در نشست نقد و بررسی کتاب «کردها و خاستگاه آنها» مطرح شد:
خطر ایرانزدایی مصنوعی از قوم کرد/ باید راه همزیستی قومیتی را پیدا کنیم
گارنیک آساطوریان میگوید: کردها همیشه ایرانیت خودشان را حفظ کردهاند و ایرانزدایی مصنوعی از قوم کرد برای خود کردها خطرناک است.
پیمان متین، مدیرمسئول انتشارات فرهامه در این نشست در تشریح نحوه ترجمه و انتشار این اثر گفت: واقعیت این است که اگر کسی بخواهد در حوزه قومشناسی مطالعات جدی به ویژه با رویکرد انسانشناسی انجام بدهد؛ با مشکل مواجه میشود. منبع علمی و مستندات بدون قرض برای پرداختن به چنین موضوعی که بتوان از آنها برای نگارش اثری که قوه تحلیل خواننده را تحریک کنند بسیار کمیاب است. اکثر آثار قومشناسی ما جنبه توصیفی دارند که اغلب دلنوشته هستند. آثار غیرفارسی هم شاید از لحاظ تحلیلی و نظری قوی باشند اما ما نیازمند یک قومشناسی با مشارکت تجربه شخصی و میدانی و عینی هستیم.
او ادامه داد: آساطوریان کردشناسی است که در سطح جهان شناخته شده است. مقالهای از ایشان که مبنای انتشار این کتاب شده نیز در واقع مقالهای ۴۵ تا ۵۰ صفحهای بود که با رویکردی کاملا تخصصی نوشته شده است و خواندن آن نیازمند پیشزمینههای علمی و تئوریک است. با این حال به نظرم بهقدری قوی و مهم بود که پیشنهاد ترجمه آن به زبان فارسی را دادم. هرچند هنوز هم فکر میکنم اثر این قابلیت را دارد که تا ۵۰۰ صفحه هم گسترش پیدا کند. اثر کدهای زیادی برای شناخت خاستگاه کردها در اختیار ما میگذارد و باید به دقت خوانده شود.
به گفته او، کتاب «کردها و خاستگاه آنها» حاصل تاملات و پژوهشهای کاوه بیات تاریخنگار و استاد صاحبنظری است که دهها سال است در این حوزه به صورت تخصصی فعالیت میکند. این اثر درواقع میتواند خلاصهای از یک کتاب چند جلدی قطور در این حوزه باشد که فارغ از رگههای سیاسی و ناسیونالیستی قومیتی به این موضوع پرداخته است. آساطوریان در این کتاب در کنار تحولات سیاسی و اجتماعی، جنگها و شورشها و تحولات کردستان و کردها، از تلاش و تکاپوی تحقیقاتی برای شناخت آکادمیک این پدیده و واکاوی زمینههای تاریخی و اجتماعی آن سخن گفته است. کردشناسی ابتدا ذیل شاخه ایرانشناسی و شرقشناسی مطرح بود اما کمکم داستان تفکیک شد و رنگوبوی شکلدهی به یک هویت ملی از دل هویت قومی به خود گرفت.
این تاریخپژوه تاکید کرد: نویسنده در این اثر به دور از هر تفسیر رای شخصی به ارائه تصویر علمی با استناد به دادههای زبانی از خاستگاه نژادی و قومی همت کرده است. آساطوریان از منظر همدلانه با کردها و کردستان با موشکافی به این بحث پرداخته که یک قوم و ملیت برای شکلدادن به هویت جدید درون هویت پیشین چه راهی را طی کرده است. در ایران سالهای بین دو جنگ جهانی روزنامهنگاری در مورد این بحث گزارشی منتشر کرد و معدود کارهای دیگری هم بوده اما هیچکدام به شکلگیری یک نظریه منجر نشدهاند. ما بعضا حتی با کرد تلقی کردن ایزدیها (یزیدیها)؛ لکها و حتی لرها در این شاخه از قومشناسی مواجه بودهایم که فهم درستی از کردها و خاستگاه آنها ارائه نمیکرد.
بیات متذکر شد: تعریف هرگونه کنش اجتماعی و شورش و جنگ عشایری بهعنوان جنبش آزادیبخش کردها از دیگر کژفهمیهایی است که ما معمولا در تاریخنگاریهای قومی در ایران با آن برخورد داریم. منتها زبان آساطوریان در اين كتاب علمی و تخصصی است که از دید من پرسشهای سختگیرانهای را در این موضوع مطرح میکند؛ پرسشهایی که اگر جدی گرفته شوند به نفع تمامی کردهای ایران و کردهای منطقه است. ما باید راه تعامل و همزیستیهای قومیتی را پیدا کنیم و چنین آثاری قطعا به این مهم کمک میکنند.
احسان هوشمند نیز در این نشست با بیان اینکه آساطوریان نقش مهمی در مطالعات ایرانشناسی دارد گفت: کتاب «کردها و خاستگاه آنها» را باید برمبنای نظریات و مطالعات ایرانشناسی مورد توجه قرار بدهیم. از نظر آساطوریان ایران به شکل امروزی یک ساحت طبیعی است که سه هزار سال قبل شکل گرفته و در این مسیر هیچ بخشی با لشکرکشی و جنگی به آن نپیوسته است. متاسفانه مطالعات قومی از جمله مطالعات کردشناسی از ابتدای تولد نگاه دانشبنیان کمرنگی داشتهاند و عموما بعد ایدئولوژیک قویتری دارند. آساطوریان اما کرد را در بستر ایران مطالعه کرده است.
هوشمند اضافه کرد: ما در قومشناسی و قومیتپژوهی دانش بسیار جوانی داریم و بسیاری از مفاهیم به غلط وارد ادبیات دانشگاهی و سیاسی ما شدهاند که از مطالعات میدانی و زبانشناختی بیبهره هستند. آساطوریان افزون بر دانش ایرانشناسی، اهل میدان هم بوده و به بسیاری از نقاط کردستان سفر کرده و زبان کردی میداند و این در ارائه یک پژوهش دانشبنیان بسیار مهم است. رویکرد سیاسی و ایدئولوژیکی مطالعات کردشناسی را از ایرانشناسی جدا کرده و آن را ذیل حوزه شرقشناسی تعریف کرده است. آساطوریان اما میگوید در رابطه با ایران قومیت یک اصطلاح شرطی است و به مفهوم عام اینجا قومیت وجود ندارد و ما با گوناگونی زبانی و گویشی مواجهیم تا خردهفرهنگهای قومی و بومی.
او افزود: در واقع خاستگاه نژادی و زبانی زیربنای مطالعات قومی و هویت و خودآگاهی روبنای آن است. آساطوریان همواره تاکید کرده که قومیت به معنای عامه آن وجود نداشته و آنچه ما به عنوان گروههای زبانی و قومی میشناسیم عملا از ایران پس از اسلام کمکم شکل گرفتهاند. یعنی هیچیک از این خردهفرهنگها به تنهایی نمیتوانند ادعا کنند که این سرزمین از ابتدای تاریخ تمدنی متعلق به آنهاست. سخن گفتن از قوم فارس نیز به تمامی نادرست است و زبان فارسی زبان هیچیک از خردهفرهنگها و قومهای نبوده و نیست. فارسی زبان کسی است که به زبان و لهجه معیار صحبت میکند. درواقع فارسی زبان میانجی و فراقومی است و همه ایرانیان در برآمدن و استمرار ادبیات و زبان فارسی سهم داشتهاند.
این پژوهشگر تصریح کرد: دولتها نباید در تعریف هویتی اقوام دخالت کنند و بر این مسائل دستاندازی داشته باشند؛ منتها در بحثی مثل کردهای سوریه و ترکیه و عراق تنها مساله زبان نیست و اشتراکات فرهنگی عمیقی میان آنها و ایران وجود دارد که نوروز نمونه پررنگ آن است. اساس دخالتهای حسابشده که اتفاقا هیچ حسابوکتاب عقلانیای پشت آنها نیست مشکلساز هستند.
این ایرانشناس و کردشناس متذکر شد: متاسفانه گرایشهای ضدایران چنان گسترش یافتهاند که بسیاری از واژهها و مفاهیم جعلی و نادرست در قومشناسی وارد پژوهشهای این حوزه شدهاند و ما از آنها غافل هستیم و اینجاست مطالعات ریشهای همچون آثار آساطوریان مهم میشوند. یکی از سیاستزدهترین نمونههای برخورد با حوزه ایرانشناسی همین منفک کردن شاخههای قومشناسی مثل کردشناسی، بلوچشناسی و ... است. جامعه کرد که ما میشناسیم یک جامعه پراکنده از نظر زبانی و مذهبی است و عناصر متنوعی از حیات معنوی و دینی نیز در آنها دیده میشود. ما کردهای شیعهمذهب، حنفیمذهب و ایزدی و علوی و اهل حق هم داریم. وقتی این تنوع را بشناسیم جمعی را ذیل یک نام تقیلی نمیدهیم که همان رویکرد فعالیت سیاسی قومگرا را دنبال کرده باشیم.
همچنین گارنیک آساطوریان در این نشست تاکید کرد: از دوره تحصیل در تحصیلات تکمیلی شرقشناسی و ایرانشناسی همیشه برایم سوال بود که چرا کردشناسی منفک از ایرانشناسی تعریف شده است؛ مگر کردها ایرانی نیستند؟ و مهمتر اینکه چرا میان تمامی اقوام و خردهفرهنگهای ایرانی چرا کردها مجزا مورد مطالعه قرار میگیرند و مثلا چرا ما طبرستانشناسی و گیلکشناسی نداریم؟ هرچند کمکم حوزههایی مثل بلوچشناسی هم متولد شد. بهعبارت دیگر کردشناسی جنبه پررنگ سیاسی گرفته است و مولفههای بیرونی که از بیرون طرحریزی شده حتی وارد کارهای پژوهشی نیز شده است.
این کردشناس ادامه داد: برخی مقولات نادرست آنقدر تکرار شدهاند که حتی پژوهشگران نیز آن را پذیرفتهاند. مثلا اینکه ما قومی به نام قوم فارس نداریم ولی این موضوع به اشتباه جافتاده است. بسیاری از مولفههای کردشناسی در خود جامعه کردزبان شکلگرفته است و عموما خیلی سخت بوده که کسی که خودش کرد نیست در مباحث کردشناسی مداخله کند. البته این مولفههای جعلی تنها خاص ما نیست و عموما در جوامعی که دچار تحولات هستند این پدیده را میبینیم. کردشناسی هم مثل عراقشناسی و ایرانشناسی است و شیوه پژوهشها یکی است. منتها این حوزه بسیار بعد سیاسی پیدا کرده است.
آساطوریان سپس با بیان اینکه قوم کرد یکی از اقوام شایسته و برازنده ایرانی هستند؛ یادآور شد: کردها همیشه ایرانیت خودشان را حفظ کردهاند و ایرانزدایی مصنوعی از قوم کرد برای خود کردها خطرناک است. ژاله آموزگار در همین رابطه به من گفت که منفک کردن کردها از ایران قوم کرد را تبدیل به قومی میکند که پشتوانه تاریخی ندارند و طرد کردن عظمت تاریخی ایران از آنهاست. این هویتهای کاذب نه فقط در ایران که در کردهای دیگر مناطق هم دیده میشود. باید قبول کنیم که ما گوناگونی قومی در ایران نداریم و تنها گوناگونی زبان و لهجه و زبانی واسطه داریم. ایران یک پدیده واحد است که همواره مستحکم بوده و الگوی دیگر کشورها در منطقه است. کمااینکه موضعگیریهای این روزهای ایران برای آنهایی که خواهان ثبات منطقه هستند بسیار خوشایند است و استحکام ایران از اولویتهای آنهاست.
این کردشناس در پایان گفت: اگر کردشناسی و ایرانشناسی منفک از همدیگر هستند، کردهای سوریه و عراق و ترکیه که ۵۰۰ سال است از ایران جدا هستند و یک خودآگاهی نسبت به فرهنگ ایرانی دارند چگونه باید مورد بررسی قرار بگیرند؟ ایرانشناسی یک بحث آکادمیک است و منظور اضافه کردن کردهای سوریه و ترکیه و ... به ایران نیست؛ منتها کردهای سوریه و ترکیه هم باید بهنوعی ذیل ایرانشناسی بررسی شوند. آنچه که این روزها به نام اوکراین و بلاروس و روسیه میشناسیم دقیقا با همین رویکردهای جداسازی به وجود آمدهاند که پس از فروپاشی شوروی نهایی شد.
نظر شما