تخفیفهای ۱۵ و ۲۵ درصدی برای کتابهای ترجمهای و تالیفی از مزایای این طرح است. با این حال، برخی از خریداران کتاب، سقف تعیین شده برای خرید را از معایب آن دانسته و خواستار برداشته شدن این محدودیت هستند. یادآوری میشود که سقف خرید برای هر فرد با ارائه کدملی ۱۲۰ هزار تومان است که معادل ۳۰ هزار تومان به آن تخفیف تعلق میگیرد.
«محمدباقر ضیافتی»، مدیر کتابفروشی فروغ در شهر همدان که بیش از نیم قرن است در زمینه فروش کتاب فعالیت میکند، از مشارکتکنندگان در طرح تابستانه کتاب 98 است. داییها و شوهرخواهر آقای ضیافتی هم کتابفروش بودهاند و میشود گفت این حرفه، شغل خانوادگی خاندان ضیافتتی در همدان است؛ میگوید سال 1346 زمانی که به همدان آمده، همراه با دایی خود در یکی از خیابانهای قدیمی همدان به نام پل یخچال، کتابفروشی و لوازمالتحریری خود را دایر کردهاند و دو سال بعد، اولین کتابفروشی مستقل خود را با نام «نیما» راهاندازی کرد. 30 سال است در پاساژ محمدی میزبان خریداران کتاب و کتابخوانها بوده و در 10 سال اخیر هم در چهارراه پاستور در کتابفروشی «فروغ» فعالیت خود را ادامه داده است. ضیافتی که متولد 1331 است، با وجود اینکه در جوانی مدرک کارشناسی مهندسی ساختمان گرفته است، در کار کتابفروشی ماند و همچنان هم پرتوان و با عشق به این حرفه، کارش را انجام میدهد. تابستانه کتاب، بهانهای شد تا سری به کتابفروشی فروغ رفتیم و پای صحبتهای «محمدباقر ضیافتی»، مدیر پرتجربه این کتابفروشی بنشینیم.
به عنوان سوال نخست، از ابتدای ورودتان به فعالیت در حوزه کتابفروشی بگویید. کی و چگونه وارد این حرفه شدید؟
شوهرخواهرم در تهران کتابفروش بود. من از زمان محصلی که به کتابفروشی آنها رفت و آمد داشتم، با این حوزه آشنا شدم و همزمان با تحصیل وارد حوزه کتابفروشی شدم. شبها درس میخواندم و روزها در کتابفروشی مشغول به کار بودم. تا اینکه به همدان آمدم، ابتدا با داییام و سپس به صورت مستقل کتابفروشی را راهاندازی کردم. در آن زمان کتابفروشیهای خوبی در همدان وجود نداشت. قبل از انقلاب اگر کسی کتاب خوبی را عرضه میکرد، اذیت میشد. ما هم جوان بودیم و با کمک دوستان کتابهای جدید را از تهران میآوردیم و مشتریهای خودمان را داشتیم، اما آن روزها با اطلاعات شهربانی مسائل و مشکلات زیادی داشتیم.
وضعیت کتابخوانی امروز مردم را با آن روزها چگونه مقایسه میکنید؟
آن روزها حداقل تیراژ کتاب با ۲۰ میلیون جمعیت، ۵ هزار نسخه بود، الان با ۸۰ میلیون جمعیت، تیراژ کتاب به ۵۰۰ نسخه رسیده و سطح مطالعه بسیار پایین آمده است. عامل آگاهی مردم، همین کتاب خواندنها است. امروزه مردم مدرکگرا شدهاند و دانشگاههای زیادی تأسیس شده اما کتابخوانی ترویج پیدا نکرده و دانشگاهها در زمینه آگاهیرساندنِ سواد حقیقی، ضعیف عمل کردهاند.
به نظر شما یک کتابفروش چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
اگر کسی به این حوزه وارد میشود و هدفش انجام کار فرهنگی باشد، باید از کتاب اطلاعات داشته باشد؛ هرچند متاسفانه کتابفروشان زیادی هستند که خودشان با کتاب آشنا نیستند. کتابفروش باید علاقمند و اهل مطالعه باشد و نسبت به کتاب شناخت داشته باشد. بیشتر مطالعاتم در حوزه علاقهمندیهای شخصی خودم است اما سایر کتابها را هم میخوانم که اطلاعات کافی در زمینههای مختلف داشته باشم.
اجرای طرح تابستانه کتاب را چگونه ارزیابی میکنید؟
طرح تابستانه که سه سال است اجرا میشود، اما کتابفروشی ما 7 سال است که به صورت خودجوش تخفیفِ تعیینشده در این طرح را در نظر گرفته و آن را اِعمال میکند؛ به این ترتیب که همزمان با تعطیلات تابستان و همچنین ایام زمستان، پس از پایان یافتن دوره امتحانات، اجرا میشود. البته اگرچه سه سال است که خانه کتاب به این مسئله ورود کرده و این طرح را پیاده میکند، به نظر من این طرحها تأثیرات مثبتی در فروش کتاب داشته است. قبلاً تخفیفهایی در نمایشگاه کتاب استانی ارائه میشد که به نظر من اشتباه بود چون کسانی از پایتخت به شهرستان میآمدند و نمایشگاه برگزار میکردند که پس از آن کتابفروشیهای شهر به نوعی تعطیل و دچار رکود میشدند و تا یک ماه پس از برگزاری نمایشگاه، فروشی نداشتند. اما این سه سال که تخفیفها به کتابفروشی منتقل شده، کار مثبتی انجام شده و اگر تداوم داشته باشد، بسیار تاثیر مثبتی در حوزه فروش کتاب خواهد داشت.
نوروز ۹۸ این طرح به دلیل کمبود بودجه برگزار نشد اما به هر حال تابستانه کتاب در ۲۵ تیر آغاز شد و همچنان هم ادامه دارد. باید در نظر داشت قیمت کتاب تقریباً سه برابر شده اما درآمد مردم همچنان پایین است. یارانهای که در طرحهای فصلی ارائه میشود، باعث استقبال مردم از کتابفروشیها شده است. این یارانهها اگر ادامه پیدا کند و حتی از حالت تخفیف فصلی به تخفیف دائمی تبدیل شود، بازار کتاب رونق میگیرد و کتابخوانی رشد میکند. راه بهتری نیز وجود دارد که در زمان چاپ کتاب، یارانه چاپ به ناشر داده شود تا کتاب با قیمت پایینتری وارد بازار شود.
شرایطی که در طرح تابستانه قرار داده شده، این است به ازای هر نفر ۱۲۰ هزار تومان در نظر گرفته شده است ولی به نظر من نباید برای خرید، سقف تخفیف تعیین کرد زیرا با توجه به افزایش قیمت کتاب، برخی برای دریافت تخفیف کامل، از کارت ملی دیگران استفاده میکنند. در حالی که مهمتر از این مسائل این است که کتاب را به دست کتابخوانهای واقعی برسانیم. باید در نظر داشت کسی که کتاب میخرد، میخواهد که کتاب را بخواند و برای فروش مجدد نیست که احتکار شود؛ کتاب کالایی است که فقط از ناشران و توزیعکنندگان خریداری میشود و کسی برای فروش مجدد، آن را نمیخرد. وقتی هدف از خرید کتاب، خواندن آن است نباید برای آن سقف تعیین کرد. ۲۵ درصد تخفیف برای مولفان ایرانی و ۱۵ درصد تخفیف برای آثار ترجمه شده در نظر گرفته شده است که در کل طرح خوبی است و باید بیشتر حمایت شود و دائم برگزار شود اما بهتر است که مدت اجرای آنها بیشتر شود و سقف خرید هم برای هر نفر برداشته شود. اینکه برخی برای دریافت تخفیف جهت خرید کتابهای مورد نیازشان مجبور شوند کارتهای ملی مختلفی را جهت خرید ارائه کنند، باعث زمینهسازی جهت انجام تقلب خواهد شد.
مشکل دیگری که وجود دارد محدودیت و سهمیههای تخفیف کتابفروشیهاست که کتابفروشی سقف فروش با تخفیف را در حد معینی در نظر میگیرد و اگر زودتر از موعد به فروش تعیین شده برسد، پیشنهاد کردهاند که تخفیفها به صورت مساوی از طرف کتابفروشی و طرح تأمین شود. از آنجایی که در زمان اعلام طرحهای فصلی از چند روز قبل از آن، فروش متوقف شده و به زمان طرح موکول میشود، در روزهای تخفیف، فروش بیشتر و سقف تعیینشده سریع تمام میشود که در روزهای آتی با نبود تخفیف مذکور، موجب نارضایتی برخی از مشتریان دائمی کتابفروشیها که از سرمایههای هر کتابفروشی به شمار میروند، خواهد شد.
به نظر شما مشکل گرانی کتاب از کجا آغاز شد؟ آیا فقط گرانی کاغذ بود یا سودجویی برخی ناشران در احتکار کاغذهای خریداری شده هم تاثیر داشت؟
مشکل اساسی ناشران، کاغذ است که عامل چند برابر شدن قیمت کتاب شده است. البته در نظر بگیرید در همدان ۵۷ انتشاراتی مجوز اخذ کردهاند که کار بسیار اشتباهی است که هرکس با داشتن مدرک لیسانس و مراجعه به اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، توانسته است مجوز نشر بگیرد. اداره ارشاد به این انتشاراتیها سهمیه کاغذ میدهد و برخی از این انتشاراتیها که فعال نیستند، سهمیه کاغذ را در بازار آزاد میفروشند و کتابی چاپ نمیشود. کتابهایی که در همدان چاپ میشوند، معمولاً محتوایی غنی ندارند. متاسفانه در سراسر ایران این مسئلهی عرضه مستقیم کاغذ به ناشر، باعث گرانی و چند برابر شدن قیمت کتاب شده است که باید کنترل شود.
به عقیده من بهتر است هیئتی از نویسندگان و مترجمان و صاحبنظران کتابها را بررسی کنند و به آنهایی که از لحاظ محتوا ارزش چاپ دارند، مجوز چاپ ارائه شود؛ نه اینکه به هر کتابی با هر محتوایی مجوز چاپ و کاغذ یارانه تعلق بگیرد. الان از یک کتاب که جدید چاپ میشود حدود ۳ تا ۵ نسخه را تهیه میکنیم در حالی که در گذشته از هر کتاب ۵۰ الی ۱۰۰ نسخه را خریداری میکردیم. تیراژ پایین آمده است و خرید نیز پایین آمده است.
به نظر شما چرا مردم کتاب نمیخوانند؟ وضعیت استان از این حیث چگونه است؟
در نظر بگیرید یک کارمند بازنشسته تامین اجتماعی در شهر همدان که ماهیانه یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان حقوق دریافت میکند، چطور میتواند به فرزندان خود هزینه خرید کتاب را بدهد؟ با این درآمد حتی نمیشود نیازهای اولیه را تامین کرد. گرانی عامل اساسی برای مطالعه نکردن است. تا زمانی که دولت به کاغذ یارانه اختصاص ندهد و نظارت و کنترل اساسی بر توزیع کاغذ وجود نداشته باشد، مشکل حل نخواهد شد.
با توجه به عرضه کاغذ یارانهای به ناشران، باید بر آن نظارت وجود داشته باشد و کتاب چاپی حاصل از آن کاغذ، بررسی و شمارش شود و باید دید که این کاغذ در کجا مصرف شده است. باید روی تعداد چاپ و قیمت کتاب نظارت وجود داشته باشد. متاسفانه انتشار و عرضه کتاب بیشتر به یک تجارت تبدیل شده و هر ناشری با قیمت دلخواه، کتابها را به بازار عرضه میکند و دولت بر آن نظارتی ندارد در حالی که در گذشته به این صورت نبود و اگر دولت یارانهای را اختصاص میداد، قیمت آن را هم کنترل میکرد.
نظرتان درباره برگزاری نمایشگاههایی در استان که کتابهای ارائه شده در آنها با 50 درصد تخفیف عرضه میشوند، چیست؟
متأسفانه نمایشگاههای کتابی که با ۵۰ درصد تخفیف برگزار میشوند، کتابهایی را به فروش میرسانند که به جرئت میتوانم بگویم محتوایی ضعیف و بیهوده دارند. کتابِ خوب نهایتاً با ۲۰ درصد تخفیف ارائه میشود که ناشران این تخفیف را برای کتابفروشان در نظر میگیرند. اتحادیه کتابفروشان و ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی همدان نباید اجازه دهد هرکسی در استان، نمایشگاه کتاب برگزار و هر کتابی را عرضه کند. در نمایشگاهی دیدم کتاب «کوری» را با ۵۰ درصد تخفیف میفروشند اما بدون در نظر گرفتن حقوق مترجم و یا حداقل قیمت واقعی کتاب و قیمت بالاتری در نظر گرفته بودند و با ۵۰ درصد تخفیف به قیمت واقعی میرسید. معمولاً در نمایشگاهی که ۵۰ درصد تخفیف میدهد، قیمت روی جلد بالاتر از قیمت واقعی است و کتابهایی با ترجمههای پُر از ایراد و ویراستاری نشده، ارائه میکنند. اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان نباید به چنین ناشرانی مجوز برگزاری نمایشگاه ارائه کند.
با تجربهای که در کار کتابفروشی دارید، به نظر شما راه علاقهمند کردن مردم به مطالعه چیست و چگونه میتوان کتابخوانی را در جامعه ترویج کرد؟
باید یارانهها به کتابفروشیهای سطح شهر ارائه شود و از این طریق به کتابفروشها نیز کمک کنند و فروش از وضعیت راکد خارج شود. اگر شرایط اقتصادی مناسب باشد، مردم به سمت کتاب میروند. مطالعه، آرامش فکری، امنیت اقتصادی، دسترسی به کتابِ خوب و مجوزدار و بدون سانسور میخواهد. به برخی از کتب مجوز چاپ مجدد نمیدهند که این، باعث میشود همین کتابها وارد چرخه خرید و فروش کتابهای قاچاق شوند و شبانه توسط دستفروشان به فروش برسند. همچنین برخی از کتابها که فروش آنها در کتابفروشی ممنوع است، به راحتی توسط دستفروشان عرضه میشوند. ما راهکارهایی را برای آشنایی مردم با رمانهای ایرانی در نظر گرفتهایم که افرادی که رمانهای ایرانی را میخرند و میبرند و میخوانند و اگر آنها را تمیز برگردانند، با کسر مبلغی از قیمت کل، میتوانند آن را با کتاب دیگری تعویض کنند. کتابخوانی و قرار دادن کتاب به عنوان اولویت برای مردم، مستلزم این است که یارانههای دولتی با برنامهریزیهای دقیق و مشخص اختصاص داده شود.
در حال حاضر کتابفروشیها قبل از هر چیزی به فکر تأمین هزینههای جاری هستند و بعد، فرهنگسازی و ترویج کتاب و کتابخوانی؛ اما زمانی که بازار کتاب رونق بگیرد و کتابفروشیها دغدغه تامین مخارج را نداشته باشند، نقش موثرتری در ارتقای فرهنگ کتابخوانی ایفا خواهند کرد. از طرفی دیگر وقتی پدر یک خانواده، خودش حقوق بسیار اندکی دارد، چگونه میتواند هزینه خرید کتاب را برای فرزندانش تامین کند و فرزندش را به عنوان فردی کتابخوان تربیت کند؟ میان حقوق دو میلیون تومانی و قیمت ۵۰ هزار تومانی یک کتاب ساده تناسبی وجود ندارد. متاسفانه الان فقط تعداد کمی از پدران میتوانند هزینههای خرید کتاب را برای فرزندانشان تامین کنند.
مسائل صنفی شما کتابفروشان در همدان چگونه پیگیری میشود؟
متأسفانه ما در همدان در صنف لوازمالتحریر قرار داریم؛ به عبارت دقیقتر کسانی که لوازمالتحریر میفروشند میتوانند آن را کتابفروشی بنامند، و برخی کتابها را عرضه کنند. پیشنهاد کردهایم که صنف مستقل داشته باشیم اما پاسخ دادند که تعداد کتابفروشان کم است. پس راه حل دیگر این است که با ناشران در یک صنف قرار بگیریم. ناشران خود صنفی جدا دارند و بهصورت اختصاصی مطالبات خود را پیگیری میکنند. اکثر ناشران همدانی کتابهایی با محتوای مناسب چاپ نمیکنند و یا تخصص لازم را ندارند و صرفاً با داشتن یک مدرک لیسانس توانستهاند مجوز انتشار را دریافت کنند و کتابهایی بیهوده را صرفاً برای رزومهسازی چاپ کنند.
از هر ۱۰۰ کتابی که چاپ میشود، ۷۰ تا ۸۰ مورد آن فاقد محتوای مناسب است و ناشران صرفاً برای رونق کار خود، کتاب را چاپ میکنند با وجود اینکه خود از محتوای کتابهای مذکور مطلع هستند. نظرم این است که همانگونه که مترجم بزرگی مانند مرحوم «محمد قاضی» گفته است «باید مجموعهای از مترجمان محققان و نویسندگان و صاحبنظران جمع شوند و هر کتابی را که در دست چاپ است، بررسی کنند و در صورتی که ارزش محتوایی داشت، آن را به چاپ برسانند». اگر در کل ایران ناشران ضعیف جمع شوند و سهمیه کاغذ آن را به کتابهای خوب اختصاص دهند، قیمت کتاب پایین خواهد آمد. برخی از انتشاراتیها حتی یک کتاب هم در دفتر خود ندارند و دفتر آنها یک میز و یک کامپیوتر است با چهار قلم لوازمالتحریر! یک ناشر خوب، هیئت بررسی کتاب دارد که جهت چاپ کتاب درباره آن اظهارنظر کنند.
به نظر شما تکنولوژیهای جدید چه تاثیری بر کتابخوانی داشتهاند؟
امروز شبکههای تلویزیونی متنوع، اینترنت، فضای مجازی و گوشیهای هوشمند، بخشی از اوقات فراغت جوانان و عموم مردم را گرفته است. وقتی در خانواده، پدر و مادر اهل کتاب باشند، فرزندان نیز تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. در خانوادههای کتابخوان، بچههای پنج، شش ماهه نیز حداقل نسبت به نگاه کردن به کتاب، واکنش مثبتی به کتابخوانی نشان خواهد داد.
آرامش فکری، مباحث اقتصادی و فضای مجازی هر کدام بهنوعی روی فرهنگ مطالعه اثر گذاشتند و در کل سطح مطالعه در کشور پایین آمده است. تمام عواملی که برای کتاب نخواندن برشمردیم، در کشورهای خارجی نیز وجود دارند و حتی فضای مجازی قویتر و امکانات الکترونیکی بهتری دارند، اما چرا آنجا هنوز مطالعه جای خود را دارد و زمان و مکان برای آنها تفاوت ندارد؟ چه در صف باشند چه در مترو یا هواپیما یا روی دریا، کتاب همراه و همنشین همیشگی آنها است و کتاب در زندگی آنها اولویت دارد. آمدن فضای مجازی و رقیب قرار دادن آن برای کتاب، بهانه است.
ایدهآل شما در حوزه کتاب چیست؟
از قدیم گفتهاند فرض محال، محال نیست! به همین خاطر میگویم که یکی از آرزوهایم این است که یک کتابفروشی بزرگ داشته باشم، گوشه آن کافی شاپ باشد و با موسیقی ملایم از کتابخوانها پذیرایی کنم و آنجا به محلی برای گفتوگوی کتابخوانها تبدیل شود و چه کتاب بخرند و چه نخرند، برای گذران اوقات مراجعه کنند. اما متاسفانه این آرزو برآورده نمیشود زیرا قیمت ملک بسیار بالاست اگر یک مغازه ۲۰۰ متری بخواهیم تهیه کنیم، ۱۰ میلیارد هزینه خواهد داشت. اوایل انقلاب بسیار تلاش کردیم که تمام کتابفروشیها در پاساژ یا محله جمع شویم و پس از دوندگی زیاد به بانک معرفی شدیم و بانک اعلام کرد که نمیتواند وام در اختیار ما بگذارد. الان هم اگر کتابفروشیها در یک مکان مشخص جمع شوند، نتیجه مطلوبی خواهد داشت. همدان فقط سه کتابفروشی فعال دارد؛ من شهرکتاب را کتابفروشی نمیدانم، اما به این دلیل که در صنف کتابفروشی هستیم، بسیاری از لوازمالتحریرفروشان با استفاده از عنوان کتابفروشی، از مزایایی همچون تخفیفهای مالیاتی و غیره استفاده میکنند. به نظر من کتابفروش فقط باید کتاب بفروشد، فروش هیچ کالای دیگری جز کتاب در کتابفروشی پذیرفتنی نیست. خود من از ۵۲ سال پیش تاکنون فقط کتابهای غیردرسی فروختهام و میفروشم.
لطفاً ارزیابی و تحلیلتان از ذائقه مردم در مطالعه را با مخاطبان ما هم به اشتراک بگذارید.
بستگی به شرایط دارد. انقلاب که شد، تا دو سال اول، مردم کتابهای سیاسیِ زیادی میخریدند و مطالعه میکردند. با توجه به شرایط زمانی که گروهها و احزاب شروع به فعالیت کرده بودند و یک جو آزاد در فضای کتابخوانی ایجاد شده بود و هر کسی میتوانست هر کتابی را چاپ کند، کتب سیاسی، فلسفه، علوم اجتماعی و ... بیشتر خوانده میشد. آرام آرام اوضاع تثبیت شد آنهایی که کتابهای سیاسی میخواندند، کتابها را دست به دست به سایر اعضای احزاب میرسانند.
بعد از آن، مطالعه به سمت رُمان و بهخصوص رمانهای تاریخی رفت مثل کتابهای ذبیح الله منصوری و... که بیشتر سرگرم کننده بودند. به مرور زمان، جبههای پیش آمد مانند دوران اصلاحات؛ زمانی که دانشجویی وارد دانشگاه میشد، دانشجویان سالبالاتر به دانشجویان سالپایین کتاب خود را هدیه میکردند که دانشجویان جدید را جذب و محو کتابخوانی میکرد و کمکم در تشکلها عضو میشدند. تشکلها برنامههای مطالعاتی ارائه میکردند و دانشجویی جدید که کتابخوان شده بود، روی خانواده و بچههای محل تأثیر میگذاشت.
الان تمام این ارتباطات و همچنین زمینه گفتوگو در این باره از بین رفته است. دانشجویان حتی تشکلهای دانشجویی را درست نمیشناسند؛ چه برسد به احزاب و جریانهای سیاسی. آن زمان که دانشجویان جریان مطالعه را تعیین میکردند، دوباره سلایق به سمت سیاست رفت. بعد از آن تاکنون که مشکلات زیادی در زندگی افراد وجود داشته و دارد و به همین خاطر، کتابهای روانشناسی، امروز جزو پرفروشترین کتابها هستند. متاسفانه این کتابها هم اکثراً به سمت بازاری شدن پیش رفتهاند و تخصصی و علمی نیستند. وقتی که احزاب فعال باشند و با گرایشهای فکری مختلف در جامعه فعالیت کنند، جمعیتهای مختلف هم عضو برنامههای مطالعاتی خواهند شد. فلسفه و جامعهشناسی و علوم سیاسی با جان گرفتن احزاب جان میگیرد.
و سخن آخر؟
راهحل ارزان نگه داشتن کتاب، جلوگیری از چاپ کتابهای بیهوده و ارائه یارانه آن به کتابهای خوب است و به نظرم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به جای افزایش تعداد ناشران، باید کیفیت انتشاراتی را بالا ببرد.
نظر شما