فروغی یکی از پیشروان نسلی بود که به دلیل بکر بودن حوزه آشنایی فرهنگی ایرانیان با مفاهیم و ساختارهای مدرن، ناگزیر بودند در حوزههای بسیاری اندیشهورزی و قلمفرسایی کنند.
تا پیش از انتشار کتاب «خلاصه شاهنامه» (که یکی از برنامههای درسی دبیرستانها در زمان پهلوی اول نیز بود) از سوی فروغی، شاهنامه بیش از آنکه متنی در دسترس همگان باشد، کلانروایتی بود که سینه به سینه نقل میشد و در این میزان تحریفها و اضافات فراوانی را نیز تجربه میکرد. رویکرد فروغی و همراهان و همنسلانش نسبت به ادبیات و فرهنگ کهن ایران که خود را در نهضت تصحیح متون متجلی ساخت، یکی از نمودهای تلاش این نسل و از جمله محمدعلی فروغی برای تجدید فرهنگ ایران و ترویج آن در میان همگان بود.
فروغی از جمله مهمترین نظریهپردازان تعلیم و تربیت در دوران پهلوی اول محسوب میشود و تاکید او بر استقلال فرهنگی، تاثیر قابلتوجهی بر نوع سوگیری آموزش و پرورش جدید ایران داشت. او در خطابهای با نام «لزوم استقلال فرهنگی ملتها» که در یکی از جلسات فرهنگستان زبان فارسی (یکی از مهمترین و حیاتیترین دستاوردهای فروغی) قرائت شده است چنین میگوید: «البته شنیدهاید که اروپائیها میگویند آسیائیها حیف است اروپائی شوند. این حرف غالباً از کسانی شنیده میشود که مغرض یا نادانند و این قسم تاویل میکنند که آسیائیها نباید احوال خود را تغییر دهند و حتی مثلاً کارخانه و راهآهن نباید بسازند. سخافت این سخن مسلم است و هیچ دانشمند بیغرضی چنین چیزی نمیگوید ولیکن ممکن است آنکه روز اول این حرف را زده مقصود صحیح داشته؛ یعنی آسیائیها نباید عیناً اروپائی شوند و در وجود آنها مستهلک گردند و از خودشان باید هویت داشته باشند.» (منتشر شده در نشریه یغما؛ خرداد 1335؛ ص: 100)
فروغی میگوید: «مللی که سابقه تمدن و فرهنگ عالی دارند، بیشتر محل توقع هستند که این مقام را برای خود حفظ کنند و اگر نکنند موهونتر خواهند بود و گمان میکنم حاجت به یادآوری نباشد که ملت ایرانی نظر به سوابق تمدن و تربیتی که دارد در میان ملل از این بابت بیش از بسیاری دیگر محل توقع است و بنابراین وظیفهاش سنگینتر است.»
بر پایه همین احساس وظیفه بود که فروغی در دوره دوم نخستوزیریاش (در سال 1314) فرمان تاسیس «فرهنگستان ایران» را با چنین شرح وظایفی از رضا شاه گرفت: «ترتیب فرهنگ به قصد رد و قبول لغات و اصطلاحات در زبان فارسی، اختیار الفاظ و اصطلاحات در هر رشته از رشتههای زندگانی، پیراستن زبان فارسی از الفاظ نامتناسب خارجی، تهیه دستور زبان، جمعآوری لغات و اصطلاحات پیشهوران و صنعتگران و الفاظ و اصطلاحات قدیمی و اشعار و امثال و قصص و نوادر و ترانهها و آهنگهای ولایتی، هدایت افکار به حقیقت ادبیات و چگونگی نظم و نثر، تشویق شعرا و نویسندگان در ایجاد شاهکارهای ادبی، تألیف و ترجمه کتب سودمند و مطالعه و اصلاح خط فارسی.»
آنچه از اساسنامه فرهنگستان برمیآید توجه همزمان موسسان آن (و به طور مشخص محمدعلی فروغی) نسبت به لزوم حفظ میراثهای فرهنگی و برقراری بنیادهای تازه برای حفظ زیست پویای فرهنگ ایرانی در جهان مدرن است. چنین است که فروغی، همزمان با آنکه مجدِد فرهنگ ایرانی بود و به «هدایت افکار به حقیقت ادبیات» نظر داشت، در معرفی حوزههای مختلف علم و اندیشه مدرن نیز اهتمامی وسیع داشت.
فروغی نویسنده اولین کتاب فارسی در حوزه علم اقتصاد با رویکرد مدرن و بهطور مشخص اقتصاد سیاسی (کتاب اصول علم ثروت ملل یعنی اکونومی پلتیک)، نویسنده نخستین کتاب حقوق اساسی در ایران (کتاب حقوق اساسی؛ آداب مشروطیت دول) و نویسنده یکی از اولین آثار قابل توجه و مدون در حوزه تاریخ جهان به زبان فارسی (کتاب تاریخ ملل قدیمه مشرق) محسوب میشود و دستاورد او در حوزه معرفی مکاتب فلسفی؛ یعنی کتاب «سیر حکمت در اروپا» هنوز یکی از متون قابل اتکا در این زمینه به زبان فارسی است.
علاوه بر این، او در حوزههای دیگری نیز نقش بنیانگذار را ایفا کرد. او مولف اولین کتاب در حوزه آموزش اصول سخنرانی به زبان فارسی است. فروغی در ابتدای کتاب «آئین سخنوری» چنین نوشته است: «چون از جمله تعلیمات لازم برای رسیدن به این مقصود (آموزش اصولی وعظ و خطابه) آگاهی بر قواعد و اصول فن خطابه است و در این فن تاکنون کتابی به زبان فارسی تصنیف نشده بود، اینجانب برعهده گرفتم که این نقص را مرتفع سازم و مختصری در فن خطابه که از صناعات خمسه علم منطق شمرده میشود و از جهتی مربوط به علم ادب نیز هست، به رشته تحریر درآورم.» (مقدمه کتاب آئین سخنوری؛ نوشته شده به تاریخ مهرماه 1316؛ به نقل از همین کتاب؛ منتشر شده در سال 1330؛ انتشارات کتابخانه دانش)
علاوه بر این، او در خطابهها و مقالههایش در معرفی علوم تازه بهویژه در حوزه علوم انسانی کوشا بود. یکی از خطابههایی که از فروغی به دست ما رسیده است، «مردمشناسی چیست؟» نام دارد و به معرفی این رشته اختصاص دارد. فروغی گفته است: «در تعریف مردمشناسی نخستین امری که گمان میکنم باید توجه داد، این است که مردمشناسی را به جای آدمشناسی نباید گرفت. میان ما معمول این است که آدمشناس کسی را میگویند که در برخورد با دیگری زود به احوال او پی میبرد که نیک یا بد است، زیرک و دانا یا نادان است و همچنین خصایص دیگر را و این صفت چون در کسی باشد او را آدمشناس میگویند اما مردمشناسی چنانکه ما اصطلاح کردهایم چیز دیگری است.»
فروغی این سخنرانی را در دیماه 1316 و برای معرفی یکی از واژههای جایگزین تصویب شده در فرهنگستان ارائه داده است و در آن، علاوه بر معرفی واژه، یکی از حوزههای علم جامعهشناسی را که میزان ناآشنایی ایرانیان با آن را از قطعه نقل شده از سخنرانی میتوان تشخیص داد، نیز معرفی میکند.
فروغی یکی از پیشروان نسلی بود که به دلیل بکر بودن حوزه آشنایی فرهنگی ایرانیان با مفاهیم و ساختارهای مدرن، ناگزیر بودند در حوزههای بسیاری اندیشهورزی و قلمفرسایی کنند. او متعلق به دوره پیشاتخصص بود و توانست وظیفه خود را به عنوان اندیشمندی که کوشش خود را معطوف به تجدید فرهنگ ایران و بنیانگذاری مفاهیم مدرن در دل این فرهنگ کرده بود بسیار مطلوب به انجام رساند.
نظر شما