به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) بستهنامههای عاشقانه و شاعرانه سربازی که در جنگ جهانی دوم به دختری جوان نوشته است، در نیمقرن بعد توسط زنی جوان به نام آدرین کارتر در اتاق زیر شیروانی خانهاش کشف و الهام بخش او میشود.
بخشی از رمان روبان بنفش:
نامههایی فراتر از زمان که حس کنجکاوی آدریان را برای یافتن نویسنده نامه تحریک می کند. ویلیام – پاپس – بریانت، همان نویسنده، حالا پیرمردی ست که در نزدیکی شهر با نوه خوش قیافه اما محافظه کارش، ویل زندگی می کند. همان طور که آدریان رازهای نامه ها و خانواده بریانت را کشف می کند متوجه میشود خودش هم هنوز از یافتن عشق دلسرد نشده است.
آدرین در تاریکی اولین اتاق، بالای پلهها نشست. در بین سه اتاقخواب این اتاق کوچکترین بود و مثل سایر اتاقها کاغذ دیواریای مربوط به حدود سالهای ۱۹۳۰ داشت. طاقی که اتاق را شکل داده بود، سفید رنگ شده اما با گذشت زمان و تأثیراتش تیره شده بود. تصمیم گرفت که این اولین اتاقخوابی باشد که تغییرش میدهد. بیشتر قسمتهای طبقۀ پایین را تمام کرده بود و حالا زمانش بود که طرحهای طبقۀ بالا را شروع کند. اما دلیل نشستنش در آنجا این نبود.
دو هفته از زمانی میگذشت که برای اولینبار ویلیام بریانت و نوۀ آزاردهندهاش را ملاقات کرده بود. آدرین از نامهها کپی گرفته و آنها را زمانی که ویل سرکار بود به ویلیام بازگردانده بود. ویلیام از او دعوت کرده بود. دوستیای بین آنها شکل گرفته بود. از آن زمان چهار دفعه به دیدارش رفته بود. در طول آن زمان، آدرین متوجه نکتهای شد. ویلیام بیشتر از سارا صحبت میکرد تا از گریس.
آدرین گریس را از ذهنش دور کرده بود اما نمیتوانست سارا را بهآسانی پاک کند. ویلیام اغلب از او صحبت میکرد. آدرین احساس میکرد این دختری را که رفتاری پسرانه داشته خوب میشناسد.
با بازوهای باز روی تخت افتاد، چشمهایش را بست و خانهاش را نیمقرن قبل تصور کرد. مطمئن بود که این اتاق متعلق به سارا بوده است. سارا عاشق ورزش بود و آدرین گوشۀ اتاق ردی را کشف کرده بود مثل اینکه شخصی مکرراً توپش را آنقدر به دیوار کوبیده باشد که چنین حلقههایی روی دیوار ایجاد کند. این کار روی کف سخت چوبی اتاق هم تأثیر گذاشته بود.
سارا بسکتبال دوست داشت، بر طبق نامهها امیدوار بود در زمان غیبت ویلیام، آنقدر قدش بلند شود تا با پسرهایی که هر عصر در گوشۀ پارک میدید، بازی کند. ناگهان کودکی خودش را به یاد آورد، آدرین از تخت پرید و چراغ را روشن کرد.
او چارچوب در را بررسی کرد. انگشتان بلندش روی چارچوب لغزید همانطور که حرکت میکرد و پایین و اطراف را بررسی میکرد، به دنبال علامت خط قدی گشت که امیدوار بود پیدایش کند.
بچهها همیشه مجذوب این هستند که چقدر رشد کردهاند. پدر آدرین عادت داشت او را در کناری نگه دارد، خطکشی بالای سرش بگیرد و علامت کوچکی بگذارد، تاریخ بزند. آدرین هر بار که تاریخها را میخواند به حیرت میافتاد که چقدر بلندتر شده است. در ابتدا مادر آدرین از دست پدرش عصبانی میشد که چرا چارچوب در را علامتگذاری کرده است. اما وقتی دید بچهاش پیش چشمانش بزرگ میشود نرم شد. سال بعد این مادرش بود که او را صدا میکرد تا خط رشدش را اندازه بگیرد.»
خانم بریچ، نویسنده امریکایی این اثر را در سال 2014 منتشر کرده، فروغ مهرزاد به تازگی آن را ترجمه و انتشارات نگاه آن را با قیمت 43 هزار و 200 تومان راهی بازار کتاب کرده است.
نظر شما