بهروز جلالی، شاعر و معاون بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان در یادداشتی که در اختیار ایبنا قرار داد به شهادت حاج قاسم سلیمانی پرداخت.
این نخستین جملهای بود که گوینده رادیو، با گفتن آن از زبان همسر سردار، مرا کنار خیابان خلوت روز جمعه میخکوب کرد. نه به خاطر ماهیتِ خبری که در جمله بود- چه من هنوز نمیدانستم خبر چیست- و نه نمیدانستم این «قاسمِ» در جمله کیست.
اما «گوش»ی که پس از سالها، هنوز خش- خش بیسیمهای پی آر سی را به زنگ نکبتبار موبایلهای بد پیغام ترجیح میدهد؛ دقیقا میداند «بسم الله القاصم الجبارین» یعنی چه!
به ادامه متن رادیویی دقت میکنم: «.... علم بر زمین نمیماند.»
در خیال خودم باز هم شستی بیسیم را گرفته و دوباره رها میکنم: ... به گوشم!
جمله بعد: «تو شهید زنده بودی و حالا یارانت دورت را گرفتهاند.»
«قسم به حرمت حضرت مادر! برای هر قطره خونت باید هزینه بدهند.» این آخری را مطمئن نیستم رادیو گفته باشد. اما یقین دارم «باید» و «هزینه» را من بعد از فشار جدی روی شستی بیسیم به همه اعلام کردم: «برای هر قطره خونت باید هزینه بدهند» و مثل روزهای بی سیم و بی زر جمله را بستم: «مفهوم شد؟! تمام!»
با آنکه در فرهنگ بیسیمچیها معمول نیست که شستی بیسیم را به مدت طولانی نگهدارند ولی من این کار را کرده و ادامه میدهم:
«تاریخ پر فراز و فرود ایران در داستانها، نقلهای حماسی و نیز در کهنالگوهای خود، افراد باورمند به منافع ملی و مردم، بسیار داشته است. آفریدگار کلمه هم گاه در گفتار کسانی چون فردوسی بزرگ، اراده کرده تا نام آنها را زنده نگه دارد. این اراده علاوه بر گفتار شاعران و سخنوران،گاه در کردار و رفتار کسانی دیگر نیز تبلوری داستانی یافته است.»
یکی از این داستانها که هواخواه بسیاری دارد داستان گیو در شاهنامه فردوسی است. سرداری که آوازه دلاوریهای او بسیار تکرار شده است.
گیو یکی از سرشناسترین پهلوانان حماسههای ملی ایران در دوران کیکاوس و کیخسرو است. به روایت فردوسی، او پسر گودرز و پدر بیژن است. تبار گیو -پس از پدربزرگش کشواد- به کاوه آهنگر میرسد.
نشانههای نه چندان اندک نیز در شاهنامه و متنهای دوره ميانه اشاره به این دارند كـه گيـوِ شاهنامه، سرشتي ايزدينه دارد. گیوِ ما هم -به باور من-.
نظرات