به بهانه انتشار این کتاب با زهره سعیدی گفتوگویی داشتهایم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
با توجه به کارهای پیشین شما درباره کانت، به نظر میآید که درباره این متفکر غربی یک پروژه فکری را دنبال میکنید لطفا در این باره توضیح دهید.
با کلیت نظام فلسفی کانت احساس قرابت و همدلی دارم، همان طور که در علم فیزیک میتوان نظریات بدیل را پذیرفت و مطابق با آن جهان را تبیین کرد، در فلسفه هم میتوان با پذیرش یک نظام فلسفی منسجم و کارآمد، پاسخهای قانع کننده برای پرسشهای اساسی بشر پیدا کرد و حتی بر اساس آن زندگی خود را تنظیم کرد. نظام فلسفی کانت برای من چنین جایگاهی دارد، نظامی که در آن ضمن اقرار به امکانناپذیری شناخت متافیزیک، تبیینی غایتمند و معطوف به متافیزیک از جهان عرضه میشود و هدفی اخلاقی و عقلانی برای جهان و انسان محوریت پیدا میکند. برگردیم به پرسش شما، بله پروژهای چندساله برای پژوهش درباره کانت با تأکید بر نقد دوم، سوم و آثار پسانقدی او تعریف کردهام. کار قبلیام بر نقد دوم متمرکز بود و این کار بر نقد سوم متمرکز شده است و کار بعدیام به بستر تاریخی ظهور کانت و فرهنگ روشنگری میپردازد.
در کتاب جدیدتان به دنبال این هستید که مفهوم فرهنگ را با تکیه بر نقد سوم کانت و آثار پا کانتی نقد و تحلیل کنید اساسا انگیزه شما از تالیف این اثر چه بوده؟
در این کتاب تلاش شده است مفهوم فرهنگ بهعنوان زبان مشترک عقلانیت یا همان زبان بینالمللی تمام اقوام و ادیان و فرهنگهای اروپایی و غیراروپایی، با تکیه بر نقد سوم و آثار پسانقدی کانت تبیین و تحلیل شود و در ادامه با عرضه نظام آموزشی، اعم از آموزش و پرورش و دانشگاه، بهمثابه بستر ضروری ارتقای فرهنگ، نظام فکریای عرضه شود که در آن آموزش بهمثابه مهمترین رکن انتقال و توسعۀ فرهنگ ایفای نقش میکند.
کانت بحث فرهنگ را در نقد سوم خود طرح کرده است. با این حال این بحث معطوف به مفهوم خیر اعلای اوست. کانت در هر سه نقد خود مفهومی به نام خیر اعلا دارد. این مفهوم بیانگر وضعیت مطلوب انسان در جمع میان فضیلت بهمثابه خواستهی بعد عقلانی او و سعادت بهمثابه خواستهی بعد حسانی وی است. خیر اعلا، آنگونه که در نقد دوم تعریف شده است، یعنی برقراری تناسب دقیق میان فضیلت و سعادت، در این جهان محقق نخواهد شد و تحقق آن وابسته به بقای نفس و كمك خداوند است، از این رو کانت آنرا ایدهآل اخلاق لحاظ كرده است. وی در گام بعدی و در عینِ نظر به خیر اعلا بهعنوان اصل راهنمای بشر، وضعیتی بر اساس فعالیت انضمامی بشر ترسیم کرده که آدمی بتواند آنرا محقق سازد. کانت بدین منظور از مفهوم فرهنگ کمک گرفته است. فرهنگ برای کانت وجه انضمامی خیر اعلاست كه انضباط و مهارت دو مؤلفهی آن به شمار میروند که به ترتیب معطوف به فضیلت و سعادت انسان هستند. از نظر کانت بشر در عمل میتواند با گسترش نهادهای حقوقی، اجتماعی و سیاسی، وضعیت مطلوب اجتماعی را ایجاد كند كه در عین حال بستر مناسب رشد و تكامل اخلاقی او به شمار میرود و به تدریج به تكامل فرهنگ و ارتقای سعادت و فضیلت منجر خواهد شد.
کانت در تحلیل فرهنگ به دو فرهنگ انضباط و مهارت اشاره میکند هر کدام از این فرهنگها به چه مقولاتی میپردازند؟
کانت دو نوع فرهنگ را از هم متمایز کرده است. وی در یک تقسیمبندی کلی فرهنگ را به فرهنگ مهارت و فرهنگ انضباط تقسیم کرده كه به ترتیب معطوف به سعادت و فضیلت انسان است. فرهنگ انضباط که به معنای منضبط کردن تمایلات است ناظر به جنبه درونی انسان یا فضیلت است. در این جنبه از فرهنگ بر رفتار و کردار آدمی و مدیریت امیال او تأکید شده است. انضباط امیال و کنترل آن، انسان را از درون توانمند میسازد و او را قادر بر رفتار اخلاقی میکند. تعلیم یا فرهنگ مهارت که به معنای وضعیت مطلوب اجتماعی است ناظر به جنبهی بیرونی فرهنگ یا سعادت است. در این جنبه از فرهنگ، بر دستاوردهای بشر تأکید شده است. هنر، علم و تعلیم مهارتهای زندگی مربوط به این جنبه از فرهنگ است. فرهنگ مهارت موجب رشد و گسترش استعدادها و تواناییهای انسان میشود. فرهنگ مهارت گسترهی وسیعی از امور را در بر میگیرد؛ به نحوی که شامل وضعیت مدنی، حقوقی و سیاسی نیز میشود. سازمانهای اجتماعی، نهادهای حقوقی و مجامع سیاسی از مظاهر فرهنگ مهارت به شمار میروند. رشد و گسترش فرهنگ مهارت، فضایی مطلوب را مهیا میکند که بستر مناسب گسترش فرهنگ انضباط و ارتقای انسانیت به شمار میرود.
کانت در نظام فکری خود درباره فرهنگ اهمیت فرهنگ انضباط را بیش از نظام مهارت می داند لطفا در این باره توضیح دهید
کانت فرهنگ انضباط را در دو سطح مطرح کرده است. سطح اول آن ناظر به تأدیب و انضباط امیال است كه منجر به قانونپذیری، رشد اخلاقی و انسانی میشود. سطح برتر فرهنگ انضباط ناظر به تكامل عقل است كه منجر به سیادت عقل بر جهان خواهد شد. فرهنگ انضباط در سطح اول آن مانع بروز لجامگسیخته امیال میشود و در سطح آخر آن معطوف به عقل عملی محض است که خیر اعلای آدمی و غایت بشر به شمار رفته است. این دو نوع فرهنگ در یک سطح از اهمیت قرار ندارند، بلکه اهمیت فرهنگ انضباط بیشتر از فرهنگ مهارت است. به گفته کانت از آنجا که کوتاهی و قصور در امر تأدیب و انضباط را نمیتوان جبران کرد، حال آنکه کوتاهی و قصور در امر تعلیم و فرهنگ را میتوان جبران کرد، فرهنگ مهارت نسبت به فرهنگ انضباط از اهمیت کمتری برخوردار است. با این حال میتوان گفت فرهنگ انضباط بدون فرهنگ مهارت عقیم است و فرهنگ مهارت بدون فرهنگ انضباط نابیناست.
او در تحلیلهای دیگر خود از فرهنگ آزادی و فرهنگ صلح نام میبرد. این دو چه جایگاهی دارند؟
بر طبق دیدگاه کانت بزرگترین مظهر فرهنگ، آزادی معقول است. آدمی به همان نسبت كه به آزادی معقول دست پیدا کند، به خیر اعلا نزدیك شده است؛ به نحوی كه میتوان آزادی معقول یا «فرهنگ آزادی» را خیر اعلای اینجهانی در نظر گرفت. فرهنگ آزادی، مطلوب کانت و غایت بشر است؛ غایتی که هم افراد انسانی و هم نوع بشر در جستجوی آن است. گسترهی معنایی که کانت از فرهنگ آزادی مراد کرده است، درون و بیرون انسان را در بر میگیرد و او را به سوی آزادی درونی و آزادی بیرونی هدایت میکند. علاوه بر این کانت غایت نهایی اجتماعات بشری و بالاترین خیر سیاسی را صلح پایدار در نظر گرفته است. وی در رساله صلح پایدار خواستار قوانین بینالملل و حرکت ملتها و دولتها به سمت صلح پایدار است که از نظر وی با تشکیل فدراسیونی از تمام کشورها میتوان به سمت آن حرکت کرد.
نظر شما