این کتاب دو زبانه فارسی - انگلیسی در 59 صفحه ازسوی انتشارات درسنامه به چاپ رسیده است. مقدمه کتاب، توسط دکتر علی آرین نوشته شده و طرح روی جلد کتاب هم از بهمن طهماسبیپور و صفحهآرایی آن هم از علیرضا خانی بوده است.
فاطمه حقی، نویسنده، شاعر، مترجم، منتقد ادبی، محقق و قصهگو در سال 1379 در اردبیل به دنیا آمد. وی فعالیتهای خودش را در زمینه نویسندگی از 9 سالگی آغاز کرده و با انتشار دو کتاب داستان «مبل سحرآمیز» و «سرزمین مورچهها» در حوزه ادبیات کودک و نوجوان، کم سنوسالترین نویسنده ایرانی شناخته شد.
نقدهای ادبی، مقالات و اشعار وی، در کتابها و سایتهای متعدد منتشر شده و با فعالیت در حوزههای مختلف ادبی، بهویژه ادبیات کودک و نوجوان، هدف خود را انتخاب کرده و برای پیشرفت در این عرصه گام برداشته است. وی اکنون دانشجو - معلم رشته آموزش علوم اجتماعی است و از قرار، بهزودی خبر انتشار آثار جدیدی از او به مخاطبانش خواهد رسید.
وحید ضیائی، شاعر، محقق، منتقد ادبی، روزنامهنگار و مترجم ایرانی هم در 6 خرداد سال 1359 در اردبیل متولد شد. تحصیلات دانشگاهی خود را تا مقطع دکترای زبان و ادبیات فارسی ادامه داد و فعالیتهای حرفهای خود را در رشته ادبیات با انتشار نقد ادبی، شعر و ترجمه در روزنامهها و نشریات ملی آغاز کرد.
وی سردبیر و نویسنده مستقل چندین نشریه ادبی و فرهنگی و یکی از شاعران شعر مدرن و پسامدرن در ایران است و چنان که گفته میشود سبک نوآوری وی به نام «شعرآستان: ترکیب شعر و داستان در شرایط پست مدرن» تأثیر بسزایی در فضای آوانگارد داشته، بسیاری از منتقدان این شیوه، یادداشتها در این زمینه نوشتهاند.
ضیائی تاکنون ضمن آموزش ادبیات خلاقانه برای گروههای سنی مختلف در مناطقی چون تهران، اردبیل، سیستان و بلوچستان، اهواز، مراکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مناطق و مراکز ادبی و دانشگاهها، بر 23 کتاب از آثار شاگردانش مقدمه آورده است. وی تاکنون 23 کتاب نیز در زمینه شعر و نقد، ترجمه و ادبیات به زبان فارسی منتشر کرده است. اشعار ضیائی به ترکی، عربی، فرانسوی و انگلیسی و اردو ترجمه شده است.
ضیائی که اکنون مدرس دورههای ابتکاری خود (آموزش NLP براساس استعارههای ادبیات فارسی) است، درباره اثر جدید حقی در صفحه شخصی خود نوشت:
برای من تولد مجموعه «از قصهها میآمد» رنگ و بویی دیگر دارد؛ به چند دلیل: نخست اینکه فاطمه حقی را میشناسم. سالها قبل وقتی آمد و با همه شوق و شورش برای آموختن، دو کتاب کودک منتشر شدهاش را برایم آورد و گفت که از اعضای فعال کانون پرورش فکری است، در دلم هزار آفرین گفتم و خوشحال شدم که هنوز کانون پرورش فکری ما میتواند چنین استعدادهایی را پرورش دهد. با او شروع کردیم از شعر، داستان، نقد و غیره گفتن و شنیدن.
به واسطه پدر فرهیختهاش که دبیر زبان انگلیسی بود، قرار شد زبان کمکی وی در امر آموختن ادبیات همان انگلیسی باشد. هنوز دبیرستان را تمام نکرده بود که متنهایی از کتاب «ادبیات کودک و نوجوان» نوشته ماری هیل و زنا سوترلند را ترجمه کرد و در جلسات نقد کتاب، چون یک منتقد تمام قد از متنش دفاع کرد تا جایی که حائز رتبه اول کشور در نقد ادبی دانشآموزی شد.
در راه ادبیات همچنان ادامه داد تا جایی که موفقیتهایش هر روز بیشتر شد و در اوج این تلاشها و به ثمر رسیدنها به دانشگاه فرهنگیان گام نهاد تا معلم آینده این مرز و بوم باشد. فاطمه فاطمه بود. با تشویق درست خانوادهای فرهیخته آغاز کرد؛ پیگیر علاقه خود شد و اکنون در سومین کتاب خود به کسوت مترجم میرود که آینده را به نام خویش ثبت کند.
تبریک به او و به همه هنرجویان ادبیات که به جای نومیدی از حال و روز و گوش سپردن به هرزهدرایی علافان و معاندان به ظاهر منورالفکر -که جز سیاهنمایی و لجنپراکنی و نفاق، محصولی ندارند و حاصل پیروی و دوستیشان قلعه جهنم خودفریبی و دیگر ستیزی و جامعهگریزیست- نوشت و خواند و مینویسد و میخواند. درود بر فاطمه که فاطمه است.
در مقدمه کتاب «از قصهها میآمد» میخوانیم:
در بدو تولد هر انسانی مسلماً عدالت خداوندی شامل حال هر جنبندهای به ویژه اشرف مخلوقات میشود و دُرّ پُر گهری را به نام استعداد و خلاقیت به همــراه اسباب و اساس تکمیل نمودن آن به انسان ارزانـــی میدارد تا این موجود زمینی برای رسیدن به اوج معنوی و مقام الوهیت پر پرواز بگشاید و خود را به قاف بلندای حقیقت برساند.
بیشک در این مسیر پرتلاطم با پستی بلندیهای بیشمار جهش و چالش متفکرانه و خالقانه همواره انسانها را مست زندگی ومستانه رنگ و لعاب اطراف مینماید و او را حتی یک لحظه نیز از لذت عسلگونه آن مهجور نمینماید. باید بعد از سالیان سال از گذر عمر این چرخ گردون، با صدای رسا و بلند فریاد برآورد و با تمام توان و نفس که در تارهای صوتی به بار نشسته این کلمات را در گوش کر فلک بانگ برآورد که «من نیمی از خالقم پس خواهم آفرید».
عارفان را چه نیاز به اینکه این حقیر بگویم از ارزشمندترین ابزارهای خلق نمودن، یکی مطمئناً ادبیات است. خلق میکند، میپروارند، رشد میدهد، ماندگاری و ابهت میبخشد، لبریز از حس و عواطف میکند، میخنداند، میلرزاند، میگریاند، رزمآوری میکند، شوالیهگری مینماید، میرقصاند، به غم و اندوه مینشاند، بال میدهد، میسوزاند، تعالی میبخشد و ......
و نمونهای از ترجمه فارسی به انگلیسی که در این کتاب منتشر شده است:
It's enough
in the morning
a little bird, sits by the window
takes my look to the yard,
and how lovely that I suppose all those red flowers will be dedicated just for you.
همین کفایت میکند صبح
گنجشکی کوچک که کنار پنجره مینشیند
سوی نگاهم را بکشد سمت حیاط
و تصور کنم همۀ آن گلهای سرخ
پیشکش تو خواهند شد.
نظرات