گفتوگوی ایبنا با راحله فاضلی، مترجم دربارۀ نمایشنامه «توتو»
ماجرا آنقدرها هم که به نظر میرسد ساده نیست
در نمایشنامه «توتو» با گم شدن سگ یک خانواده روبهرو هستیم. اما با قصهای عمیقتر مواجه میشویم.این اتفاق به ظاهر ساده، کل جامعه را به نقد میکشد. آدمهایی که رفاقت را فراموش میکنند و با زبان تند و تیز همدیگر را آزار میدهند.
تم نمایشنامه «توتو» که به تازگی از نشر علمی فرهنگی منتشر شده، در رابطه با چه مسائلی هست؟
نمایشنامه«توتو»، با گم شدن سگ زوجی به نام الکس و زوئه شروع میشود اما این ظاهر ماجراست. نویسنده گان این نمایشنامه، چنین اتفاق سادهای را دستمایه زیرسوال بردن جامعه بورژوازی میکنند. آدمهای این جامعه به سادگی و برخلاف آنچه ادعایش را دارند سابقه رفاقت و همزیستی با یکدیگر را فراموش میکنند و به جان یکدیگر میافتند. نه با چاقو و تفنگ؛ با کلمات. کلماتی نیشدار و طعنه آمیز که از درون خشمگین و آزرده آنها حکایت دارد. آنیس و دانیل بس، با ظرافت خشونت، بیاعتمادی و سطحی نگری جامعه را نقد میکنند. درواقع بسیاری از حرفها نگفته میماند که در دل دیالوگهای به زبان آمده به آنها پی میبریم.
روابط شخصیتهای آلکس و زوئه در این نمایشنامه چه مسائلی را پیش میآورد؟
همانطور که گفتم «توتو» برای این زوج فقط یک بهانه است تا کم کم خود واقعیشان را نشان دهند. آنها برخلاف آنچه در ابتدا به نظر میرسد نسبت به سگشان آن قدرها هم مهربان و رئوف نیستند. اشتباهاتی داشتهاند که کمکم در خلال دیالوگها آشکار میشود. البته این خاص الکس و زوئه نیست. هرزوج دیگری هم میتوانند چنین روابطی داشته باشند و آنها نمادی از یک جامعه بزرگترند. گم شدن «توتو» بهانه خوبی است برای مرور گذشته و اعترافاتی ویرانگر که به زندگی آنها تلنگر میزند. درست موقعی که فکر میکنی همه چیز سرجایش است و زندگی خوب پیش میرود چنین اتفاقی مانند یک زمین لرزه، ستونهای زندگیتان را میلرزاند.
حضور پاول دوست قدیمی به عنوان کاراکتر سوم قرار هست چه موقعیتهایی را به مسیر این نمایشنامه اضافه کند؟
پاول نقش مهمی در این نمایشنامه دارد. شاید بشود گفت یک کاتالیزور که حوادث را تندتر پیش میبرد. او دوست الکس و زوئه است و از سالهای دور در زندگی آنها نقش داشته. علاوه براینکه «توتو» را پیدا میکند از گذشته هم رونمایی میکند؛ گذشتهای که دیگر پنهان نمیماند و منتظر یک تلنگر کوچک بودهکه آشکار شود. ضمن اینکه مساله رفاقت و اهمیت وجود یک دوست در زندگی نیز به چالش کشیده میشود.
موقعیت آدمهای این نمایشنامه، گاهی کمدی موقعیتهای نمایشنامه نویس «نیل سایمون» را تداعی میکند. این الهام پذیری از این سبک در چه سمتی پیش رفته است؟
میتوان چنین مقایسهای کرد اما خب تفاوتهایی هم وجود دارد. در نمایشنامه «توتو» گاهی فضا بسیارجدی و حتی تیره میشود. یعنی گاهی جنبه طنز ماجرا در دل کلمات پنهان میشود و این طور نیست که مدام خنده برلب خواننده بیاورد. آنیس و دانیل بس هم مانند «سایمون» تلاش میکنند رابطه میان یک زوج را نشان دهند و چالشهای میان آن دو را پیش چشم خواننده بیاورند با این تفاوت که اینجا ما با جامعه فرانسوی مواجهیم نه جامعه آمریکایی. طبیعتا هرکدام از اینها ویژگیهای خود را دارند و به شکلی متفاوت نقد میشوند. «سایمون» نه آنقدر سیاه مینویسد نه خیلی سبک و سحطی. شاید به همین دلیل است که در ایران بسیار پرطرفدار است. فکر میکنم آنیس و دانیل بس هم از همین ویژگی برخوردارند و میتوانند به چنین محبوبیتی میان اهالی تئاتر در ایران برسند. شاید به همان محبوبیت «یاسمینا رضا». چون «توتو» شباهت بسیاری به نمایشنامه «خدای کشتار» نوشته رضا دارد.
کمیک بودن این نمایشنامه تا چه حد از نظر مخاطب قابل قبول است؟
لطف نمایشنامه «توتو» این است که طنز قابل قبولی دارد. وقتی خواننده یا بیننده غرق دیالوگها میشود به آهستگی با شخصیتها و حوادث همراه میشود. گاهی میخندد، گاهی غمگین میشود. حتی ممکن است از دست شخصیتها خشمگین شود. در پایان پی میبرد نویسندگان یک طرح جدی برایش ریختهاند و ماجرا آنقدرها هم که از ابتدا به نظر میرسیده ساده نبوده. فکر میکنم چیزی که میتواند به اجرای این نمایشنامه هم کمک کند همین جنس از طنز است. نه خیلی ساده نه چندان پیچیده. اما لایه لایه و متفکر.
نکته مثبت در این نمایشنامه نزدیک بودن شخصیتها به شخصیتهای واقعی و روزمره زندگی مردم هست، به عنوان مترجم این کار این ارتباط را چگونه ارزیابی کردید؟
نمایشنامه «توتو» یکی از عناوین مجموعهای است با نام درام معاصر فرانسوی که من هم پنج عنوان آن را ترجمه کردم. زمانی که ساناز فلاحفرد، دبیر این مجموعه در انتشارات علمی و فرهنگی به من پیشنهاد همکاری داد با اشتیاق پذیرفتم زیرا کتابها با وسواس زیاد انتخاب شده بود. وقتی کتابها را میخواندم تا برای ترجمه انتخاب کنم، احساس کردم سوژهها و دیالوگها بسیار ملموس و خواندنیاند. گرچه نویسندگان فرانسویاند و جامعه فرانسوی را به تصویر کشیدهاند اما جهانشمول هستند و هر خوانندهای در هرجای جهان میتواند با این آثار ارتباط برقرار کند. نکته دیگر این است که به هرحال هر اثر نمایشی برای این نوشته میشود که روزی اجرا شود و من فکر میکنم این آثار با ویژگیهایی که دارند بسیار قابلیت اجرای بالایی دارند. از نظر فضا و موقعیت اجرا هم نیاز به صحنه شلوغ و پرهزینه ندارند و در سالنهای کوچک هم قابل اجرا هستند. به همین دلیل امیدوارم مورد توجه کارگردانها نیز قرار بگیرند. در مورد «توتو» هم همین طور است و امیدوارم به زودی اتفاقهای خوبی برای این نمایشنامه بیفتد. امید دارم اهالی تئاتر به کارگرداهای کمترشناخته شده یا شناخته نشده در ایران هم توجه نشان دهند و برای اجرا فقط سراغ نمایشنامهنویسانی نروند که همه سراغشان میروند. به هرحال مخاطب هم به فضاها و سبکهای متفاوت نیاز دارد. حیف است لذت کشف دنیاهای جدید از او گرفته شود.
نظر شما