افسرجانی گفت:بازار نشر به ظاهر کم رنگ شده است اما در اصل تخصصی و چندگانه کارش را ادامه میدهد و مهمترین کاری که برند برای نشر، ناشر و طراحان میکند ایجاد وحدت و یکپارچگی است.
در ابتدای این نشست شهرزاد افسرجانی گفت: دنیا در حال تغییر است، حوزه نشرهم از این تغییرات مستثنا نیست. این تغییر به معنای این است که در بازار عرضههای زیادی رخ داده که تقاضا نسبت به عرضه خیلیکمتر شده است. بازار نشر به ظاهر کم رنگ شده اما در اصل تخصصی چندگانه شده است. ما طی بیست سال یک مدیریت را داشتیم که چهار کتاب مرجع داشت اما حالا مدیریت شاخههای بسیار متفاوتی دارد.
افسرجانی در ادامه بیان کرد: برند واژهی اروپایی و به معنی داغ زدن است و برند کلام و قول است. مهمترین کاری که برند به نشر، ناشر و طراحان میکند ایجاد وحدت و یکپارچگی است. برند در کار نشر مدیریت بیشتری میخواهد. برند اثری مطلوب است که باعث ایجاد انعطاف مطلوب نسبت به قیمت و مکان میشود و تمایز در مخاطب را به وجود میآورد.
وی ادامه داد: ما برای برند باید بتوانیم جایگاه مناسبی داشته باشیم و جایگاه خود را بسنجیم و ببینیم که روی چه چیزی متمرکز شدهایم، عملکرد رقبای خود را مورد بررسی قرار دهیم. ما زمانی میتوانیم برند مطلوبی داشته باشیم که آن را متناسب با زندگی مخاطب ایجاد کرده و نیازهای مخاطبان را مورد شناسایی قرار دهیم.
سعید باباوند در این نشست با بیان اینکه مسئله اساسی در گرافیک نیست و بحث استراتژی است افزود: آیا یک ناشر استراتژی تولید و محصول دارد یا نه؟ من به عنوان طراح نمیتوانم برای یک ناشر استراتژی ایجاد کنم. ما 7500 ناشر داریم که 50 ناشر برنامه و استراتژی دارند و قطعا از برند خوبی هم برخوردار هستند اما بقیه ناشران بدون استراتژی هستند که هرچیزی را با هر کیفیتی چاپ میکنند. مثلاً دانشجویی پایاننامه خو راد برای چاپ به ناشر میدهد که این به دلیل ارزان شدن نشر است. ما از طراح نمیتوانیم توقع داشته باشیم که آن را تبدیل به برند کنند و مسئله باید از جای دیگر حل شود. در ابتدا باید ناشر برای خود ناشر باشد و یک استراتژی تولید داشته باشد تا من طراح بتوانم در ادامه خط کار کنم.
وی در ادامه صحبتهایش افزود: واقعیت بازار نشر تمیز نیست. بازار نشر به دست مافیای توزیع است. در این شرایط نمیشود در مورد نشر تمیز حرف زد. اگر ناشری بگوید من میخواهم کتابی برای دانشجویان با قیمت دههزارتومانی با کاغذ و جلد ارزان تولید کنم، هیچ کسی کتاب را نمیخرد و کتاب برای خودش میماند. بازار توزیع ما از خیلی سال پیش تمایل به کتاب گران و لوکس پیدا کرده است. اگر شما کتاب دومیلیون تومانی چاپ کنید به راحتی آن را به فروش میرسانید. این مشکل اجرایی باید در بازار حل شود، زمانی که شفاف شد باید بررسی کنیم که میتوانیم برای همه طبقات کتاب درست کنیم. به عنوان مثال ناشران میدانند که پخش در شهرستان وجود ندارد و نقطه فروش ما در تهران است که محصول یک بیماری است. ناشران شهرستانی چون در محدوده خود میمانند و نمیتوانند رشد کنند. شما در چنین بازاری نمیتوانید به تنوع فکر کنید و قاعده را سیستم بیمار اقتصادی میسازند، در درجه اول باید سیستم بیمار درمان شود و بعد میتوانیم تضمین کنیم که برای همه طبقات کتاب تولید کنیم.
سعید باباوند در انتهای صحبتهایش گفت: ما باید کتاب را به عنوان کالا بدانیم. متاسفانه کتابهای ما از خوانش مناسبی برخودار نیستند. ما باید بدانیم که کتاب را برای چه کسی تولید میکنیم. طراحان باید جایگاه خود را بدانند و بررسی کنند که برای چه متنی و کدام ناشر فعالیت میکنند.
محمد اردلانی هم با اشاره به اینکه یک طراح حرفهای به تنهایی نمیتواند برند خلق کند توضیح داد: برند مجموعهای از اتفاقات گسترده است که بخشی از آن دیزاین است و اگر برای آن استراتژی تدوین شود، در آن زمان طراح با دانشی که نسبت به دیزاین دارد میتواند به خلق هویت بصری برند کمک کند. برند را خیلی ساده اگر توضیح دهیم، تصویری است که از یک محصول یا یک تولید کننده در خاطر ما ثبت میشود و گفتگوی است که در بین مردم در جریان است.
وی گفت: زمانی که برندی شکل گرفت وظیفه طراح است که بتواند ظاهر حرفهایتری برای آن درست کند. ساختار برند به گونهای است که ظاهر دیداری آن دیده نمیشود و خیلی از جاها صدای برندها شنیده نمیشود، طراح گرافیک، مدیر هنری به کمک ساختار استراتژی مشخص شده است کار میکند. طراح گرافیک با حفظ هویت، خلاقیت و غیر تکراری بودن علائم بصری و با فراز و نشیب ها به خلق اثر میپردازند.
نظر شما