کتاب «بهشت تخریب» دریچهای به دنیای بهشتگونه تخریبچیان کمسنوسال باز میکند، آنان که یکی از پرمخاطرهترین واحدهای رزمی را برگزیده بودند.
این کتاب دریچهای به دنیای بهشتگونه تخریبچیان کمسنوسال باز میکند. آنان که یکی از پرمخاطرهترین واحدهای رزمی را برگزیده بودند. خاطرات مرتضی نادرمحمدی تنها روایت او نیست؛ بلکه آینه تمامنمای نسلی است که منظومهای از حماسه و عرفان را وسط میدان مین از فاو تا مجنون و شلمچه در جنوب تا مهران و میمک و ماووت در غرب آفریدند.
نسل عارفان پانزده ساله؛ نسل آنان که اساس تخریب را تخریب هوای نفس میدانستند؛ نسل پابرهنههای جنگ، همانهایی که همچون اربابشان در گودی قتلگاه در خون خود غلتیدند.
در مقدمه کتاب «بهشت تخریب» میخوانیم: «نهتنها برای من که برای بسیاری از بچههای جبهه، آقامرتضی مترادف با گردان تخریب است و برای تخریبچیها، مرتضی یعنی نمودار سختی همراه با معنویت جبهه. پس رسیدن به گنج نامکشوفی مثل مرتضی نادرمحمدی، بیان خاطرات نسلی است که سختترین گرههای آوردگاه رزم، با دست همت آنان باز میشد. نوجوانان و جوانانی که مرگ را به بازی گرفته بودند و قبل از رسیدن به میدان مین با هم میخواندند که: «ننهم میگه جبهه نرو، جبهه میری بسیج نرو، بسیج میری جلو نرو، جلو میری تو خط نرو، تو خط میری تخریب نرو، تخریب میری رو مین نرو، رو مین بری هوا میری، نمیدونی تا کجا میری».
نویسنده کتاب می گوید: برخلاف بسیاری از راویان بدقلق، راضیکردن آقامرتضی برای گفتن خاطراتش کار دشواری نبود؛ اما او یک شرط اساسی داشت که برای یک غیرتخریبچی مثل من، دشوارتر از زدن معبر و عبور از میدان مین بود. شرطش این بود: «همه اتفاقات تخریب در هشت سال دفاع مقدس از زبان همه بازماندگان تخریب روایت شود و من یکی از آنان باشم.»
این کتاب پس از دو سال مصاحبه، تدوین و نگارش به سامان رسیده و نویسنده در مقدمه کتاب به شیوه مصاحبه تاریخ شفاهی خود با این راوی اشاره میکند و مینویسد: «مرتضی از تهران به همدان میآمد و قبل از مصاحبه، عکسهای همرزمان تخریبچی شهیدش را مقابلش میگذاشت. گویی که قرار است برای آنها درد دل کند. از هر شهیدی که خاطره میگفت، گریه میان کلماتش فاصله میانداخت و من بیشتر و بیشتر به آن نگاه ژرفاندیش حاج مهدی کیانی میرسیدم که: "اگر از مرتضی بنویسی، از همه نوشتهای."»
«بهشت تخریب» در 10 فصل «میرزاکوچک ملایر»، «مشق جنگ»، «پاهای بیقرار»، «گروه پاپتی»، «شبیه گودال قتلگاه»، «بهشت تخریب»، «بمبهای متحرک»، «کربلای شلمچه»، «ردپابرهنهها» و «روزهای آخر» تدوین شده است و در خلال آن، تصاویر، اسناد و پینوشتها، متن را کامل کردهاند.
در بخشی از کتاب میخوانیم :
هر طرف را نگاه میکردم پیکر شهیدی افتاده بود، تصویر گودال قتلگاه سیدالشهدا(ع) که در روضهها شنیده بودم، برایم تداعی شد. یک آن فراموش کردم که برای برش و انفجار جاده به جزیره مجنون آمدهام. باید جاده را به شکلی برش میزدم که موج انفجار، پیکر شهدا را داخل آب نیندازد.
روی عرض هشتمتری جاده به فاصله هر دو متر یک «خرج گود» گذاشتم. رو به شهدا و پشت به عراقیها نشستم و انفجار اول را زدم. حالا باید گونیهای «پودر آذر» را داخل چالهها برای انفجار اصلی میریختم.
تکتیرانداز دشمن برای زدن من از فاصله بیستمتری کار دشواری نداشت. دو سه تیر، وزوزکنان از کنار سرم گذشت. ناگهان احساس کردم چیزی مثل پتک بر سرم کوبیده شد و خون از سر تا پیشانیام دوید...
کتاب بهشت تخریب با قطع رقعی در ۵۴۴ صفحه و نوبت چاپ اول در سال 99 از سوی انتشارات شهید کاظمی با بهای 65هزار تومان روانه بازار کتاب شده است.
نظر شما