بهزاد خواجات، شاعر، مدرس دانشگاه و منتقد ادبی در یادداشتی به فعالیتهای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان پرداخته و آن در اختیار ایبنا قرار داده است.
در کشور ما متأسفانه عدهای مرزهای فرهنگی را چون مرزهای تحزب، متصلب و سخت میخواهند و این مسئله در نویسندگان و منتقدان تمام طیفها وجود دارد و خاص یک گروه نیست؛ نگاهی بسته و تنگ که نویسنده را با نظامیان و حتا چریکها اشتباه گرفته و بر دوش آنان چنان وظایف ناهمگونی نهاده است که گاه خود نویسنده هم در زیر اینهمه دشواریِ وظیفه، از نقش تاریخی – اما منفرد – خود بهاشتباه میافتد. شکی نیست که نویسنده وظایفی دارد اما این وظیفه از غیر بر او ابلاغ نمیشود و همان گزارش تاریخیِ فردیتِ اوست؛ و اینها را گفتم تا بگویم که وقتی بنیادی دولتی باشد اما استقلال نویسنده را به رسمیت بشناسد و بدون هیچ چشمداشتی برای اعتلای ادبیات بکوشد، بیشک افرادی درست درجایی درست نشستهاند و چشمانداز آنان تعبیر خوابهایی است که یک قرن، حسرت نویسندگان ما بوده است.
البته من همهچیز را رؤیایی نمیبینم و خوابزده نشدهام، من هم انتقاداتی دارم به دشواری گاهبهگاه چاپ کتاب، اما چرا جایی که چراغی میسوزد، باید از آن چشم پوشید؟ و این رواداریِ کلام و اهلش، همانطور که گفتم از انتصاب افرادی مجرب و کاردان حکایت دارد و در این زمانه چنین اتفاقی، اکسیر اعظم اگر نیست، پس چیست؟
مهدی قزلی تا در سمت ریاست این بنیاد بود، در کنار معاون خود بهروز جلالی (که خود شاعری تواناست) هزار نقش زیبا برای شعر و داستان این سرزمین رقم زد و حال که بهروز جلالی سکاندار این بنیاد شده است، با انبوهی از تجربیات ارزنده میتواند امیدبخش آیندهای روشنتر شود. بنیادی با تعداد محدودی کارمند اما کارهایی بزرگ چون جایزه پروین اعتصامی و جایزه جلال آل احمد، جایزه فجر و کلاسها و کارگاههای آموزشی و ... که همگی سازمانی میطلبد با طول و عرضی سترگ.
من در بسیاری از جشنوارههای دولتی و غیردولتی با حفظ فردیت و استقلال خود در سمت داوری بودهام اما بهصراحت و صداقت به رفتار حرفهای و فارغ از جناحبندی این بنیاد در برگزاری جشنواره فجر و دیگر جشنوارهها اعتراف میکنم و بهای آن هر چه باشد میدهم. من همیشه گفتهام که برای ارزیابی سلامت یک جشنواره به خروجی آن و برگزیدگان بنگرید و سپس قضاوت کنید نه به اعیان و مناظر آن. مثلاً فلان جایزه غیردولتی که آنقدر اما و اگر دارد از سوی خود داورانش و حرف از تحمیل آرای گردانندگان که ایمان بیاوری جشنواره، غیردولتی بودنش آنقدرها مهم نیست که سلامتاش و من ندیدم در داوری برای این بنیاد که حتا یک نفر بگوید مصلحت در انتخاب فلانی است یا اشارهای کند غیرمستقیم به کتابی یا شاعری. حتا کسانی که در سالهای قبل سمتی در جشنواره داشته یا داور و صاحب کتاب بودند خود – با وجود شایستگی اثرشان – از شرکت در مسابقه انصراف میدادند تا از آن رفع شائبه کنند.
باید پذیرفت که ادبیات میتواند مجمع تقریب آرمانهای شاعران و نویسندگان قرار بگیرد اما این مهم، به یک آمادگی ژرف نیاز دارد تا بتواند تاریخ بدبینی و کجبینیهای ما را شکست دهد. من نمیگویم در این راه موانعی نیست بلکه بر نقش یگانه هر فرد بهعنوان کارگزاری فرهنگی انگشت میگذارم و معتقدم باید از تمامی ظرفیتهای موجود قانونی برای پیشبرد ادبیات بهره گرفت و این یک مسئولیت همیشگی و طاقتفرساست که از لجاجت با نهادهای فرهنگی بیشتر نتیجه میدهد.
نظر شما