شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۸ - ۱۶:۴۳
واکنش نویسندگان به شهادت سردار رشید ایران

نویسندگان حوزه ادبیات در واکنش به اقدام جنایتکارانه دولت آمریکا با انتشار متن‌های تسلیت، همدردی خودشان را با مردم ایران ابراز کردند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، صبح جمعه همه ایران با خبر تلخ شهادت سردار رشید ایران و اسلام، حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، فرمانده عملیاتی حشد الشعبی و همراهان دلاورشان از خواب بیدار شدند. خبر به قدری تلخ بود که به یکباره و قبل از اعلام عزای عمومی، همه کشور در سوگ فرو رفت و همه فضای مجازی پر از پیام‌های تسلیت شد. در این بین نویسندگان و اهل قلم از نخستین قشرهایی بودند که در کنار شاعران به این اتفاق جنایتکارانه دولت امریکا واکنش نشان دادند.
 
محمود دولت‌آبادی، خالق «کلیدر» در یادداشتی با انتشار یک بیت شعر «به پا گر خَلَد خاری آسان برآید/ چه سازم به خاری که در دل نشیند!» نوشته است: «از لحظه‌ای که خبر فاجعه ترور سردار قاسم سلیمانی را شنیدم، مفهوم این عبارات بالا ذهنم را رها نمی‌کند: چه سازم به خاری که در دل نشیند؟ و ازخود می پرسم آیا این است سرنوشت همه فرزندان شایسته این آب و خاک، با هر اندیشه و هرگرایشی؟ انهدام؟

باری… ایران بار دیگر یکی از فرزندان شایسته خود را با دریغ تمام، از دست داد. شخصیتی که سدٌی سترگ در برابر خون آشامان داعش برآورد و مرزهای کشور ما را از نکبت حضور آنان ایمن داشت. من نیز در اندوه عمیق ازدست دادن آن انسانی که شخصاً دورادور دوست می داشتمش، سوگوارم.»
 
این یادداشت دولت‌آبادی با واکنش‌های متفاوتی روبه‌رو بود و عده‌ای به مخالفت با صحبت‌های دولت‌آبادی پرداختند و دست به توهین زدند و به تخریب بزرگ‌ترین نویسنده کشور پرداختند.

میلاد عظیمی، پژوهشگر و نویسنده در واکنش به صحبت‌های مطرح شده در فضای مجازی نوشت:
«آسیاب به نوبت...امروز نوبت محمود دولت‌آبادی است. نویسندۀ بزرگ سپیدموی در موضوعی عقیده‌اش را نوشت و عده‌ای «آزادی‌خواه» در فضای مجازی به راه افتاده‌اند که[...]. شرمم می‌آید بنویسم آنچه را نوشته‌اند. جان حرفشان این است:« آقای دولت‌آبادی[...] نظر خودت را نگو. یا آنچه را ما دوست داریم و درست می‌دانیم بگو یا ساکت شو. اگر قلمت را نشکنی و صدایت را نبری عرض و آبرویت مباح است. هر چه بخواهیم دربارۀ تو می‌نویسیم. فحش تهمت تحقیر.... تو در این موضوع مثل ما فکر نمی‌کنی و به همین دلیل دشمن ما ومردمی. دشمن ایرانی. ما برای نابود کردن دشمن البته هر کاری را مباح می‌دانیم. در مذهب ما خفه کردن صدای دشمن هدف است و این هدف مقدس هر وسیله‌ای را توجیه می‌کند. آقای دولت‌آبادی یک‌وقت خیال نکنی که تو زخم‌خوردۀ سانسورهستی و سابقۀ دراز در دفاع از آزادی بیان داری. میزان حال فعلی توست و تو فعلا در این یک موضوع خاص، نظرت خلاف نظر ماست. مایی که مرکز عالم و معیار حق و باطلیم. آقای نویسنده! درست است که خیلی از ماها که به تو فحش می‌دهیم بلد نیستیم یک سطر بی‌غلط بنویسیم اما ما عوضش«مبارز» هستیم و در فضای مجازی - عموما به‌شکل ناشناس- فعالیت می‌کنیم و فحش می‌نویسیم. تو با آن کارنامه و تجربه و سابقه زندان و مبارزه برای آزادی بیان، باید نظر ما را بپذیری که صدایمان در فحاشی و بهتان‌زدن بلند است»... در ایام انقلاب شاه به دکتر غلامجسین صدیقی پیشنهاد کرد نخست‌وزیر شود. صدیق مصدقی بود و سخت خوشنام بود. پذیرفت. گفت به یک شرط که شاه در کشور بماند که شاه نپذیرفت. دوستان صدیقی برآشفته شدند. به او گفتند آقای صدیقی! به فکر آبرویتان باشید. صدیقی گفت: آبرو را برای چنین روزی جمع کرده بودم که فدای منافع ایران کنم. آقای دولت‌آبادی عزیز! مبادا دلت بشکند. مبادا از این همه بی‌حیایی و دریده‌زبانی شرم‌آور غم بر دلت بنشیند. آثار تو اعتبار ادبیات معاصر ایران است. تاریخ فراموش نخواهد کرد که تو به پوپولیسم مهارگسیختۀ پشت کردی و منافع ملی را در نظر گرفتی و آزادوار و فروتنانه عقیده‌ات را گفتی و نوشتی. نترسیدی و آبرویت را به مسلخ هتاکان آوردی. تو نویسندۀ مردم و هنرمند مردمی هستی. سرد و گرم دهر چشیده‌ای. نه برای نام و نه برای نان است آنچه می‌گویی. فقط نظرت گفتی و آن را در معرض نقد مستدل و محترم گذاشتی. همین. وای بر کشور ما اگر چون تو مردی نتواند بی‌واهمه از سیل دشنام‌ها سخن بگوید.»
 
مهدی یزدانی خرم، نویسنده و روزنامه‌نگار نیز در صفحه خود نوشت: «و سال‌های سال است که صبح‌ها با خبری از خواب بیدار می‌شوم که بوی باروت در فضا منتشر می‌کند. سال‌هاست که برای آزادی بیشتر، حقوق انسانی و رسوخ در تصلب می‌نویسم اما بوی باروت دست از سرم برنمی‌دارد. من که در یک خانواده‌ی ارتشی بزرگ شده‌ام بسیار خوب می‌شناسم خبرهای اولِ صبح را. من که سال‌هاست روزنامه‌نگارم از خبرهای دمِ صبح می‌هراسم. و من که سال‌هاست می‌نویسم می‌دانم دمِ صبح چه زمانِ عجیبی‌ست. سال‌ها دشنام شنیدیم از هر طرف چون از این اخبار دم صبح هراس داشتیم. چون انگار در انتهای تاریکی چیزی را نشانه می‌روند که قرار است خواب در چشم ترم بشکند. از ترامپ متنفرم. شاید از هیچ سیاست‌مداری اندازه‌ی او متنفرم نبوده‌ام. خاورمیانه را غرق خون، در ید تندروهای مختلف و تکثیر مناسک سربریدن می‌طلبد. چند سال است تمام رشته‌هایی را که همین اندک عقلا تنیده بودند پنبه کرده. نگاه کنید به اطراف. همه نگران، عقلانیت گم‌شده‌ی روزگار و حالا ترور قاسم سلیمانی که چیزی بیش‌ از یک ترور است. انگار این خبیثِ جامد یک جنگ در کارنامه‌اش کم دارد. و از این سو همه در بهت و حیرت‌اند که چه‌گونه باید در این حجمِ سفاهت باید دم از صلح و آشتی بزنند. از آمریکا متنفرم چون خونی نبوده که در خاورمیانه نریخته باشد. چون وقتی فضا به چنین سمتی رود از قلم‌های امثال ما چه کاری ساخته است؟ از صبح که می‌خوانم اخبار را و حماقتِ آن پسابِ زردِ جامد که ترامپ نام دارد قلب‌ام بیش‌تر برای مردم‌ام می‌سوزد. کلافِ گره‌خورده‌ی خاورمیانه را هیچ آمریکایی‌ای نمی‌تواند باز کند چه با داعش هم نتوانستند و فقط خون بود بر خون که تلنبار شد. در اخبار همه‌ی سیاست‌شناسان ابراز حیرت می‌کنند و این‌که این دیوانه نه‌تنها چیزی از صلح نمی‌داند که باعث می‌شود میل به انتقام جان‌های بسیاری را آکنده کند. برای او و هم‌فکران‌اش پشیزی ملت‌ها ارزش ندارند چون فشاری که مردم ایران بابت تحریم‌ها تحمل می‌کنند برای‌شان هیچ است. وقتی حرف از گرسنه‌گی، باروت و خون شود دیگر صدای عقل به کجا می‌رسد. آن قدر غمگین‌ام که می‌خواهم ایران را در آغوش کشم و بگریم. مرده‌شوی زنده باد، مرده‌بادها را ببرند. حالا تمام معادلات عوض شده‌اند. حالا باید منتظر روزهایی باشیم که شب‌شان آبستن است. و این خبیث تروریستِ بزدل انگار از اولین تک‌یاخته‌هاست که باید از سیاست حذف شود تا تازه بتوان فکر صلح بود. امروز بیش از هر زمان ایران به ما که هر کدام شاید مملو از زخم و غم رنج باشیم نیاز دارد. التماس می‌کنم از زنده باد مرده باد بیرون بیایید و دقیق‌تر نگاه کنید، آن پرچم در باد نباید از اهتزاز بیفتد...»
 
علی آقاغفار روزنامه‌نگار و نویسنده نیز با انتشار پیراهن تیر خورده قاسم سلیمانی شعری منتشر کرده است که در زیر می‌خوانید:
«باز امشب هوس گریه پنهان دارم/ میل شبگردی در کوچه باران دارم»
 
میثم رشیدی مهرآبادی نویسنده کتاب «صد روسی»، با انتشار عکسی از شهید سلیمانی و شهید احمد کاظمی نوشته است:
«حاج قاسم سلیمانی بیشتر از هر کسی، دلتنگ دیدار حاج احمد کاظمی بود. حالا پیش همند. خوشا به حالشون...»

 
سیدعلی کاشفی خوانساری نیز به این اتفاق تلخ واکنش نشان داد به انتقاد از برخی چهر‌ه‌های به ظاهر روشنفکر پرداخت.
 
کبری خدابخش دهقی، نویسنده کتاب «محسن ما» نیز در صفحه اجتماعی خودش یادداشتی با متن زیر منتشر کرد: «حاج قاسم به آرزویش رسید، مبادا سست شوید. چون خبر شهادت مالک اشتر به امیرالمؤمنین علیه السّلام رسید بسیار اندوهگین و افسرده خاطر شد گریست و بر منبر تشریف برده فرمود: «ما از خدا هستیم و بسوى او باز مى‌گردیم، و ستایش خداوندى را سزا است که پروردگار جهانیان است، بار خدایا من مصیبت اشتر را نزد تو بشمار مى‌آورم، زیرا مرگ او از سوگ‌هاى روزگار است، خدا مالک را رحمت فرماید که بعهد خود وفاء نمود، و مدّتش را بپایان رسانید، و پروردگارش را ملاقات کرد، با اینکه ما تعهّد نموده‌ایم که پس از مصیبت رسول خدا-  صلّى اللّه علیه و آله بر هر مصیبتى شکیبا باشیم، زیرا آن بزرگ‌ترین مصیبت‌ها بود. خدا مالک را جزاى خیر دهد و چگونه مالک که اگر کوه بود کوهى عظیم و بزرگ بود، و اگر سنگ بود سنگى سخت بود، آگاه باشید بخدا سوگند مرگ تو اى مالک، جهانى را ویران و جهانى را شاد مى سازد یعنى اهل شام را خوشنود و عراق را خراب مى گرداند، بر مردى مانند مالک باید گریه کنندگان بگریند، آیا یاورى مانند مالک دیده می‌شود، آیا مانند مالک کسى هست، آیا زنان از نزد طفلى بر مى‌خیزند که مانند.»
 
مهدیه سادات شاهمرادی با انتشار عکسی از تابوت‌های سربازان آمریکایی نوشت:
«خون‌های پاک زمین را پاک می‌کند از لوث پلیدی از این لحظه، نه زمین آرام می‌ماند و نه زمان. خون حاج قاسم سلیمانی این بار از دل زمین می‌جوشد و نقش شما را پاک خواهد کرد! منتظر می‌مانیم.»
 
وجیهه سامانی نویسنده و دبیر جشنواره قلم زرین با انتشار عکسی تغییر یافته از کتاب اول دبستان نوشت:
«شبی که همه  خواب بودیم!
.
.
این بار هم علمدار از سرزمین فرات بازنگشت.»
 
محمدرضا شرفی خبوشان، نویسنده و دبیر علمی این دوره جایزه جلال‌ آل احمد نیز با انتشار عکسی از سپهبد شهید، قاسم سلیمانی در حال راز ونیاز نوشت:
«من درست نفهميدم حاج قاسم سليماني به دوست كرماني‌اش چي گفته. حتي آن دوست كرماني‌اش هم كه اين حرف حاج قاسم را براي من نقل مي‌كرد، نفهميده بود حاج قاسم چي گفته.
دوست كرماني از احتمال رياست جمهوري رفيق قديمي‌اش پرسيده بود. جواب حاج قاسم اين بود: «خيلي كمه براي من.» من و دوست كرماني حاج قاسم به همه چيز فكر كرديم الّا كنايه‌ي اين مرد به مقام والاي شهادت.
حق داشتيم چون باور نمي‌كرديم قرار است حاج قاسم به اين زودي مقامش از همه‌ي رئيس جمهورهاي دنيا بالاتر برود.»
 
حسین شاه‌مرادی، رییس موسسه انتشارات امیرکبیر نیز نوشت: «من هم مثل بسیاری از شما، با اختلاف نگاه سیاسی و فرهنگی و عقیدتی مشکلی ندارم و در این سال‌ها رفیقان و همکاران زیادی داشته و دارم که اختلاف‌نظرهایی جدی با هم داشته و داریم. اما واکنش و موضع افراد مختلف در فقره شهادت حاج قاسم عزیز، ملاکی مهم و معیاری تعیین‌کننده برای من در تنظیم روابط آینده‌ام با آن‌هاست. اینجا دیگر بحث دیدگاه فکری نیست، بحث شرافت و انسانیت است. این رخداد، آن‌چنان مهم است که سکوت و نظاره‌گریِ خاموش افراد هم در آن معنا دارد، چه رسد به کنش‌های شماتتگرانه و شادی‌های در خلوت و جلوت که حسابش سواست.
ان‌شاءالله به برکت خون این شهید عزیز، اطرافمان را از لوث وجود بی‌شرفان و وطن‌فروشان پاک خواهیم کرد. این از من.»
 
بهروز دلاور نویسنده و روزنامه‌نگار نیز در صفحه خود با انتشار عکسی از رهبر انقلاب و سردار سلیمانی نوشته است:
«سردار یادت هست، آقا وقتی داشتند نشان ذوالفقار رو برات نصب می‌کردند ، فرمودند : مجاهدات در راه خدا با این پاداش‌های دنیایی قابل جبران نیست. حقا که درست گفتند، دیشب ، سحر جمعه ، از دست ارباب عالم، حضرت حسین بن علی ( ع)، نشان شهادت گرفتی... دل می‌رود ز دستم...»
 
وحید یامین‌پور نیز با انتشار عکسی از رهبر معظم انقلاب نوشت:
«سرت سلامت... داغ دل و زخم جان را جز تو التیامی نیست.»
 
محمد سرشار، نویسنده و مدیر شبکه پویا نوشت:
«چشمهایم خیس است و نمیتوانم بنویسم.... شهادتت مبارک علمدار.»
 
علی چنگیزی، نویسنده جوان و داور جوایز متعدد ادبی نیز با انتشار عکسی از سردار رشید اسلام نوشت:
«عرض تسلیت برای شهادت حاج قاسم سلیمانی، خدمت شما، و همین طور خانواده محترم ایشان... برای من روز دردناکی است هر چند آرزوی مجاهدی مثل ایشان شهادت است. ‌کشورمان شخصیتی تاثیرگذار و محبوب، شجاع و وطن پرست را از دست داد. فرموده:  ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون. شهید حاج قاسم سلیمانی از جمله سرداران بزرگ تاریخ ایران است. روحش شاد.»
 
جواد کلاته عربی، نویسنده و پژوهشگر با انتشار نقاشی کودکی از دست حاج قاسم سلیمانی و انگشتر عقیق‌اش نوشت: «حاج قاسم! بچه‌های ما سیزدهم دیِ نود و هشت را فراموش نخواهند کرد. روزی که تلویزیون پر بود از اسم و عکسِ تو و چشمانِ پدرها و مادرهاشان پر بود از اشک... حاج قاسم! تو در خاطرِ بچه‌های ما برای همیشه ماندی.
پ.ن: رفتم توی اتاق که بنشینم به انجام کارهام، دیدم چیزی ازم پنهان می‌کند. توجه نکردم و مشغول کارهام شدم. این‌بار زیرچشمی نگاه کردم، دیدم دارد یک نقاشی می‌کشد. دقت کردم، متوجه شدم چی کشیده است. زدم زیرِ گریه...»
 
مهدی قزلی، مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان با انتشار عکسی عملیاتی از حاج قاسم سلیمانی نوشت: آدمی در بستر به دنیا می‌آید اما مجاهد در بستر از دنیا نمی‌رود. شهادتت مبارک.
وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
مردی با بالهای شهادت به ملاء اعلی عروج کرد که زمین، سنگینی قدمهایش را بر گرده خود می فهمید و آسمان به سایه‌اش بر سر او می بالید.
او اقیانوسی عمیق و کتوم بود که علیرغم غرائب نهفته در اعماق، بر ساحل نگاهش امواجی نرم و آرام داشت.
او کوهی استوار و شامخ‌بود که هیچ طوفانی توان لرزاندش را نداشت.»
 
سیدعلی شجاعی، نویسنده شناخته شده نیز در متنی نسبتا طولانی نوشت: «سردار قاسم سلیمانی مصداق تمام و کمال مردی و مردانگی و تعیّن مجاهد فی سبیل الله در عصر ما بود.
شخصیتی منحصر به فرد که مشابه و نظیر نداشت و قرنها بود که مادر گیتی کسی چون او را به بشریت اهدا نکرده بود.
وجودش چنان از عظمت خدا لبریز بود که هرچه جز او را کم و کوچک می دید. ترس را نمی شناخت و با خستگی و نومیدی بیگانه بود.
پرداختن به کارهای بزرگ، هیچگاه از توجهش نسبت به امور کوچک نمی کاست.
او با دستهای اعجاز گرش، عقل و عشق را به هم پیوند زده بود و با نگاه آسمانی اش مهر و رقّت و عطوفت را با اقتدار و سلحشوری و صلابت آشتی داده بود.
عشق به حضرت محمد مصطفی و علی مرتضی و اهل بیت عصمت و طهارت، مهر و عاطفه وجودش را به همه ابنای بشر تعمیم داده بود.
سینه آسمانی او صندوقچه اسراری بود که جز خودش هیچ کس از عهده حمل آن برنمی آمد.
او کسی بود که در معرفت و سلوک غبطه عارفان و سالکان را برمی انگیخت و در هوش و کیاست و فراست، رشک برجسته ترین طراحان و سیاستمداران جهان و در شجاعت و رشادت، حیرت بی باک ترین دلیران و جنگاوران.
او مردانه می جنگید تا ریشه وحشت و ترور را در جهان بخشکاند و صلح و آرامش ماندگار را برای بشر به ارمغان بیاورد.
نه تنها ملت ایران که دنیای تشیع و جهان اسلام، به هر چه از امنیت و آرامش و عزت رسیده اند، الی الابد وامدار مجاهدتهای بی‌بدیل اویند.
خداوند درجات عالی اش را متعالی گرداند و شفاعت او را در حق درماندگان و زمینگیرانی چون ما بپذیرد.
طوبی له و حسن مأب»
 
همچنین روز گذشته جشن امضا و رونمایی از کتاب «زخم زار» اثر شهره احدیت که قرار بود روز جمعه با حضور شخصیت‌های مطرح هنر و ادبیات برگزار شود، به احترام شهادت سردار سلیمانی برگزار نشد.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۰۱:۲۰ - ۱۳۹۸/۱۰/۱۶
    شرف مهدی یزدانی خرم را میستایم. باورم نمیشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها