مدیر انتشارات آفتابکاران، نبود منابع معتبر و علمی و فقدان اساتید برجسته را دلیل اصلی ناتوانی دانشگاه در تربیت مدیر نشر میداند.
آیا دانشگاه میتواند مثلاً یک مدیر برجسته در حوزه بازرگانی و یا یک مدیر بایسته در زمینه مدیریت صنعتی تربیت کند؟ البته بنده منکر تأثیر تدریس دروس تئوریک در دانشگاه نیستم و صد البته آنرا شرط لازم و نه کافی برای تربیت و پرورش متخصصان کلیه امور بهویژه در حوزه نشر میدانم و از آنجا که صنعت نشر ایران را در بسیاری از شاخههای مرتبط این صنعت، مثل شبکه توزیع و آمادهسازی کتاب قبل از چاپ و امور نرم افزاری، کماکان سنتی و نیمهمدرن میدانم، اهمیت ورود دانشگاه به این حوزه و تربیت متخصصان مرتبط را بسیار تأثیرگذار و مهم میدانم. اما از آنجا که فکر میکنم این رشته یعنی نشر مثل بقیه رشتههای دانشگاهی افراد علاقهمند و دارای پشتکار را میطلبد، تأکید میکنم که حتماً آموزش توأم با کار عملی باید در دستور ایجاد این رشتهها قرار بگیرد؛ وگرنه خروجی مناسبی همانند دیگر رشتههای دانشگاهی در این حوزه نخواهیم داشت.
برای مثال دیدید که سرانجامِ دانشکده خبر به کجا انجامید و در میانه راه به چه مشکلاتی برخورد کرد؟... اما همین خبرنگارانی که مثل عزیزان شاغل در ایبنا از بدو تاسیس در این خبرگزاری بهکار گرفته شدند و کار کردند و آموزش دیدند و تجربه اندوختند و در ضمن علاقه هم داشتند، الان اصول اولیه خبرنویسی و گزارشنویسی درباره کتاب و مشکلات مبتلابه آن را به مراتب از دانشجویان مشغول به تحصیل در رشته خبرنگاری در یک دانشگاه حتی دولتی و یا خصوصی، بهتر، بیشتر و حرفهایتر میدانند و میفهمند. البته در این مسیر استثنائاتی هم وجود دارد که نباید آن را به کلیت موضوع تعمیم بدهیم.
حال در رشته مدیریت نشر هم به نظر من همین موضوع در حال حاضر صدق میکند و باید اساتید برجسته از میان ناشران با تجربه انتخاب و بهکار گرفته شوند و کارگاههای آموزشی توسط این عزیزان و به کمک اتحادیه ناشران راهاندازی شود. البته اتحادیه ناشران از دیرباز اقدام به این کار کرده و حتی مذاکراتی هم با دانشگاههای معتبر کشور از جمله دانشگاه تهران داشته ولی خب به نظرم کافی نیست.
ناشران بزرگ و موفقی چون زندهیاد عبدالرحیم جعفری که یکی از بزرگترین انتشاراتیهای خاورمیانه -امیر کبیر- را تأسیس کرده بود در کدامیک از دانشگاههای کشور درس مدیریت نشر خوانده بود و چند تعداد واحد دانشگاهی مرتبط با این رشته را گذرانده بود؟ البته تأکید مجدد میکنم که این حرف من به معنای نفی تحصیلات آکادمیک در این رشته -یعنی نشر- نیست اما شرطها و بسترهای فراوانی دارد که متأسفانه در حال حاضر شاهد بروز و ظهور آن نیستیم و یک فارغالتحصیل دانشگاه بعد از چند سال که در دانشگاه یک رشته را میخواند و میخواهد وارد بازار کار شود، متأسفانه آنطور که شاید و باید بر آنچه فراگرفته تسلط کافی و وافی ندارد و این هم مربوط به ساختار غلط سیسستم آموزشی کشور ماست که باید هرچه زودتر اصلاح و ترمیم شود.
در بخش آسیبشناسی این موضوع که چرا شاهد خروجی مناسبی از سوی دانشگاهها در تربیت مدیران نشر و یا متخصصان مرتبط با این رشته نبودهایم، به نظرم این برمیگردد به نبود منابع معتبر و علمی و فقدان اساتید برجسته.... توضیح این نکته ضروری است که در سال 94 من در یکی از کلاسهای اتحادیه ناشران شرکت کرده بودم، اساتیدی در آنجا تدریس میکردند که به نظر من هر کدامشان میتوانستند صاحب یک کرسی دانشگاهی باشند اما استاد دانشگاه نبودند؛ بلکه فقط آمده بودند و به ما دروسی مثل صفحهآرایی، تبلیغات نشر، حقوق نشر، ویراستاری، آمادهسازی کتاب و چاپ را آموزش دهند...
سخنم از این روست که این عزیزان چرا نباید در دانشگاه به دانشجویان رشته نشر تجارب خود را منتقل کنند و به آنها آموزشهای اولیه این رشته را بدهند؟ در حال حاضر دانشگاههای ما درگیر بوروکراسی و عضوگیری هیأتهای علمی خود بر مبنای معیارهای خودشان هستند و به دانش و بینش تجربی و ذهنی اهمیت چندانی نمیدهند.
در نتیجه شاهد خروجی مناسبی در حال حاضر همانند دانشکده خبر نیستیم و افراد زبده و نخبه و مدیر از آن بیرون نیامدند؛ بنابراین نتیجه میگیرم که برخی رشتهها و حوزهها (مثل نشر) هستند که کادرسازی و پرورش افراد متخصص در آن حوزه مستلزم حضور اساتید مجرب و انتقال دادهها و دانستههای آنان در صنوف مرتبط با آن رشته همراه با کار عملی و خلاقانه است. شاید از این طریق بتوان دانستهها و تجارب این بزرگان حفظ و به نسل جوان و علاقهمند آن حرفه منتقل شود.
نظر شما