مدرس زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس محمدرضا باطنی را زبانشناس و فرهنگنگار بیبدیل دانست که نبود او ضایعهای جانگداز برای فرهنگ ایران و جبرانناپذیر است.
از بزم طرب باده گساران همه رفتند
ما با که نشینیم که یاران همه رفتند
نه کوهکن دلشده ماندست و نه مجنون
از کوی جنون سلسله داران همه رفتند
محمدرضا باطنی (اصفهان1313-تهران 1400) زبانشناس و فرهنگ نویس شهیر روزگار ما و پروراننده صدها استاد و پژوهشگر و مؤلف دهها اثر ارزنده نیز پس از عمری تلاش علمی درگذشت. اما یاد و نام او همواره در جوامع فارسی زبان زنده است. خدمات بیمثال و ارزنده این استاد بیبدیل به زبان فارسی از یاد نمیرود. او بود که ما را به دستورنویسی نوین رهنمون ساخت و فرهنگ فارسی انگلیسی جامع و کاملی را پیش روی ما نهاد. ثأثیر و نفوذ کلام او در میان شاگردانش بسیار بود. حمایت و توجه او به زبان فارسی و بهخصوص آموزش زبان فارسی بسیار متعهدانه بود.
آثار استاد همچون خود وی تمام مرجع فرهنگنگاری و دستورنویسی و زبانشناسی بودند: «توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی»،«چهار گفتار درباره زبان» «مسائل زبانشناسی نوین» «نگاهی تازه به دستور زبان» و «فرهنگ معاصر» (کتاب سال ایران در سال ۱۹۹۴) ،ترجمه «ساخت و کار ذهن»، «مقدمهای بر فلسفه» و «فلسفه هنر نیچه» «زبان و زبانشناسی» رابرتهال، «زبانشناسی جدید» مانفرد بی یرویش، «درآمدی بر فلسفه» از جمله آثار اوست.
گرچه شاگرد استاد نبودم اما تمام کتابهایش را خوانده و از علاقهمندانش بودم. در زمانی که در دهه هفتاد در کتابهای درسی سرگرم تدوین کتابهای دستور و تغییر رویکرد و روش آموزش آنها بودیم، روزی در دفتر فرهنگ معاصر به خدمت ایشان رسیدم. مسائل کتابها را در میان گذاشتم و از ایشان مدد خواستم. استاد که زخم خورده ابلهان راه یافته به دانشگاه بود و بر اثر نادانی مسؤولان دانشگاهی آن روز دانشگاه تهران خانهنشین شده بود، کمی به دستگاه آموزش و پرورش بیاعتماد بود. به او گفتیم که جمع ما از ارادتمندان و شاگردان وی هستیم و باید به ما اعتماد کند و کرد. البته قبل از آن با من طی کرده بود که من با کراوات میآیم نگهبانی جلوی من را نگیرد! هنوز گمان و خاطر عاطر و عزیز استاد آزرده آن سالها بود. برایش توضیح دادم که حالا خیلی وضع آموزش و پرورش فرق کرده و از برنامهها و متون جدید و فضای ایجاد شده گفتم و نمونهای از کتاب پیش دانشگاهی را برایش بردم. خیلی تعجب کرد و اظهار خشنودی. چند جلسه سخنرانی در سازمان کتابهای درسی برایش گذاشتیم که با استقبال گرم دبیران مواجه شد.
یکبار در یکی از این دیدارها در نقد نظام کنکور که ذوق کش و آفت دانش است، خاطره مسابقه تست زنی خودش را با فرزندش برایم بیان کرد و گفت بعد از آزمون سوالات دستوری آن سال را همزمان پاسخ دادیم. من هنوز سوال دوم را تمام نکرده بودم که فرزندم به تمام سوالات جواب داد. سوالات چنان غیردستوری و مبهم بود که من مانده بودم اما فرزندم همه را بر اساس حفظیاتش زده بود و ظاهرا پاسخهایش هم درست بود.
او دیدگاههای خود را درباره کتاب درسی و آموزش زبان فارسی مطرح کرد و چقدر در تغییر نگرش ما و معلمان مؤثر افتاد. در نهایت پذیرفت که عضو شورای برنامهریزی کتابهای دستور باشد. در جلسهای که همه استادان نامی و برجسته بودند، حضور یافت و شرح آن در مجله رشد زبان و ادبیات فارسی آن زمان منعکس شد. اتفاق مبارک آن بود که در آن نشست قرار شد کتاب زبان فارسی مستقل از کتاب ادبیات باشد و دستور ساختاری تدوین شود که براساس یافتههای زبانشناسی اما مبتنی بر سنتهای زبان فارسی باشد و راه میانه رود که در نهایت زنده یاد دکتر وحیدیان کامیار مسؤول نگارش آن شد. او یادگارهای فراوان برجای گذاشت و یکی نیز این بود تا در دفتر زمانه همچون نامش باقی ماند.
آخرین دیدار با استاد در دفتر آقای سیاوش شاملو (فرزند احمد شاملو) بود برای تعیین خط و مشی و ادامه انتشار کتاب کوچه که ایشان را هم دعوت کرده بودند. در کنار استاد بلوکباشی و دکتر صادقی و چند تن دیگر؛ و دیگر استاد را ندیدم تا خبر درگذشت ایشان را شنیدم. و البته مرگ چنین خواجه نه کاری است خرد. نبود ایشان ضایعهای جانگداز برای فرهنگ ایران و جبرانناپذیر است. آنچه التیام میدهد، میراث علمی و تربیت شاگردان مبرز ایشان است که راه و اندیشه اوستاد اوستادان زمانه را ادامه میدهند.
نظر شما