غلامرضا رضایی در سالمرگ کورش اسدی گفت: کورش اسدی آدمی بود که همه زندگی خود را وقف ادبیات کرد و اگر با معیارهای امروز بسنجیم، شاید نقطه آسیب او این است که همه چیز را در ادبیات میدید.
غلامرضا رضایی در توضیح سالها فعالیت زندهیاد کورش اسدی در حوزه ادبیات به ایبنا گفت: کورش اسدی آدمی بود که همه زندگی خود را وقف ادبیات کرد و اگر با معیارهای امروز بسنجیم، شاید نقطه آسیب او این است که همه چیز را در ادبیات میدید. او در ادبیات دقت و هوشمندی خاصی نسبت به کارش داشت و شاید به همین دلیل است که کم کار چاپ کرد و بیشتر وقت خودش را صرف کیفیت اثر میکرد تا کمیت.
این نویسنده با اشاره به روند چاپ کتابهای کورش اسدی گفت: او مینوشت؛ اما ممیزی موضوعی بود که او را خیلی اذیت کرد و همه دیدند که در سالها و دولتهای گذشته سر چاپ کتاباش چقدر اذیت شد. وقتی یک نفر عمرش را پای یک کتاب میگذارد، دوست دارد تا کتاب چاپ شود و مخاطب آن را بخواند و با آن ارتباط برقرار کند.
وی ادامه داد: وقتی کتاب 10 سال مجوز نمیگیرد و گوشه خانه خاک میخورد، بدون شک نویسنده اذیت میشود. این پروسه طولانی بود و شما فکر میکنید که اگر مجوز میدادند و کتاب همان موقع منتشر میشد، چنین اتفاقاتی رخ میداد؟ نه به نظر من اتفاقات بهتری برای کورش و ما رخ میداد و بدون شک او مینشست و با انگیزه روی رمان دوماش کار میکرد.
پژوهشگر کتاب «دریچهی جنوبی» در توضیح نگارش ایده نگارش این کتاب گفت: وقتی «دریچهی جنوبی» را آماده کردیم با کورش تصمیم گرفتیم که همین کار برای داستان ایرانی انجام دهیم؛ اما چاپ نشدن آثارش مانع بزرگی برای کارهای بعدی ما شد. داستان چاپ «دریچهی جنوبی» این است که در سالهای دور یکی از دوستان شاعر که با بنیاد نخبگان در ارتباط بود و مسئولیتی داشت، به ما پیشنهاد کرد تا کاری را درباره ادبیات خوزستان انجام دهیم؛ منتهی نگفت در چه بخشی و به چه شکلی. من آنجا پیشنهاد دادم که بیاییم و درباره ادبیات داستانی خوزستان کار کنیم که منابع زیادی وجود دارد، اما کسی روی آن کار نکرده است.
وی افزود: من وقت زیادی برای این کار نداشتم و به همین دلیل با کورش سر این موضوع صحبت کردم و او به من گفت که اگر تو خودت میآیی، من هم هستم و با هم انجام دهیم و به این شکل ما به دنبال کتاب «دریچهی جنوبی» افتادیم. هر دو ما سالها در این مورد کار کرده بودیم و زمینه قبلی برای این کار را داشتیم، بنابراین وقت زیادی از ما نگرفت و ما حدود 6 ماه برای این کتاب وقت گذاشتیم.
این نویسنده جنوبی در پاسخ به این سوال که «نظر شما درباره مرگ کورش چیست؟» گفت: جواب مشخصی ندارم؛ اما شاید زمینههایی از اتفاقات تلخ در هر انسان امروزی وجود داشته باشد که باعث شود آدم دست به کارهای عجیب و غریب و گاه جنونآمیز بزند. حالا چه اتفاقاتی رخ میدهد که آدم دست به چنین تصمیمی میزند، بدون شک به موارد و المانهای مختلفی ربط دارد. کورش در داستانهایش نیز به خودکشی اشاره میکرد اما حرفی از خودکشی نمیزد. برای مثال میتوان به داستان «شهرزاد» اشاره کرد. یک بار در یک جلسه با هم بودیم و کورش همین داستان «شهرزاد» را خواند. بعد از جلسه به او گفتم چرا انقدر تلخ؛ چیزی نگفت فقط لبخند زد.
وی ادامه داد: اندرو مارول میگوید: «انسان عبارت است از آنچه پنهان میکند.» شاید جالب باشد که برای شما بگویم تا روز قبل از مرگ کورش به هم پیامک میدادیم و تلفنی نیز با هم صحبت میکردیم. این را گفتم تا بگویم کسی از ذهن کسی خبر ندارد. وقتی با هم صحبت کردیم با من قرار گذاشت و گفت که چند روز دیگر میآید تا کارهای عقب مانده را انجام دهیم؛ اما بالاخره آن تصمیم شخصی و فردی را گرفت و تصمیم او این بود که به این شکل به زندگی خود پایان دهد. مطمئنا یک اتفاق و دو اتفاق باعث نمیشود که فرد چنین تصمیمی بگیرد و نمیشود بگوییم که کورش به فلان دلیل دست به خودکشی زد. شاید این پایان نگرش کورش بوده است.
رضایی با اشاره به شباهت کورش اسدی به صادق هدایت گفت: یکی از علاقهمندیهای کورش، صادق هدایت بود و میبینیم که جهان داستانی او ترکیبی از بهرام صادقی، هوشنگ گلشیری، ابراهیم گلستان، غلامحسین ساعدی و صادق هدایت است. کورش در زبان وامدار گلشیری بود و در جهان وهم و کار فرم از ساعدی و صادقی الگو میگرفت و زیست ادبیاش خیلی شبیه صادق هدایت بود؛ پایان و فرجام او نیز همین موضوع را نشان میدهد.
نظر شما