وولف که از سوی نویسندگانی از جرج مارتین گرفته تا نیل گیمن گرامی داشته شده، بیش از همه به خاطر شاهکارش «کتاب خورشید نو» شناخته شده است.
تور، مدیر نشر آثار وولف با اعلام این خبر او را به عنوان یک «اسطوره محبوب» توصیف کرد. او با اشاره به جایگاه سوم «کتاب خورشید نو» در ردهبندی رمانهای فانتری مجله لوکاس (پس از «ارباب حلقهها» و «هابیت») گفت: «او اثر باشکوه و تاثیرگذاری از خود به جا گذاشت، اما با اینهمه جایش بسیار خالی خواهد بود.»
داستان این کتاب که توسط «سِوریان»، یک کارآموز انجمن شکنجهگران در دنیایی رو به زوال روایت میشود، در چهار جلد منتشر شد و دستاوردی بود که باعث شد لو گویین که خود از پیشتازان ژانر علمی-تخیلی است، وولف را «ملویلِ ما» بنامد. برای نیل گیمن، وولف «بهترین نویسنده زنده مرد امریکایی علمی-تخیلی و فانتزی بود –شاید هم بهترین نویسنده زنده امریکایی»؛ برای مارتین او «یک نویسنده عالی ... یکی از بهترینهایی که ژانر ما تا به حال خلق کرده و کتابهایش تا جایی که ژانر علمی-تخیلی ادامه یابد، خوانده خواهد شد.»
وولف در سال ۱۹۳۱ در نیویورک زاده شد و پیش از کار به عنوان یک مهندس، در جنگ کره جنگید. او نقش مهمی در توسعه دستگاه پخت «چیپس پرینگلز» داشت و همزمان ویراستار مجله حرفهای «مهندسی تولیدات گیاهی» بود. وولف یک بار گفت بیشترین تاثیر را از «جی. کی. چسترتون» و «کتاب راهنمای استاندارد مارکس برای مهندسین مکانیک» نوشته لیونل سیمون مارکس، گرفته است.
وقتی وولف در سال ۲۰۱۲ از سوی «نویسندگان علمی-تخیلی و فانتزی امریکا» (SFWA)، به عنوان استاد بزرگ علمی-تخیلی و فانتزی نام گرفت، دوران سخت مشکلات مالی با همسرش رزماری و فرزندانش و انتشار سه داستان نه چندان خوب که در یک مجله دانشگاهی منتشر کرد را به یاد آورد. او گفت: «دوباره زمان شروع مدرسه بود و رزماری مرا به خاطر پول لباس مدرسه بچهها به ستوه آورده بود. داستان دیگرم، «ماشین شوم» فروخته شد، پولش را به رزماری دادم و گفتم: «این تمام پولی است که برای آن داستان گرفتم. تمام پولی که که برای خرید لباس مدرسه داریم.» چند روز گذشت، کف آشپزخانه نشسته بودم و سعی میکردم یک صندلی را تعمیر کنم. رزماری آمد پشتم و گفت: «تو نباید بنویسی؟» این زمان بود که فهمیدم نویسندهام.»
وولف رمان کوتاه «پنجمین سرِ سربروس» را در سال ۱۹۷۲ منتشر کرد و بیش از ۳۰ رمان نوشت. آخرین اثر او، «مرد قرضی» یک قطعه نوآر علمی-تخیلی بود که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. برنده جوایزی نظیر نبولا، جهان فانتزی و لوکاس، در سال ۱۹۷۱ به اشتباه توسط ایزاک آسیموف به عنوان برنده جایزه نبولا برای داستان کوتاهش «جزیره دکتر مرگ و داستانهای دیگر» شد. وقتی مشخص شد که هیچ جایزهای به این دسته تعلق نگرفته، آسیموف به شوخی گفت که وولف باید داستانی به نام «جزیره دکتر مرگ» بنویسد. وولف این کار را کرد و اولین جایزه نبولایش را در سال ۱۹۷۴ به دست آورد.
نظر شما