ایمی بندر، نویسنده امریکایی درباره روند کارش به عنوان یک نویسنده فراواقعگرا و سورئالیست صحبت کرده است.
ایمی بندر برنده جوایز ادبی و استاد نوشتن خلاقانه است. رمان او «نشانهای نامرئی از خودم» کتاب سال لسانجلستایمز و مجموعه داستان کوتاهش «دختری با دامن قابل اشتعال» به عنوان کتاب برگزیده روزنامه نیویورکتایمز انتخاب شد.
او در یک گفتوگو با روزنامه سیگنال درباره روند کارش و سورئالیسم صحبت کرده و نیز توصیههایی نیز برای نویسندگان جوان و مشتاق داشته که در ادامه میخوانیم.
شما پیش از این گفته بودید که کتابتان با عنوان «اندوه به خصوص کیک لیمویی» در واقع بازنویسی رمانی از شما بوده که موفق نبوده است. چطور میشود وقتی روی یک پروژه کار میکنید چه داستان و چه رمان، پی میبرید که نتیجه آن خوب نمیشود؟
خب خیلی زمان برد. سالها روی آن کتاب کار میکردم. خیلی طول کشید که فهمیدم آن رمان به صورت یک کل منسجم خوب در نمیآید. اما مسئله اصلی به علاقه خود من مربوط میشود. اگر رمانی مرا به خود مشغول و متعهد کند، روی آن کار میکنم؛ اما در میانه راه اگر خسته و کسل شوم این نشانه خوبی نیست. در واقع همه چیز به رابطه خود من با آن کار برمیگردد و البته ممکن است روزی از نوشتن کتابی خسته شوم و روزی دیگر مشتاق به ادامهدادنش باشم و به همین دلیل است که همواره زمان کاری منظمی دارم تا تشخیص این امر برایم راحتتر باشد؛ اما بعضی چیزها هستند که هرگز از کسلکنندهبودن رها نمیشوند و همانها هستم که من هم رهایشان میکنم و بیشتر چیزها هم همینطور هستند. به کتاب شگفتانگیز «مانند هنرمندها بدزدید» نوشته آستین کلئون فکر میکنم که بر روی این ایده تاکید میکند :"تنها به سمت چیزی بروید که بیشترین جذابیت را برای شما داشته باشید."
توصیههای شما برای نویسندگان جوانی که به کاربرد تکنیکهای سورئال در آثار خود علاقهمند هستند چیست؟
یک توصیه کاربردی این است که یک دفتر وقایع روزانه رؤیایی داشته باشند. سعی کنند آنچه فکر میکنند در یک داستان میتواند به بهترین شکل قرار بگیرد، بنویسند. هر روز لحظهای را یادداشت کنند که درون روزمرگیهای زندگی به سمت سورئال حرکت کند(کتاب بازیهای سورئالیست منبع خوبی میتواند باشد) اما بیشتر فکر میکنم موقع نوشتن باید بدانیم این فقط یک گزینه است. چیزی که سورئالیستها انجام دادهاند و من خیلی دوست دارم بهادادن و بزرگشمردن رؤیاهای ما، رؤیاهای سمبلیک عجیب و درهم و برهم ما است.
آیا به عنوان یک نویسنده سورئالیست نگران این هستید که المانهای آثار شما به دوردستها بروند و نتیجه آن هم ازدستدادن خواننده و مخاطبتان باشد؟
من همیشه به آن داستانهایی که خواننده به آن پشت میکند دوباره نگاه میکنم. گاهی متوقف میشوم و گاهی روز بعد زیرچشمی به آن نگاه میکنم تا ببینم خوب به نظر میرسند یا نه. اغلب میبینم خوب نیستند و گاه هم هستند؛ اما عمدتا انتخاب نمیکنم که یک داستان سورئال بنویسم. آن داستان یا خودش ظاهر میشود و یا نمیشود و کدام خواننده خواننده ایدهآل شما است. ما برای چه کسانی مینویسیم؟ آیا برای خوانندههایی مینویسیم که نمیخواهند خودشان قدمی بردارند. من مینویسم و میدانم خواننده خوب خودش به سمت کتاب میآید.
شما به عنوان نویسندهای که برای نوشتن داستانهایی که هر اتفاقی میتواند در آن رخ دهد شناخته میشوید. توصیه شما به دانشجویان برای عبور از چالشهای بالقوه نوشتن داستانهای کمی خارج از هنجار و نرم چهچیزی است؟
در حقیقت فکر میکنم این خود داستان و اثر است که تصمیم میگیرد چه چیزی روی کاغذ نوشته شود و آیا این کتابی است که باید آن را ادامه داد که میتواند مستقیما برگرفته از زندگی خودتان نباشد و گاهی میتواند کمی وحشی و آشفته باشد؛ اما اگر از نوشتن درست و خوب پیروی کنید این امر شما را به جایی درست و واقعی میرساند.
آیا مادر بودن در نوشتههای شما تاثیری داشته است؟
گفتنش سخت است. حالا اسمها، داستانها و اشیا جدیدی احاطهام کردهاند و فکر میکنم دارند تاثیر خودشان را میگذارند. وقتی داشتم کتاب «آباژور پروانه» را مینوشتم، دخترم از من تقاضای یک سوسک پلاستیکی کرد و حالا ما یک سوسک بزرگ قهوهای پلاستیکی داریم که دخترم گاهی با آن بازی میکند. آن سوسک مرا شیفته خود کرد و دربارهاش در کتابم نوشتهام و فکر میکنم بخشی از کتابم برای آن بود و شاید زمانی برسد که به طور مستقیم درباره والدین بیشتر بنویسم که البته هنوز زمانش نرسیده است.
نظر شما