پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰
زندگی رودکی را با خیال و واقعیت در هم آمیختم

نصرت حسینی، نویسنده مهاجر اصفهانی با رمان اولش «لبخند تلخ» در بخش خادمان فرهنگ مکتوب اصفهان مورد تقدیر قرار گرفت. او با کتاب آخرش «بازگشت دوباره رودکی به کانون عشق» رمانی درباره این شاعر بر مبنای تحقیقات و بر پایه واقعیت و خیال نوشته است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اصفهان - الهام شهیدان: نصرت حسینی، نویسنده‌ای است مهاجر و به دلیل شرایط زندگی‌اش، به شهرهای زیادی (و به قول خودش) «به نیمی از دنیا» سفر کرده است. قبل از انقلاب دو سال در رشته مدیریت درس خوانده و سپس کتابدار کانون پرورش فکری شده و حتی سابقه کار در انستیتو پاستور ایران را هم دارد اما به گفته خودش در چهار سال کار در کانون پرورش فکری بود که با کتاب آشنا شد، به «یار مهربان» دل بست. حسینی در نهایت تصمیم گرفت داستان‌هایی را که در دل از مهاجرت و زندگی در غربت دارد، کتاب کند. او کتاب‌هایی نوشته که هر کدامشان دست‌نوشته‌هایی هستند که گویی بار شیرین و تلخی از مجموعه واژه‌های «مهاجر، وطن و ادبیات» را در خود حمل می‌کنند.

«بازگشت دوباره رودکی به کانون عشق» رمانی درباره این شاعر به قلم خانم حسینی است که بر مبنای تحقیقات سعید نفیسی، صدرالدین عینی، جلال‌الدین همایی، محمدعلی فروغی، ریچارد فرای و... نوشته و مبنای آن بر واقعیت و نیز خیال است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «از روزی که نعمت از برگشت به ده پنج رودک برایش گفته بود، پیش از هرچیز دیگر به آینده فکر می‌کرد؛ آینده‌ای دور از شهر بخارا. باید خود را به بهشت کودکی‌اش می‌رساند، به جایی که می‌توانست بنوازد و بسراید؛ کاری که دشمنانش نتوانستند از او بربایند».

«بازگشت دوباره رودکی به کانون عشق» در 169 صفحه از سوی انتشارات کتاب سبز در مردادماه 1397 منتشر شده است.

به بهانه سفر خانم حسینی به اصفهان، با او به گفتگو نشستیم تا بیشتر از این کتاب برایمان بگوید. پیش از شروع گپ‌و‌گفت، آرزوی جالبی در رابط به با سیل‌زدگان کرد: «خیلی دلم می‌خواست در فرصت کوتاهی که در اصفهان هستم، در فضای باز کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان، فضایی به من اختصاص داده می‌شد تا کتابهایم را بفروشم و به سیل‌زدگان کمک کنم».

مسئله نویسنده شدن از چه زمانی برایتان جدی و پررنگ شد؟

قبل از انقلاب چهار سال کتابدار کانون پرورش کودکان و نوجوانان بودم و از این کار بسیار لذت می‌بردم. در این چهار سال بود که دلبسته نوشتن شدم. هرگز به فکرم نمی‌رسید که روزی نویسنده و یا حتی به این کار علاقمند شوم. همیشه در نظرم، مقام نویسندگی مقام والایی بود که خود را در آن مقام نمی‌دیدم تا اینکه سفر به دور دنیا، فکرم را در این باره عوض کرد؛ متوجه شدم که هرکسی می‌تواند نقاشی کند حتی اگر مادرزاد نقاش به دنیا نیامده باشد، هر کسی می‌تواند نویسنده شود اگر همت به خرج دهد و خلاصه اینکه خواستن توانستن است.

چرا رودکی را به عنوان موضوع برای نوشتن کتاب انتخاب کردید؟ شاعری که درباره‌اش کمتر نوشته‌اند!

دومین کتابم را که «بازگشت دوباره رودکی به کانون عشق» است، در سال 97 منتشر کردم. پس از آن، کتاب‌هایی درباره فردوسی، حافط و سعدی و پروین اعتصامی نوشتم که به زودی آنها را منتشر می‌کنم. اما سوال شما؛ اگر بخواهم صریح درباره علت این کار بگویم، همیشه حس می‌کردم در ادبیات داستانی ایران آن‌طور که باید و شاید به زندگی بزرگان ادبیات ما نپرداخته‌اند و زندگی این بزرگان در‌ هاله‌ای از غبار فرو رفته و جز تاریخ تولد و مرگشان چندان چیزی در مدرسه به ما یاد ندادند و آنچه که در مدارس یاد گرفته‌ایم، هیچ کدام در ذهن ما باقی نمی‌ماند. از این جهت برای اولین قدم از رودکی آغاز کردم.


چقدر برای نوشتن این کتاب زمان گذاشتید؟

10 سال در زندگی بزرگان ادبیات کند و کاو کردم تا توانستم داستان‌هایی بنویسم که زمانی که خواننده، کتاب را می‌بندد، خاطره این بزرگان همچنان در وجودش زنده بماند.

مفهوم وطن در نوشته‌های شما بسیار پررنگ است. شما که عاشق سفر هستید، چرا اینقدر دلتنگ می‌شوید؟

هنگامی که برای نخستین بار وارد شهری که شهرتش زبانزد عام و خاص است، می‌شوم، دلم برای وطنم می‌تپد؛ آن وقت است که سرم را سرگردان به اطراف می‌چرخانم. یک لحظه آرزو می‌کنم که کاش بال داشتم و یا اینکه بر گُرده ابرهای سیاه و سفید سوار می‌شدم و خودم را به جنگل‌های سرسبز شمال می‌رساندم. تا به امروز هیچ شهر فریبنده‌ای در دنیا جای اصفهان را برای من پر نکرده است؛ مثل این است که ریشه‌های وجودی‌ام به برگ‌ها، ریشه‌ها، ساقه‌های درختان شهر گره خورده است. تار و پودم به آسمان، به زمین، به موزاییک‌های شهر درآمیخته است.

کمی هم از کتاب اولتان «لبخند تلخ» که جایزه «خادمان مکتوب» را برایتان به همراه داشت، بگویید.

در این مدت مهاجرت به خارج از کشور، رنج‌هایی که درون مرا می‌آزرد، باعث شد که اولین کتاب خودم را در مورد شرایط کاری و زندگی خودم در سوئد به رشته تحریر دربیاورم. حدود یک سال پیش از انقلاب اسلامی، ایران را به مقصد آمریکا ترک کردم. حدود هشت سال آنجا زندگی کردم و با مدرک کارشناسی در رشته شیمی و بیولوژی به ایران برگشتم و کتابی هم در این باره نوشتم به نام «لیلی در آن سوی مرزها» که هنوز منتشر نشده است. بعد از اینکه به ایران برگشتم، چهار سال در انستیتو پاستور ایران در بخش میکروبیولوژی مشغول به کار شدم. بعد از آن به کشور سوئد مهاجرت کردم و مدرک کارشناسی ارشدم را دررشته بیولوژی مولکولی دریافت کردم و حدود 17 سال در دانشگاه یوتبوری سوئد در بخش‌های مختلف تحقیقاتی دانشگاه مشعول به کار شدم. همه اینها خاطراتی شد که درباره آنها در کتابم نوشتم.

رمان دیگری نیز در انتظار چاپ دارید؟

سفرنامه‌ای به نام «این کره آبی رنگ خانه من است» را درباره تمام کشورهایی که به آنها مسافرت کرده‌ام، نوشته‌ام که به زودی چاپ خواهد شد. چهار رمان نیز از من به نام‌های «فرنگیس بین شرق و غرب»، «لیلی در آن سوی مرزها»، «خانه آفتاب کجاست؟» و «ملیحه سرگردان بین زمین و آسمان» آماده چاپ است که البته امکان دارد نام کتاب‌ها عوض بشود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها