پنجشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۴:۲۲
هرکدام از داستان‌هایم نکته‌ای مربوط به ایران دارد

اشتفان بوشر با بیان اینکه داستان کتاب بعدی‌اش در تهران اتفاق می‌افتد، بیان کرد: دلم می‌خواهد یک رمان در مورد آدم‌هایی بنویسم که 100 سال پیش در سفارت آلمان در تهران کار می‌کردند. این برای من یک پروژه مهم و جالب است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)-آزاده نیازاده: دنیای ادبیات فانتزی از جذابیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. دنیایی سرشار از تخیلات نویسندگانی که پا را از مرز واقعیت فراتر گذاشته‌اند و آثاری خلق کرده‌اند تا خوانندگان شیفته را با خود همراه کنند و آن‌ها را با موجوداتی آشنا کنند که در دنیای واقعی مشابهی برایشان وجود ندارد. من همیشه یکی از مشتریان پروپاقرص ادبیات فانتزی بودم و هستم. با شروع هر اثری که داستانش در عالم خیال روایت می‌شود، با نویسنده همراه می‌شوم و خودم را جزیی از داستانی می‌بینم که پر از فراز و نشیب است و قهرمانانش لحظات تلخ و شیرین را تجربه می‌کنند. بودن در چنین فضایی به حدی برایم جذاب است که در تمام سفرهایی که به آلمان داشتم، فروشگاه‌های بزرگ کتابفروشی شهرهای مختلف آن از جذابیت ویژه‌ای برایم برخوردار بودند. تماشای این همه کتاب با جلدهایی با طرح‌های بسیار زیبا و داستان‌های مختلف هر علاقمندی به کتابخوانی را به وجد می‌آورد. در تازه ترین سفرم بود که یک رمان تازه‌ توجهم را جلب کرد.«خون و سنگ معدن» با طرح روی جلدی بسیار جذاب از «اشتفان بوشر». رمانی که مرا با نویسنده‌ای خلاق آشنا کرد. با مطالعه آن متوجه شدم که این کتاب رمانی علمی-تخیلی اما کاملا متفاوت از دیگر آثار مشهور این ژانر همچون جنگ ستارگان است.

داستان در سیاره‌ای روایت می‌شود که کیلومترها از ما فاصله دارد. با مردمانی با فرهنگ‌های کاملا متفاوت و ماجراهایی که شخصیت‌های مختلف آن را رودرروی هم قرار می‌دهد. حتی اسامی‌ شخصیت‌هایش هم کاملا نو و متفاوت از دیگر اسامی بود که پیشتر در بسیاری از رمان‌ها دیده بودم. بوشر قلم بسیار زیبایی دارد. او توصیفات خود را در نهایت زیبایی به رشته تحریر درآورده و خواننده بلافاصله درمی‌یابد که بوشر علاوه بر داشتن قلمی زیبا، به هنر روایت‌گری داستان نیز کاملا تسلط دارد. تا آنجا که اغلب داستان به حدی جذاب پیش می‌رود که به هیچ وجه نمی‌شود کتاب را زمین گذاشت.
در صحبتی که بعد از خواندن این رمان با اشتفان بوشر داشتم، او برایم تعریف کرد که این رمان جلد اول یک سه گانه است. او در مورد خلق این سه‌گانه موسوم به تِرانتهال به من گفت: 25 سال پیش بود که یکی از بزرگترین انتشاراتی‌های‌ آلمان دو رمان «دنیای در حال ظهور» و «پیشخدمت آریستو» را از من منتشر کرد که این کتاب‌ها به موفقیت بزرگی دست پیدا کردند. پنج سال پیش دوباره برای نگارش رمان دست به قلم شدم و نتیجه این تصمیم، خلق یک سه‌گانه مرتبط با یکی از موفق‌ترین بازی‌های کامپیوتری استراتژیکی دهه 90 میلادی  بود.

جذابترین بخش صحبت ما آشنایی این نویسنده با ایران و علاقه‌ او به زبان فارسی بود. به این ترتیب بوشر کپی‌رایت متن آلمانی این سه‌گانه را برای ترجمه آن‌ها در ایران در اختیار من قرار داد. پس از آن بود که ترجمه را شروع کردم و بعد در پی استقبال کتابسرای تندیس از ترجمه من سرانجام جلد نخست آن به تازگی در ایران منتشر شد. از این رو برای آشنایی خوانندگان فارسی زبان مصاحبه‌ای را با اشتفان بوشر انجام داده‌ام که در ادامه آن را می‌خوانید.


از خودتان بگویید، چه زمانی داستان‌نویسی را شروع کردید؟
ده سالی است که به داستان‌نویسی می‌پردازم و بی‌نهایت از آن لذت می‌برم. من در اصل به‌عنوان پژوهش‌گر و محقق کار می‌کنم؛ اما با غروب خورشید تبدیل به یک رمان‌نویس می‌شوم، درست مانند یک ابَرقهرمان در یک داستان کمیک.
 



سه‌گانه علمی-تخیلی شما با عنوان «تِرانتهال» توسط کتابسرای تندیس در ایران منتشر می‌شود و هم اکنون جلد اول آن به بازار آمده‌‌است. داستان این مجموعه چیست؟

در مجموعه سه جلدی «تِرانتهال» داستان سه جوان روایت ‌می‌شود که از یک آکادمی نظامی فارغ‌التحصیل شده‌اند. اما درست همزمان با فارغ‌التحصیلی آن‌ها یک جنگ شروع می‌شود. آن‌ها با گذشت زمان هر روز بیشتر به این واقعیت پی می‌برند که سرزمین‌شان موسوم به «کلُنی» بر پایه‌ دروغ بنا شده‌‌ است. دولت آن‌ها که کلُنی بناشده و سیاره‌ بیگانه‌ای را اداره می‌کند، خود را دموکرات می‌داند، اما حقیقت کاملا عکس این است؛ در این کلُنی یک دیکتاتوری نظامی حکم‌فرماست و این دولت در برابر اقوام دیگر این سیاره هم رفتاری سرشار از نخوت و تکبر دارد.
 
نظر شما در مورد انتشار کتاب‌هایتان در ایران چیست؟ شما با این کشور آشنایی دارید؟
من ایران را خیلی خوب می‌شناسم و از نظر من، انتشار کتاب‌هایم در ایران، فوق‌العاده است. من برای فرهنگ این کشور و مردمانش ارزش قائل هستم و پیش از این، ده‌بار به ایران سفر کرده‌‌ام و دخترم را به‌همراه دانشجویان آلمانی‌ام به تهران آوردم. تمام کسانی که یک بار در ایران بوده‌اند، به این کشور علاقه‌مند شدند. من در تهران سخنرانی کرده و در دانشگاه هم تدریس کرده‌ام. در هر کدام از داستان‌هایم نکته‌ای مربوط به ایران وجود دارد. هنگامی که من «تِرانتهال» را می‌نوشتم، اصلا ایران را نمی‌شناختم؛ اما وقتی برای نخستین بار به تهران سفر کردم، متوجه شدم که توصیفات من در مورد شهر «دار’ی-یاش» در داستان «تِرانتهال» درست با شهر تهران مطابقت دارد، شهری در دامنه کوهستان، در حاشیه یک استپ در جنوب.
 
علاوه بر این شباهت‌های دیگری هم میان این شهر و داستان من وجود دارد. اسم یک شخصیت بسیار منفی این کتاب «سَرد» است و این وا‌ژه در زبان فارسی وجود دارد. در داستان یک گل و زنجیر اسرارآمیز وجود دارد که فارسی به‌نظر می‌رسد و مبدأ آن کره‌ زمین است. در رمان‌های دیگرم پیشینه این زنجیر را افشا می‌کنم؛ این زنجیر در حقیقت از ایران آمده است. شاید با توجه به گفته‌های من تمام این شباهت‌ها برنامه‌ریزی شده به نظر برسد؛ اما در حقیقت تصادفی است و شاید پیش از آن‌‌که برای اولین بار به این کشور سفر کنم، حسی ایرانی در وجود من وجود داشت.
 
شما کتاب‌ها و مقالات علمی بسیاری منتشر می‌کنید. سخت نیست که به طور دائم بعد از نوشتن این آثار، به نوشتن رمان بپردازید؟
نه، به هیچ وجه. این کار برای من مانند یک استراحت فوق‌العاده است. خلق کردن شخصیت‌های مختلف و بخشیدن خصوصیات و عادات عجیب به آن‌ها بی‌نهایت لذت بخش است. شخصیت‌های عجیب و غریبی هستند که من از همه بیشتر دوستشان دارم، مانند «واس کاندیریس» فرمانده یک گروه ویژه در «تِرانتهال» که قدرتش مدام بیشتر می‌شود. شما به عنوان یک پژوهشگر یاد می‌گیرد که ساختار منظمی به کارتان بدهید. من نوشتن دو رمان دیگر را هم به پایان برده‌ام که داستان آن‌ها در زمان حال اتفاق می‌افتد. برای نوشتن آن‌ها به شکلی دقیق پروژه‌های تحقیقاتی و آرشیوهای تاریخی را بررسی کرده‌ام و البته من همیشه از مکان‌هایی که داستان در آن‌ها اتفاق می‌افتد، بازدید می‌کنم.
 
برای نوشتن یک داستان از چه مواردی الهام می‌گیرید؟
مسائل زیادی برای الهام‌دادن به من وجود دارند. داستان کتاب جدید من در سال 1944 در برلین اتفاق می‌افتد، یعنی در مراحل آخر جنگ جهانی دوم. در این اثر داستان زندگی هنرمندان، نویسندگان و فیلمسازان روایت می‌شود. می دانستم که چه چیزی می خواهم بنویسم. من در آرشیوها تحقیق کردم، از اماکن بازدید کردم، با افراد با تجربه صحبت کردم و در مسیر خانه در قطار ناگهان داستان در ذهن من جان گرفت و من شروع به نوشتن کردم. در عرض سه ساعت کار نوشتن طرح اولیه داستان به پایان رسید. گاهی کسی چیزی را برایم تعریف می‌کند یا من نسبت به چیزی که قبلا آن را می‌شناختم، دید تازه‌ای پیدا می‌کنم.
 
برای نوشتن عادت خاصی دارید؟
خیر. من روزی چند صفحه می‌نویسم و به سرعت پیش می‌روم. به‌سادگی می‌نویسم تا با دشواری مواجه نشوم، حتی زمانی که هیچ چیز به ذهنم خطور نمی‌کند. بعد از نوشتن چند جمله، متن به خودی خود نوشته می‌شود. اغلب برای نیم ساعت اول کارم یک چیز شیرین برای خودم می‌آورم و بعد به راحتی به نوشتن ادامه می‌دهم. من برای ایجاد انگیزه در وجودم از یک ترفند استفاده می‌کنم  و برای این کار، با اطرافیانم درباره کتاب جدیدم صحبت می‌کنم و آن به خواندن کتاب علاقه‌مند می‌شوند و مدام درباره کتاب از من سوال می‌پرسند. انتظار دوستانم برای خواندن کتاب، موجب می‌شود که بتوانم خوب بنویسم.
 
در اولین روز پس از پایان نگارش هر کتاب چه کاری انجام می‌دهید؟
فورا نوشتن یک کتاب تازه را شروع می‌کنم. وقتی کتابی را تمام می‌کنم، آن را در اختیار افرادی می‌گذارم که به نظراتشان اعتماد دارم. در مدتی که آن‌ها مشغول خواندن هستند، جزئیات را تغییر می‌دهم و برای داستان جدیدم تحقیق می‌کنم؛ اما با این وجود، همیشه داستانی در ذهنم دارم. می‌توانم از تمام مواردی که در موردشان تحقیق می‌کنم، به دو صورت استفاده کنم؛ واقعیات برای کار علمی و از احساسات و یا فرایندهای اجتماعی برای یک رمان. بعد از اینکه افراد مورد اطمینانم کتاب را تا پایان خواندند، من برای دو هفته دیگر بر رمان کار می‌کنم و سپس رمان را به ناشر می‌سپارم و به کتاب جدیدم می‌پردازم.
 
قصد ندارید کتابی در مورد ایران بنویسید؟
البته. داستان کتاب بعدی من در تهران اتفاق می‌افتد. دلم می‌خواهد یک رمان در مورد آدم‌هایی بنویسم که 100 سال پیش در سفارت آلمان در تهران کار می‌کردند. این برای من یک پروژه مهم و جالب است؛ چرا که باید تهران 100 سال پیش را طوری برای خودم بازسازی کنم که بتوانم توصیفش کنم. به همین دلیل قصد دارم چند ماه دیگر از آرشیوها و موزه‌های ایران دیدن کنم و از این بابت بسیار خوشحالم. امیدوارم این کتاب، زیباترین کتابی شود که تا به حال نوشته‌ام.
 
رمان «خون و سنگ معدن» در 542 صفحه با قیمت 75000 تومان منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها