شربیانی و کمیته که زیر نظر ایشان بوده و از اسلحه‌هایی که از نیروهای کمیته‌های دیگر ربوده شده ارائه کرده اما باید در خصوص آقای شربیانی و موقعیتش با جزئیات بیشتری ارائه می‌شد ضمن اینکه در خصوص فعالیت چریکی‌ها فدایی خلق و سرنوشت‌شان در تبریز مطلب ناقص رها شده است.

ص 407 زیر عنوان تشکیل سپاه پاسداران در تبریز، به جز ساختمان خانه جوانان مطلب خاصی ارائه نشده . درباره سابقه آشنایی با مهندس بازرگان پیش از ریاست دولت به خصوص دفاعیات و کتاب‌های او پیش از انقلاب مطلبی ارائه شده که باید در جای خودش توضیح داده می‌شد.

ص 408 در بحث کردهای مسلح به تبریز می‌آیند، گزارشی از سابقه تداوم و آشنایی با مردم بوکان ارائه شده که در صفحات قبل هیچ اشاره‌ای نشده است.

ص 410 در بحث بارزانی در تبریز، مشخص نیست کردها به چه دلیل به تبریز آمدند و سرنوشت‌شان چه شد. در ادامه اشاره‌ای به کوی طالقانی محل اجتماع کردها به خصوص خانواده بارزانی شده آیا قبل و بعد از انقلاب نامش همین بوده و چرا محل اجتماع خانواده‌ها این بوده است؟

ص 412 در بحث جنگ فرهنگی در مقابل منافقین، مطالب خیلی دقیق و موشکافانه ارائه شده. درباره نیروهای وفادار به انقلاب و نسبت به نیروهای فکری مجاهدین توضیحاتی ارائه شده که در واقع این مطلب نشانگر این است که مجاهدین خلق در جذب نیروهای بعد از انقلاب و کادرسازی موفق بوده‌اند اما نیروهای وابسته به انقلاب لااقل در تبریز این وضعیت را نداشتند سرانجام این بحث به کجا ختم می‌شود ناقص رها شده و آیا این‌ها توانستند کادرسازی برای مقابله با فعالیت‌های مجاهدین خلق داشته باشند یا نه در مقابل آنها شکست خوردند.

ص 413 در بحث من عضو سازمان امام خمینی هستم! یکی از بحث‌های پس از انقلاب راوی با سازمان مجاهدین خلق پیشنهاد کاندیداتوری راوی در مجلس خبرگان قانون اساسی و مجلس اول شورای ملی از سوی آنهاست که این موضع با سوابق آن سازمان تناسبی ندارد. مشخص نیست آیا راوی داوطلب شرکت در انتخابات شده یا نه؟

ص 415 در بحث ماجرای نقده، به چه دلیل حجت‌الاسلام حسنی امام جمعه ارومیه به برخی از مردم نقده اسلحه توزیع می‌کرده و دلیل مخالفت گروه دیگر نسبت به این عمل چه بوده و چرا درگیری شده، باید توضیح بیشتری ارائه می‌شد و فقط در حد چند پاراگراف هیجانی به این مطلب پرداخته شده است. در همین بحث اشاره‌ای به سفر به تهران و مذاکره با مجاهدین آمده، با چه کسانی و در چه مکانی مذاکره صورت گرفته و نتیجه این مذاکره در چه سطحی بوده ناقص رها شده است.

ص 416 در بحث جلفا و ماجرای حجت‌الاسلام دادیزاده، به گوشه‌ای از هرج و مرج های اولیه یکی از مناطق نزدیک مرکز استان آمده است.

ص 417 در بحث شورای حج و زیارت و ماجراهای بعدی، به موقعیت گردانندگان کاروان‌ها و روحانیون آن دارد البته به علت تسلط راوی به این مطالب باید توضیح کاملتری ارائه می‌شد. 

ص 418 در بحث دشمنی‌ها با آیت‌الله قاضی اوج گرفت، حدود یک صفحه مطالب ناقصی از مخالفت‌ها با آقای قاضی از سوی حامیان آیت‌الله شریعتمداری با ذکر نام‌های روحانیونی همچون میرزا مجید واعظی، حکم‌آبادی و شربیانی آمده سابقه و سرنوشت هر یک و جزئیات مخالفت‌هایشان مورد نیاز بود.

از ص 419 تا 422 در بحث‌های شجاعی و محمدی به دادگاه انقلاب آمدند- آن دو مست و حکم شلاق نابجا، ماجرای نوری و آیت‌الله قاضی؛ در صفحات قبل به مسائل و اختلافات میان آیت‌الله قاضی با سید حسین موسوی تبریزی در اداره دستگاه‌های قضایی آذربایجان آمده اما با چند فاصله مجدد با چنین عنوانی ادامه یافته چون مسائل دادگاه‌های تبریز از دیگر نقاط کشور مهمتر بوده و حوادث آن در سرنوشت آینده ایران تأثیر مستقیمی گذاشته فاصله بین مطالب قبلی باید با شرح جزئیات بیشتری در دادگاه‌ها پر می‌شد.

در ص 422 زیر عنوان دیدار با حضرت امام و ماجرای آقای درچه‌ای، راوی به مأموریت مهمی از سوی آیت‌الله قاضی برای امام خمینی در قم اشاره کرده اما هیچ توضیحی در خصوص مأموریت نیاورده است.

از ص 425 تا 432 مطالب مهم و ناگفته از شیوه ترور و نقش محسوس برخی شخصیت‌های دادگاه انقلاب در ترور آیت‌الله قاضی آمده است. فصل دوازدهم از ص 435 تا 475 زیر عنوان خلق مسلمان، در این فصل، به صورت یک‌طرفه نه با خاطره بلکه با تحلیل منفی به شرح حزب خلق مسلمان پرداخته وی در رد صیادت آیت‌الله شریعتمداری مطالبی بریده بریده ارائه نموده است.

در ص 437 اشاره‌ای به جمله‌ای که : به مشت سال جنگ نگاه کنید کدام یک از این آقایانی که اداعی خلق مسلمان بودن داشتند حاضر شدند دوشادوش پاکترین فرزندان این ملت بجنگند! در حالی که بسیاری از اشخاص متعهد به جمهوری اسلامی از حزب جمهوری تا جامعه مدرسین و جامعه روحانیت، نه خودشان و نه فرزندانشان در جنگ هشت سال آسیب دیدند بلکه به شهادت اسناد عموم فرزندان آنها خدمت سربازی‌شان را به نمایندگی‌های خارج از کشور ایران اعزام شدند.

در ص 439 مارک آمریکایی بودن به نهضت خلق مسلمان که زده شده باید این ادعا با اسناد دقیق اثبات می‌شد.

از ص 442 تا 447 در بحث بنی‌صدر به تبریز آمد، در اثنای شرح راه حل‌های عبور از حزب خلق مسلمان در حضور سید ابوالحسن بنی‌صدر و دیگر آقاین از ملاقات با آیت‌الله شریعتمداری به بهانه تسلیت آیت‌الله قاضی اشاره رفته که باید این موضوع در همان قسمت مربوط به شهادت آورده می‌شد.

در ص 445 به حضور نیروهای جنبش در کنسولگری امریکا اشاره شده ولی هیچ توضیحی در خصوص سوابق این گروه ارائه نشده است. نکته دیگر اشاره‌ای به مصادره اموال کنسولگری آمریکا و فروش از برخی اقلام آن آمده باید به طور کامل در جای خودش آورده می‌شد. در ضمن از وضعیت قبل از انقلاب آن مجموعه نیز مطلبی در کتاب ارائه نشده است.

در ص 447 آمده که : حاج احمد نامی بعد از فرار آمریکایی‌ها چهار سگ و یک ماشین کنسولگری را فروخته است که احضارش کردیم به دادگاه. اما نتیجه دادگاه آورده نشده است.

در بحث ماجرای مسجد قزلی و اهانت به آیت‌الله مدنی در ص 451 آمده که: روزهایی بود که امام فرموده بودند دانشگاهی که اتاق جنگ داشته باشد بسته بودنش بهتر است که باید در پاورقی یا در متن از صحیفه امام یا صحیفه نور مستند می‌شد.
در ص 452 اشاره‌ای به گروگانگیرهایی از سوی خلق مسلمان و حامیان حزب الله آمده که باید به طور کامل توضیح داده می‌شد.

از ص 461 تا 475 مطالب مهمی در خصوص شیوه فروپاشی و جمع‌آوری دفاتر خلق مسلمان و سرنوشت جمعی از گردانندگان نیز باید با صفحات قبل ادغام می‌شد ناخواسته سرعت عمل در بیان آن حوادث، جزئیات قابل تأمل را از قلم انداخته است. 

فصل سیزدهم از ص 479 تا 488 زیر عنوان آن محراب و این مصلی، راوی بی‌هیچ گزارشی از موقعیت اولین انتخابات‌های ریاست جمهوری و اولین دوره مجلس بعد از انقلاب و حتی موقعیت خودش در دادگاه انقلاب و آغاز جنگ، خیلی سریع به شیوه ترور آیت‌الله سید اسد‌الله مدنی و انتصاب آیت‌الله ملکوتی امام جمعه تبریز پرداخته است. در ص 481 آمده: حضرت امام آن جمله معروفشان را که مدنی مظلوم زیست و مظلوم بود و خار چشم دشمنان بود را فرمودند باید به صحیفه نور یا صحیفه امام مستند می‌شد. در ص 485 راوی در یک جمله خیلی کوتاه تنها اشاره‌ای به مسئولیت خود در بنیاد مهاجران جنگ‌زدگان غرب کشور اشاره کرده است و کتاب با چند عبارت احساسی به پایان رسانده شده است.

 نتیجه گیری
متأسفانه هدف مرکز اسناد از انتشار این کتاب مشخص نگردیده است. در طی 15 صفحه فصل اول و 8 زیر عنوان آن، هیچ گزارشی از وضعیت معیشتی، فرهنگی، هنری و اجتماعی و اقتصادی مردم آذربایجان موجود نمی‌باشد. فصل دوم 32 صفحه‌ای با عنوان آغاز مبارزه 13 موضوعی آن: اطلاعات چندانی از نوع صنف  راوی و از وضع کسب و کار بازار تبریز مطلبی ارائه نشده است. در فصل سوم 18 صفحه‌ای زندان مراغه عناوین 7 گانه آن تناسب دقیقی با متن نداشته و باید در هم ادغام می‌شد. در فصل چهارم 24 صفحه‌ای تبعید رهبران نهضت از موقعیت آیت‌الله قاضی در میان آذریان مقیم تهران و متمکنین آذریان در عتبات، مطالب قابل توجهی را به فراخور موضوعات و مباحث قابل روایت از سوی راوی بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها