شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۸ - ۱۱:۴۰
ادبیات افغانستان از دوره‌ای به‌بعد وضعیت عادی به خود ندیده است

بهروز انوار، منتقد ادبی در نشست نقد و بررسی رمان «آوازهای روسی» در قم، با بیان اینکه سایه جنگ بر یک کشور همواره باعث می‌شود که امر روزمره فدا شود، گفت: ادبیات افغانستان از دوره‌ای به‌بعد وضعیت عادی به خود ندیده است و اثری پیدا نمی‌کنید که در آن جنگ نباشد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قم، جلسه نقد و بررسی رمان «آوازهای روسی» با حضور نویسنده این کتاب، هادی خورشاهیان نویسنده و منتقد ادبیات داستانی، بهروز انوار نویسنده و منقد ادبی و جمعی از نویسندگان ایران و افغانستان در محل مجتمع ناشران قم و به میزبانی گروه «داستان جمعه» برگزار شد.
 
هادی خورشاهیان در ابتدا با فرض اینکه یک مهاجر است و می‌خواهد در مورد سرزمین‌اش بنویسد، گفت: به فرض مثال من به عنوان یک مهاجر اگر بخواهم از ایران یا سرزمینم بنویسم، دوست دارم طوری بنویسم که علاقه‌مند شوم به وطنم برگردم. رمان آقای مدقق این ویژگی را ندارد. آدم‌های رمان و جغرافیایی که داستان در آن روایت می‌شود، این ویژگی را ندارند. این وطن آن وطنی نیست که من می‌خواستم. در کل باید بگویم رمان باید یک چیزی داشته باشد که مرا به وطنم علاقه‌مند کند.

این نویسنده ادامه داد: احمد مدقق برای من از کابل حرف می‌زند، وضعیت مکانی و زمانی را روشن می‌کند و از تاریخ و جغرافیا سخن می‌گوید. من هنوز از نویسنده‌های افغانستانی چیزی نخوانده‌ام که در ستایش خودشان باشد. همیشه این ستایش معطوف به یک گروه از افغانستان یا یک نفر خاص مثل یک مجاهد، یک پدربزرگ و... بوده است.
 
خورشاهیان افتتاحیه رمان «آوازهای روسی» را بدون مساله توصیف کرد و افزود: ما زمانی که می‌خواهیم درباره یک مسأله بنویسیم، از همان مسأله شروع می‌کنیم. به عنوان مثال اگر بخواهیم از عشق بنویسیم، از همان عشق شروع می‌کنیم. نویسنده «آوازهای روسی» از هیچ شروع کرده است. یک آدم بی‌تفاوت، در یک جای بی‌تفاوت، یک عکس بی‌تفاوت می‌گیرد. به نظرم چون مسأله اصلی در رمان جنگ و عشق است، لذا باید با یکی از این موضوعات رمان را آغاز می‌کرد.
 

خانم حسینی شاعر افغانستانی حاضر در این جلسه نیز در نقد این مسئله که نباید منتظر تصاویری شفاف از کابل در این رمان بود، یادآور شد: وقتی جنگ، جایی را احاطه می‌کند، تصاویر کمتری را مشاهده می‌کنیم و همه تصاویر زیر سلطه جنگ قرار می‌گیرند. از این جهت مابقی تصاویر کم‌رنگ می‌شوند، لذا نباید توقع داشته باشیم نویسنده تصویری شفاف و رنگی از کابل به ما بدهد.
 
این شاعر افزود: این کتاب و شخصیت شاعرانه آن روح من را به عنوان یک شاعر راضی کرد. گرچه نویسنده از فضای شاعرانه استفاده نکرده است، اما آن‌قدر این کتاب برای من جذاب بود که وقتی آن را می‌خواندم، برمی‌گشتم و دوباره کتاب را مرور می‌کردم. این حس و حال به خاطر کلماتی بود که وجه اشتراک من با نویسنده بود.
 
در ادامه نشست، بهروز انوار دیگر منتقد حاضر در جلسه در سخنانی مشخص کردن ژانر داستان را در جلسات نقد با اهمیت دانست و گفت: مشخص کردن ژانر باعث می‌شود تمام جزئیات داستان تحت تاثیر آن ژانر قرار بگیرد. در ابتدای امر و نقد یک اثر باید بدانیم که آن رمان در چه گونه‌ای قرار می‌گیرد. چون اگر این نکته مشخص نشود، در نقد به اشتباه می‌افتیم.

وی با ذکر مثالی در توضیح بیشتر این موضوع یادآور شد: مثلا یک داستان در ژانر پلیسی تفاوت‌های عمده‌ای با یک داستان در ژانر عاشقانه دارد. با این نگاه، به عنوان نمونه نباید کتاب‌های خانم فهیمه رحیمی را که در ژانر عاشقانه است، با بوف کور هدایت که در گونه‌های فلسفی دسته‌بندی می‌شود، مقایسه و آنها را با یک الگو نقد کرد.
 
این منتقد ادبی ادامه داد: من قبل از اینکه ژانر «آوازهای روسی» را مشخص کنم، به دو ژانر ماجراجویانه و تاریخی اشاره می‌کنم. رمان ماجراجویانه رمانی است که وجه غالب آن را اتفاق تشکیل می‌دهد و شخصیت در رتبه دوم قرار می‌گیرد و رمان تاریخی رمانی است که به نوسازی شخصیت‌ها، نهضت‌ها، روح و حال و هوای اعصار می‌پردازد. «آوازهای روسی» به خاطر حرکت شخصیت در رمان، یک رمان ماجراجویانه است و ازسوی دیگر چون با اتصالات تاریخی به انقلاب سور، حمله مجاهدین، حضور شوروی و ظهور طالبان توجه دارد، یک رمان تاریخی هم هست.
 
انوار در بخش دیگری از سخنانش به امر روزمره و اضطراری در رمان اشاره کرد و گفت: کتاب «آوازهای روسی» به سمتی می‌رود که امر روزمره را ذبح می‌کند و این مسأله مهمی است چراکه اگر امروز با امر روزمره می‌توانیم مردمان مختلف یک سرزمین را به تصویر بکشیم، با حذف امر روزمره ممکن است صد سال دیگر وقتی به ادبیات مراجعه کنیم، از مردمان این روزها چیزی دستگیرمان نشود.
 
وی تصریح کرد: ادبیات داستانی افغانستان و حتی در دوره بلندی ادبیات داستانی ایران در دوره اضطرار می‌گذرد. ادبیات افغانستان از دوره‌ای به‌بعد، وضعیت عادی به خود ندیده است و درواقع هیچ اثری پیدا نمی‌کنید که سایه جنگ در آن نباشد. این مسأله باعث می‌شود امر روزمره فدا شود و جامعه در سایه این نکته فدای امر اضطراری شود.
  

 
انوار تاکید کرد: اگر امر روزمره در ادبیات داستانی فراموش شود و دچار امر اضطراری شویم، رئالیسم تبدیل به رئالیسم سوسیالیسم، ناتورالیسم یا رمانتیک وارگی می‌شود. می‌توانم بگویم «آوازهای روسی» از نظر مکتب داستان‌نویسی در مکتب رئالیسمی قرار می‌گیرد که دچار رمانتیک وارگی شده است.
  
نویسنده رمان «تراش سوخته‌ها»، رمان «آوازهای روسی» را نمونه خوبی از اسطوره سفر قهرمان معرفی کرد اما به تفاوت‌های آن با اسطوره سفر قهرمان هم اشاره کرد و گفت: در تمام فصول که اسطوره سفر قهرمان پیش می‌رود بعد از پذیرش همراهی می‌کند، اما در تمام فصل‌های «آوازهای روسی» ما با یک واگرایی مواجهیم چراکه شخصیت وارد هر فصلی که می‌شود، نمی‌خواهد پیروز شود و همراهی انجام نمی‌دهد. این واگرایی حاصل همان شکست عشقی است که در ابتدای رمان گریبان شخصیت را گرفته است.
  
احمد مدقق نویسنده رمان «آوازهای روسی» هم در پایان جلسه نقد و بررسی این کتاب، در سخنان کوتاهی درباره رمان خود گفت: مخاطبان، «آوازهای روسی» را یک رمان افغانستانی می‌دانند. چون اولا درباره افغانستانِ کنونی است و دیگر اینکه من به عنوان نویسنده علیرغم تولد در ایران، شهروندیِ این کشور را ندارم. ضمن اینکه خودم هم مدام «آوازهای روسی» را رمانی افغانستانی معرفی کرده‌ام.
 
این نویسنده تصریح کرد: از یک لحاظ می‌توان گفت «آوازهای روسی» یک رمان ایرانی است. چون من سرِ سفره فرهنگ و فضای زیستی ایران کنونی نشسته‌ام. از بدو تولد در همین کشور بوده‌ام و حتی فن داستان‌نویسی را در فضای ادبی ایران آموخته‌ام. اتفاقی که برای این رمان افتاده، این است که من پُلی زده‌ام به ظرفیت‌های فرهنگی تمدنی افغانستان کنونی. شاید بهتر باشد ما به جای استفاده از عبارت رمان ایرانی، رمان افغانستانی یا رمان تاجیکی، از عنوان رمان فارسی استفاده کنیم. پل بزنیم بین اجزای یک تمدن بزرگ که جدا از هم افتاده و به این ترتیب، چتر داستان فارسی را بازتر کنیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها