سه‌شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۱:۵۴
استقبال از کتاب‌های انگیزشی و موفقیت پویایی جامعه ما را نشان می‌دهد

آذر شعله می‌گوید: قانون و مناسبات اجتماعی و آنچه که اجتماع جلوی پای ما می‌گذارد، قانون اصلی نیست. در جوامع راه‌های مختلفی را پیش پای ما می‌گذارند تا به واسطه آن‌ها به اهدافمان برسیم و همیشه هم این راه‌ها نمی‌توانند درست باشند.

​به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، زالیا کاهاوته در کتاب «قرار ملاقات با زندگی» زندگی کردن با ۵ درصد بینایی و تلاش‌ و تکاپو برای رسیدن به اهدافش را روایت کردهو می‌نویسد که چگونه همین کمبود بینایی باعث شد تا او به دنبال قدرت‌هایش بگردد.
 
زالیا کاهاوته معتقد است یک هنرپیشه که شب و روز فقط یک نقش را اجرا می‌کند روزی بالاخره با آن نقش یکی می‌شود و او دچارچنین عارضه‌ای شده بود چراکه سیزده سال و نیم تمام، نقش فردی بینا را بازی کرده بود و ایفای چنین نقشی برایش کاملاً عادی شده بود. او می‌گوید که زندگی‌اش سخت و پراسترس و بی‌اندازه مشقت‌بار سپری می‌شد اما اگر امکانات و شرایطش هم موجود بود خواستار عوض کردنش نبود. از دید او انسان حیوانی است که بندۀ عادت‌های خود است و روایت می‌کند که دیوار ساخته‌شده از دروغی که دور خود کشیده بود نه‌تنها او را دربرابر خطرات بیرونی بلکه در برابر مشکلات و معضلات روحی وروانی‌ای که داشت محافظت می‌کرد ولی زمانی که آن دیوار شروع به فروریختن کرد پناهگاه خود را ازدست داد.
 
آذر شعله مترجم کتاب «قرار ملاقات با زندگی» نوشته زالیا کاهاوته در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره علت استقبال از کتاب‌هایی با مضمون انگیزشی در حوزه روان‌شناسی آن هم تا حدی که حتی گوی رقابت را از مطالعه کتاب‌های جدی و آکادمیک روان‌شناسی ربوده‌اند، گفت: من هم متوجه این نکته شده‌ام که کتاب‌هایی که به اصطلاح راه‌کارهایی برای موفقیت ارائه می‌دهند، حتی موفقیت در عرصه تجارت و آموزش و تحصیل خیلی در ایران خوانده می‌شوند. فکر می‌کنم علت این قضیه این است که ما نسل جوان خیلی پویایی داریم و ۶۰ تا ۷۰ درصد جامعه ما افراد جوانی هستند که به دنبال مسیری می‌گردد. یعنی این نسل جوان ما اهداف و برنامه‌ها و رویاهایی را در زمینه‌های مختلف دارد ولی به نوعی به دنبال مسیرها و کانال‌هایی است که به آن‌ها برسد.
 
او همچنین درباره اینکه اساسا کتاب‌های ژانر موفقیت و انگیزشی چقدر می‌تواند برای رسیدن فرد به اهداف و برنامه‌هایش کمک‌کننده باشد و اینکه آیا چنین کتاب‌هایی واقعا به خواننده انگیزه ماندن در مسیر رسیدن به اهداف می‌دهند یا صرفا یک حس کاذب توانستن را به او القا می‌کنند؛ بیان کرد: دو حالت وجود دارد، اگر این انگیزه‌ها و راه‌کارهایی که داده می‌شود در عمل خودش به نتیجه رسیده باشد می‌توان بر اساس کتاب به یک تئوری رسید. چیزی که در همین کتاب هم مطرح می‌شود این است که زمانی کسی می‌تواند به ما راه‌کار ارائه کند که خودش این راه را رفته باشد. خیلی کتاب‌ها هستند که صرفا یک‌سری راه‌کارهای تئوری به مخاطب ارائه می‌دهند که به نظرم اصلا در حوزه کاری روان‌شناسی عامه‌پسند هم موفق نیستند. در این کتاب فردی که خودش تنها ۵ درصد بینایی دارد می‌گوید وقتی به مراکز مشاوره مراجعه می‌کرده، هیچکدام از این مشاورها تجربه نابینایی را نداشته‌اند و چگونه فردی که خودش نابینا نبوده می‌خواهد به منی که به عنوان یک فرد نابینا دنبال راه‌کار برای زندگی در جامعه می‌گردم، راه‌کار درستی ارائه کند.
 
 
شعله افزود: من فکر می‌کنم این داستان را می‌توان به موارد بیشتری در زندگی هم تعمیم داد. یعنی ما برای خیلی از راه‌هایی که قرار است در زندگی طی کنیم باید از کسانی مشاوره و راهنمایی و الگو بگیریم که خودشان این مسیرها را طی کرده باشند و پستی و بلندی‌های آن را پشت سر گذاشته و به نتیجه رسیده باشند. این افراد قطعا بهترین مشاورها در زمینه موفقیت خواهند بود.
 
این مترجم همچنین در پاسخ به این پرسش که افرادی همچون زالیا کاهاوته که علی‌رغم سختی‌ها و تلخی‌ها در مسیر رسیدن به اهداف خود باقی‌مانده‌اند و به نتیجه هم رسیده‌اند چقدر در این مناسبات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی امروز قاعده هستند و چقدر استثنا، متذکر شد: بله در هر قانونی استثنا وجود دارد ولی خب همیشه قانون، قانون می‌ماند. قانون اول برای رسیدن به اهداف هم این است که فرد از آن‌ها روی برنگرداند و حتی اگر به زمین خوردی و مشکلاتی بر سر راهت بود با پشتکار و ایمان  به جلوی بروی و البته که مشاوره و الگوهای درست داشته باشی. این هم یک قانون است که همه جای دنیا هم وجود دارد. افرادی هم به نظر شما استثنا هستند، استثنا بودنشان به این خاطر نیست که راه دیگری را رفته‌اند بلکه از آنجا ناشی می‌شود که تک‌تک قواعد این قانون را رعایت کرده‌اند. بالاخره برخی در میانه راه از مسیر عقب می‌کشند و خسته و ناامید می‌شوند ولی قانون مذکور همیشه وجود داشته و افرادی که با امید و پشتکار در مسیر مانده‌اند بالاخره به موفقیت و به اهداف خود رسیده‌اند.
 
 او البته در پاسخ به نقدی مبنی بر اینکه همین مناسبات اجتماعی و اقتصادی حکام بر شرایط فرد هم قوانینی دارند که آن‌ها هم همیشگی هستند؛ تاکید کرد: قانون و مناسبات اجتماعی و آنچه که اجتماع جلوی پای ما می‌گذارد به نظر من قانون اصلی نیست. در جوامع راه‌های مختلفی را پیش پای ما می‌گذارند تا به واسطه آن‌ها به اهدافمان برسیم و خب همیشه هم این راه‌ها نمی‌توانند درست باشند. راه درست این  است که خسته و ناامید نشویم و با ایمان به قوانین خودمان در مسیر رسیدن به اهدافمان باقی بمانیم و خودما قوانین خودمان را زیرپا نگذاریم. اگر روی این قوانین ثابت بمانیم، در هرکجای جهان و در هر اجتماعی با هر مناسباتی به اهدافمان خواهیم رسید. در همین کتاب راوی و نویسنده ۱۵ سال با یک دروغ زندگی می‌کند ولی زمانی به هدف خود می‌رسد که سرش را بالا می‌گیرد و می‌گوید من دیگر نمی‌خواهم خودم را پنهان کنم. این دقیقا چیزی است که همه باید یاد بگیریم و برای رسیدن به هدفی در ذهن داریم باید با صداقت و ایمان به توانایی‌های خود به راهمان ادامه بدهیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها